tgoop.com/eshtadan/10135
Last Update:
✍لطفالله هنرفر
اصفهان با آنکه تا سالِ ۶۳۳ هجری از تعرّضِ نیروی مغول مصون ماند، به علّتِ دشمنیِ خانوادگی که بین دو خاندانِ معروف صاعدی و خجندی در این شهر برقرار بود، به ویرانی سوق داده شد.
آل صاعد حَنَفی بودند و آل خجند مذهب شافعی داشتند. اختلافها و زد و خوردهای این دو خانواده، که طبعاً سلبِ آسایش و آرامش از مردمِ شهر کرده بود، کاسهٔ صبرِ شاعرِ معروفِ معاصرِ اصفهان، کمالالدین اسماعیل را نیز لبریز کرده و شاعر را به گفتنِ این ابیات وا داشته بود:
تا دَردَشت هست و جوباره
نیست از کوشش و کشش چاره
ای خداوندِ هفت سیّاره
پادشاهی فرست خونخواره
تا که دَردَشت را چو دشت کند
جویِ خون آوَرَد ز جوباره
عددِ خلق را بیفزاید
هر یکی را کند دوصدپاره
نفرینِ کمال اسماعیل اجابت شد و در سالِ ۶۳۳ هجری مقارنِ حکومتِ اوکتای قاآن، جانشینِ چنگیز، نزاعِ شافعیها و حنفیها بالا گرفت و شافعیها با آنکه هنوز تا این تاریخ، مغول بر اصفهان مسلّط نشده بودند، با آنها ساختند و قرار گذاشتند که دروازههای شهر را به روی ایشان بگشایند به شرطِ آنکه پس از ورود به شهر آنها از حنفیها قتل عام نمایند، ولی مغول پس از ورود به شهر از شافعيه و حنفیه به طور متساری قتل عام نمودند و شهرِ اصفهان را، که تا این تاریخ از دستبردِ آن قومِ خونخوار محفوظ مانده بود، با خاک یکسان کردند. کمال اسماعیل دربارهٔ این واقعهٔ عظیم گوید:
کس نیست که تا بر وطنِ خَود گرید
بـــر حالِ تباهِ مـــردمِ بد گــــرید
دی بر سرِ مردهای دو صد شیون بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
بعد از قتل عامِ اصفهان، کمال اسماعیل در خانقاهی منزوی شد، ولی دو سال بعد، او خود نیز به طورِ اتّفاقی به دستِ مغول به قتل رسید.
اصفهان، ص۱۱۹
لطفالله هنرفر
انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم ۱۳۸۶
پژوهشهایاصفهانشناسی
https://www.tgoop.com/ALI4asS
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
BY اشتادان Eshtadan
Share with your friend now:
tgoop.com/eshtadan/10135