DRMAGHAMI Telegram 2053
Forwarded from دانشکده
امسال دارون عجم‌اوغلو و همکارانش جایزه‌ی نوبل اقتصاد را برای کار در این زمینه‌ که نهادهای یک کشور چگونه مسیر توسعه را هموار می‌کنند و رفاه به بار می‌آورند بردند. نظریه‌ی عجم‌اوغلو و همکارانش توجه فوق‌العاده‌ای در جهان و ایران جلب کرده: تاکنون حدود ۵۰۰هزار ارجاع در متون علمی به کارهایشان داده شده و همین باعث شده که بسیاری از اقتصاددانان آنها را «خدایان این علم» بنامد. مشکل اما اینجاست که نظریه‌شان بنیان‌های سستی دارد.

استدلال اساسی عجم‌اوغلو و همکارانش این است که در توسعه‌، نهادهای سیاسی بیش از خواصی مانند جغرافیا اهمیت دارند. حرف آنها این است که جوامعی که نهادهای «فراگیرِ غیر‌بهره‌کش» دارند احتمال پیشرفت و رفاهشان بیش‌تر است، نهادهایی که ثروت عمومی را غارت و چپاول نمی‌کنند و همه‌ی اقشار جامعه را شامل می‌شوند. عجم‌اوغلو و همکارانش، در کتاب مشهورشان «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند»، دموکراسی‌های غربی را صاحبان چنین نهادهای خوبی می‌دانند و دو کشور را در صدر می‌نشانند: ایالات متحده‌ی آمریکا و بریتانیای کبیر. بقیه، اکثریت کشورها، در آفریقا، آمریکای مرکزی و جنوبی، آسیای جنوبی و خاورمیانه در زمره‌ی شکست‌خوردگان هستند.

به نظر عجم‌اوغلو و همکارانش غرب برای این توسعه یافت و ثروتمند شد که نهادهای فراگیرِ غیربهره‌کش داشتند، از نعمت دموکراسی برخوردار بودند، «نهادهای مالکیت خصوصی را شکل‌دادند، و حق مالکیت بخش بزرگی از جامعه را تضمین کردند.»

یوئن یوئن آنگ، استاد مشهور اقتصاد سیاسی دانشگاه جانز هاپکینز اما در نقد نظریه‌ی عجم‌اوغلو و همکارانش می‌نویسد که آن‌ها نه غرب را درست فهمیده‌اند و نه چین را. موقعی که اقتصاد آمریکا اوج می‌گرفت، نهادهای سیاسی‌اش بهره‌کشانه بودند.

تخمین زده‌اند که در آمریکا حدود ۱۰ میلیون بومی ساکن بودند که سفیدپوستان آنها را کشتند یا آواره کردند. آیا چیزی برای بهره‌کشی نبود؟ اروپاییان شمار زیادی برده از آفریقا وارد کردند و در ابعاد وسیع از آنها بهره‌کشی کردند، همچنین کارگران چینی را برای کشیدن راه‌آهن در سرتاسر آمریکای شمالی با دستمزدی بسیار ناچیز به بیگاری گرفتند.

حتی در بین طبقه‌ی سفیدهای حاکم نیز قواعد منصفانه‌‌ای برای بازی قدرت برقرار نبود. در دوران موسوم به «عصر زراندوزی» (حدوداً از ۱۸۸۰ تا ۱۹۰۰) که آمریکا رشدی سریع را از سر ‌گذراند، رفاه با نابرابری و فساد هم‌عنان بود. قدرتمندان غارتگر در ساحت عمومی از اصول بازار آزاد دفاع می‌کردند، در حالی که در نهان از امتیازات و حمایت‌های دولتی برخوردار بودند. ضرر شرکت‌هایی که «بزرگ‌تر از آن بودند که سقوط کنند» اما پی‌در‌پی ورشکست می‌شدند، از جیب شهروندان عادی پرداخت می‌شد (همان وضعیتی که در بحران مالی سال ۲۰۰۸ نیز تکرار شد.)

خلاصه، حقیقتی که نظریه‌ی دلپذیر عجم‌اوغلو و همکارانش کلاً حذفش می‌کند این است: ساکنان اروپایی مستعمرات با ساختن اقتصادی دوچهره بود که ثروت اندوختند: نهادهای فراگیر و غیربهره‌کشی برای مردان سفید قدرتمند ساختند، و در عین حال به‌ طور نظام‌مند از دیگران بهره‌کشی می‌کردند.

از نظر آنگ، مسئله این نیست که دموکراسی نقشی در توسعه‌ی غرب نداشته است؛ داشته، ولی دموکراسی غربی با بهره‌کشی استعماری همراه بوده و با سیاست‌های حمایتی از صنایع خود در برابر دیگران، و برقراری نظام رفاقتی میان سیاست‌مداران و سرمایه‌داران بزرگ که نهایتاً به شکل لابی‌ها قانونی شد. عجم‌اوغلو و پیروانش فقط عامل اول را می‌بینند و بقیه را از نظر می‌اندازند.

آنگ می‌گوید با توجه به ضعف نظریه‌ی عجم‌اوغلو و همکارانش، تعجبی ندارد که برای توضیح ثروتمند‌شدن چین به دردسر می‌افتند؛ هر چه باشد چین بنا به تعریف آنها مصداق یک نظام «بهره‌کش غیرفراگیر» است، نظامی که غارتگر است و همه‌شمول نیز نیست. پس قاعدتاً نباید رشد و توسعه‌ای را که از دهه‌ی ۱۹۸۰ تجربه کرده، از سر می‌گذراند. توضیح عجم‌اوغلو و همکارانش درباره‌ی چین فقط این است که شانس آورده است.

آنگ می‌گوید نسبت‌دادن رشد چین به بخت همان‌قدر نشان ضعف نظری عجم‌اوغلو و همکارانش است که نادیده‌گرفتن بهره‌کشی اروپاییان. چیزی که نظری عجم‌اوغلو و همکارانش نمی‌بینند تنوع شکل‌های اقتدارگرایی است: برخی اقتدارگرایی‌ها می‌توانند حتی بدون انتخابات تا حدی فراگیر و غیربهره‌کش باشند. چین پس از مائو خصایص دموکراتیکی چون رقابت، مسئولیت‌پذیری و محدودیت‌هایی جزئی در قدرت را از طریق متحول‌کردن سازمان اداری، به اقتدارگرایی تک‌حزبی افزود. این البته به هیچ‌ وجه به معنای دموکراتیک‌کردن ساختار سیاسی نبود.

خلاصه‌ی حرف آنگ این است که مسئله پیچیده‌تر از ساده‌بینی عجم‌اوغلو و همکارانش است که دموکراسی‌های غربی را بنا به تعریف «فراگیر و غیر‌بهره‌کشانه» و غیردموکراسی‌های غیر‌غربی را «غیر‌فراگیر بهره‌کشانه» می‌بینند.
https://daneshkadeh.org/global/13745/
@Daneshkadeh_org



tgoop.com/drmaghami/2053
Create:
Last Update:

امسال دارون عجم‌اوغلو و همکارانش جایزه‌ی نوبل اقتصاد را برای کار در این زمینه‌ که نهادهای یک کشور چگونه مسیر توسعه را هموار می‌کنند و رفاه به بار می‌آورند بردند. نظریه‌ی عجم‌اوغلو و همکارانش توجه فوق‌العاده‌ای در جهان و ایران جلب کرده: تاکنون حدود ۵۰۰هزار ارجاع در متون علمی به کارهایشان داده شده و همین باعث شده که بسیاری از اقتصاددانان آنها را «خدایان این علم» بنامد. مشکل اما اینجاست که نظریه‌شان بنیان‌های سستی دارد.

استدلال اساسی عجم‌اوغلو و همکارانش این است که در توسعه‌، نهادهای سیاسی بیش از خواصی مانند جغرافیا اهمیت دارند. حرف آنها این است که جوامعی که نهادهای «فراگیرِ غیر‌بهره‌کش» دارند احتمال پیشرفت و رفاهشان بیش‌تر است، نهادهایی که ثروت عمومی را غارت و چپاول نمی‌کنند و همه‌ی اقشار جامعه را شامل می‌شوند. عجم‌اوغلو و همکارانش، در کتاب مشهورشان «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند»، دموکراسی‌های غربی را صاحبان چنین نهادهای خوبی می‌دانند و دو کشور را در صدر می‌نشانند: ایالات متحده‌ی آمریکا و بریتانیای کبیر. بقیه، اکثریت کشورها، در آفریقا، آمریکای مرکزی و جنوبی، آسیای جنوبی و خاورمیانه در زمره‌ی شکست‌خوردگان هستند.

به نظر عجم‌اوغلو و همکارانش غرب برای این توسعه یافت و ثروتمند شد که نهادهای فراگیرِ غیربهره‌کش داشتند، از نعمت دموکراسی برخوردار بودند، «نهادهای مالکیت خصوصی را شکل‌دادند، و حق مالکیت بخش بزرگی از جامعه را تضمین کردند.»

یوئن یوئن آنگ، استاد مشهور اقتصاد سیاسی دانشگاه جانز هاپکینز اما در نقد نظریه‌ی عجم‌اوغلو و همکارانش می‌نویسد که آن‌ها نه غرب را درست فهمیده‌اند و نه چین را. موقعی که اقتصاد آمریکا اوج می‌گرفت، نهادهای سیاسی‌اش بهره‌کشانه بودند.

تخمین زده‌اند که در آمریکا حدود ۱۰ میلیون بومی ساکن بودند که سفیدپوستان آنها را کشتند یا آواره کردند. آیا چیزی برای بهره‌کشی نبود؟ اروپاییان شمار زیادی برده از آفریقا وارد کردند و در ابعاد وسیع از آنها بهره‌کشی کردند، همچنین کارگران چینی را برای کشیدن راه‌آهن در سرتاسر آمریکای شمالی با دستمزدی بسیار ناچیز به بیگاری گرفتند.

حتی در بین طبقه‌ی سفیدهای حاکم نیز قواعد منصفانه‌‌ای برای بازی قدرت برقرار نبود. در دوران موسوم به «عصر زراندوزی» (حدوداً از ۱۸۸۰ تا ۱۹۰۰) که آمریکا رشدی سریع را از سر ‌گذراند، رفاه با نابرابری و فساد هم‌عنان بود. قدرتمندان غارتگر در ساحت عمومی از اصول بازار آزاد دفاع می‌کردند، در حالی که در نهان از امتیازات و حمایت‌های دولتی برخوردار بودند. ضرر شرکت‌هایی که «بزرگ‌تر از آن بودند که سقوط کنند» اما پی‌در‌پی ورشکست می‌شدند، از جیب شهروندان عادی پرداخت می‌شد (همان وضعیتی که در بحران مالی سال ۲۰۰۸ نیز تکرار شد.)

خلاصه، حقیقتی که نظریه‌ی دلپذیر عجم‌اوغلو و همکارانش کلاً حذفش می‌کند این است: ساکنان اروپایی مستعمرات با ساختن اقتصادی دوچهره بود که ثروت اندوختند: نهادهای فراگیر و غیربهره‌کشی برای مردان سفید قدرتمند ساختند، و در عین حال به‌ طور نظام‌مند از دیگران بهره‌کشی می‌کردند.

از نظر آنگ، مسئله این نیست که دموکراسی نقشی در توسعه‌ی غرب نداشته است؛ داشته، ولی دموکراسی غربی با بهره‌کشی استعماری همراه بوده و با سیاست‌های حمایتی از صنایع خود در برابر دیگران، و برقراری نظام رفاقتی میان سیاست‌مداران و سرمایه‌داران بزرگ که نهایتاً به شکل لابی‌ها قانونی شد. عجم‌اوغلو و پیروانش فقط عامل اول را می‌بینند و بقیه را از نظر می‌اندازند.

آنگ می‌گوید با توجه به ضعف نظریه‌ی عجم‌اوغلو و همکارانش، تعجبی ندارد که برای توضیح ثروتمند‌شدن چین به دردسر می‌افتند؛ هر چه باشد چین بنا به تعریف آنها مصداق یک نظام «بهره‌کش غیرفراگیر» است، نظامی که غارتگر است و همه‌شمول نیز نیست. پس قاعدتاً نباید رشد و توسعه‌ای را که از دهه‌ی ۱۹۸۰ تجربه کرده، از سر می‌گذراند. توضیح عجم‌اوغلو و همکارانش درباره‌ی چین فقط این است که شانس آورده است.

آنگ می‌گوید نسبت‌دادن رشد چین به بخت همان‌قدر نشان ضعف نظری عجم‌اوغلو و همکارانش است که نادیده‌گرفتن بهره‌کشی اروپاییان. چیزی که نظری عجم‌اوغلو و همکارانش نمی‌بینند تنوع شکل‌های اقتدارگرایی است: برخی اقتدارگرایی‌ها می‌توانند حتی بدون انتخابات تا حدی فراگیر و غیربهره‌کش باشند. چین پس از مائو خصایص دموکراتیکی چون رقابت، مسئولیت‌پذیری و محدودیت‌هایی جزئی در قدرت را از طریق متحول‌کردن سازمان اداری، به اقتدارگرایی تک‌حزبی افزود. این البته به هیچ‌ وجه به معنای دموکراتیک‌کردن ساختار سیاسی نبود.

خلاصه‌ی حرف آنگ این است که مسئله پیچیده‌تر از ساده‌بینی عجم‌اوغلو و همکارانش است که دموکراسی‌های غربی را بنا به تعریف «فراگیر و غیر‌بهره‌کشانه» و غیردموکراسی‌های غیر‌غربی را «غیر‌فراگیر بهره‌کشانه» می‌بینند.
https://daneshkadeh.org/global/13745/
@Daneshkadeh_org

BY در رگ تاک




Share with your friend now:
tgoop.com/drmaghami/2053

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Avoid compound hashtags that consist of several words. If you have a hashtag like #marketingnewsinusa, split it into smaller hashtags: “#marketing, #news, #usa. ZDNET RECOMMENDS 4How to customize a Telegram channel? Telegram offers a powerful toolset that allows businesses to create and manage channels, groups, and bots to broadcast messages, engage in conversations, and offer reliable customer support via bots. During a meeting with the president of the Supreme Electoral Court (TSE) on June 6, Telegram's Vice President Ilya Perekopsky announced the initiatives. According to the executive, Brazil is the first country in the world where Telegram is introducing the features, which could be expanded to other countries facing threats to democracy through the dissemination of false content.
from us


Telegram در رگ تاک
FROM American