tgoop.com/elahebaseda/392
Last Update:
هی، تو چرا اینجایی؟ یا آنجایی؟ اصلن کجایی؟
اولین بار است که چنین برنامهی دقیق و شفافی را روبهرویم دارم؟ بله. اهل برنامهریزی نیستم. اهل برنامهریزی نیستم و برنامهریزی را دوست دارم. عجب. هیچ هم نه عجب، مگر نمیشود چیزی را دوست داشت بدون اهلش بودن؟ چیزی را دوست داشتن یعنی آنقدر مشتاقم که وقت بگذارم برای یادگیریاش، همین. منم دارم همین کار را میکنم. امروز با عاطی و مهدیس قرار برنامهریزی داشتیم. توی میت. از همانجا بنا شد قبل از ساعت هشت برنامهی شنبه یعنی فردا را بگذاریم توی گروهی که داریم. قبل هشت نسخهی اول برنامهام را نوشتم و بعد شام زدم و بعد هم پیادهروی و بعدِ بعد که برگشتم، نشستهام برای نهایی کردن برنامهام. کردمش. نهایی. الان چیزی دارم جلویم، شفاف، قابلاندازهگیری، واقعبینانه، و وسوسهانگیز. اما چرا باز جملهیی عطایی میآید توی ذهنم؟ که اگر انجامش دادم اسمم را میگذارم صغرا. نه، نه نه، انجامش میدهم من. ولی واقعن، یک کلبه میبینم آن تهمههای وجودم، خانهی یک غولک هپلیهپوی بدبینِ ناامید و ناامیدِ بدبین و ناامید و بدبین. چرا؟ چرا آنجاست آن بچه غول و اینقدر مرا دوست ندارد و من در برابرش فقط میگویم «کون لقت»؟
الهه نصیری
@elahebaseda
BY جَستوجو | الهه نصیری
Share with your friend now:
tgoop.com/elahebaseda/392