Notice: file_put_contents(): Write of 2419 bytes failed with errno=28 No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 50

Warning: file_put_contents(): Only 12288 of 14707 bytes written, possibly out of free disk space in /var/www/tgoop/post.php on line 50
Fallosafah | فل‌سفه محمد سعید حنایی کاشانی@fallosafahmshk P.1318
FALLOSAFAHMSHK Telegram 1318
به رغم وسواس عجیبی که نسبت به متن داشت ساختار جملات را هر جا لازم بود به هم ریخته همه را دوباره نوشتم و آمار و اطلاعات را تنظیم کردم و کتاب نجات یافت. بعد از حدود شش ماه  کار تقریبا شبانه روزی کتاب نفت ایران آماده انتشار شد. فقط قدرت عشقی که در سینه من ریشهدوانده بود می توانست ۳۰۰-۴۰۰ صفحه دست نوشته بسیار مغلق و پر از آمار و ارقام را روان نویسی کند.
 
یک روز نسخه ای از کتاب را برای دعایی رئیس روزنامه اطلاعات بردم تا در روزنامهمعرفی کند. وقتی به او گفتم که ادیت و تنطیم این کتاب را من انجام دادم دعایی در جستجوی نام من در پشت جلد و در صفحات اول کتاب بود. تازه متوجه شدم نامی از من در هیچ جای کتاب نبود و حتی از من تشکر هم نشده بود. انتشارات صابرین نیزبه غیر از پیش پرداخت هیچگاه هزینه ادیت این کتاب را به من پرداخت نکرد.
 
روزهایی را که من و رضا در خفا و عیان با هم طی کردیم بسرعت از چهار سال عبور کرد. بخش بسیار بزرگی از این روزها در سفر و کوه گذشت. یک علت که ما خیلی به هم نزدیک شدیم خواهرم بود که هزار اشتراکات فکری و روحی با رضا داشت. تا اینکهزندگی مشترک من با مردی شروع شد که هر جا ما بودیم یک مامور اطلاعات به بهانهای در اطراف ما بود یا ما را شنود می کرد.
 
منزل ما برای سالها مرکز جلسات طیفی از فعالین سیاسی بود. هر بار که از سفر باز می گشتیم حضور چند ساعته ماموران را در خانه بزرگ سعادت آباد حس می کردیم. چیزهایی جابجا می شد که عجیب بود. یک بار شیشه پنجره اتاق خواب را درآوردهبودند که بیش از یک متر طول داشت و یادشان رفته بود آن را سر جایش بگذارند. هر قدر می گشتیم شنود ها را نمی یافتیم اما همیشه این حس را داشتیم که در ویترینوزارت اطلاعات زندگی می کنیم.
 
یکی از شب های سرد اسفند ۷۹ رضا به همراه چهل نفر از فعالان سیاسی نزدیک به مهندس سحابی در منزل بسته نگار در تجریش جلسه داشتند. آخر های شب مهدیههمسر زید آبادی زنگ زد و اطلاع داد که همه حاضران جلسه منزل بسته نگار بازداشتشده اند. هیچیک از ما این بازداشت را جدی نگرفتیم اما هر ماه که می گذشت بیشترمطمئن می شدیم که این دستگیری یک پروژه امنیتی سنگین است .
 
این اولین بار بود که رضا زندان را تجربه می کرد و وقتی از زندان آزاد شد همه چیزعوض شده بود. بازداشت شده ها روزهای سختی را در زندان اطلاعات سپاه درعشرت آباد گذراندند و سهم رضا به علت سابقه ای که در مبارزات سیاسی داشت بیشتر و سخت تر بود. سلول های انفرادی این بازداشتگاه مخوف سپاه برای نگهداریزندانیان در سکوت مطلق طراحی شده بود که شکنجه سفید نام دارد. سپاه و وزارتاطلاعات این شیوه از سرکوب و ارعاب را از کشورهای کمونیست اروپای شرقی آموختهبودند و هدف از آن این بود که تعادل روحی زندانیان در سکوت مطلق وهم آور به هم بریزد و أراده آنها بشکند. هر قدر وزارت اطلاعات و بازجوهای لعنتی سپاه تلاش کردندتا از مجموع بازجویی ها یک پروژه براندازی تراشیده شود عملا امکان پذیر نشد.
 
در اولین ماههایی که همسرم بازداشت بود همه وقت من و بسیاری دیگر از همسرانبازداشتی ها در انتظار یک تماس تلفنی می گذشت. ما در خیابان تظاهرات می کردیمشعار می دادیم و در جاهای مختلف تجمع می کردیم اما تاثیری نداشت.
 
پس از چند ماه برای ملاقات به دادگاه انقلاب رفتم. مردی با ریش انبوه به همراه مجیدپورسیف منشی دادگاه و یکی از پلیدترین ماموران دادگاه انقلاب از دور معلوم شد. آن مرد رضا بود. من را در آغوش کشید و بی درنگ در گوش من گفت که اینها می خواهندهمین امروز فردا تو را بازداشت و اذیت کنند مواظب باش.
 
رضا از سالهای منتهی به انقلاب اسناد و مدارک مهمی داشت که هیچوقت به ایرانآورده نشد. بازجوها با فشار زیاد در تلاش بودند تا به این اسناد برسند. نزدیکتریندوست رضا اعتقاد داشت که ما و بازجوها هر دو در حال مبارزه با امپریالسم آمریکاهستیم و به همین دلیل هیچ تضاد بنیادینی بین ما و بازجوها وجود ندارد. همین باعث شده بود تا بازجوها و شکنجه گرها در جریان ریزترین اطلاعات زندگی سیاسی رضارئیسی قرار بگیرند.
 
اولین شبی که پس از یک سال از زندان آزاد شد و زندانی ها در آن شب ها خیلیشفاف صحبت می کنند برایم نقل کرد همه فشاری که در شش ماه انفرادی و بازجوییهای طاقت فرسا به او وارد شد به این علت بود که: آن دوست حتی تعداد سیب زمینی و پیاز خانه و همه زندگی خصوصی ما را برای بازجوها نقل کرده بود و چیزی از زندگیمن نبود که بازجوها از آن اطلاع نداشته باشند.
 
یک بار هم رضا را برای دو ساعت به منزل یکی از اقوام بردند که چند ماه بود آزاد شده بود. به آنها گفته بودند شرط این بازدید این است که همسر رضا رئیسی از این ملاقاتمطلع نشود. هدف از این کار بازی های خاص و هدایت شده وزارات اطلاعات بود.



tgoop.com/fallosafahmshk/1318
Create:
Last Update:

به رغم وسواس عجیبی که نسبت به متن داشت ساختار جملات را هر جا لازم بود به هم ریخته همه را دوباره نوشتم و آمار و اطلاعات را تنظیم کردم و کتاب نجات یافت. بعد از حدود شش ماه  کار تقریبا شبانه روزی کتاب نفت ایران آماده انتشار شد. فقط قدرت عشقی که در سینه من ریشهدوانده بود می توانست ۳۰۰-۴۰۰ صفحه دست نوشته بسیار مغلق و پر از آمار و ارقام را روان نویسی کند.
 
یک روز نسخه ای از کتاب را برای دعایی رئیس روزنامه اطلاعات بردم تا در روزنامهمعرفی کند. وقتی به او گفتم که ادیت و تنطیم این کتاب را من انجام دادم دعایی در جستجوی نام من در پشت جلد و در صفحات اول کتاب بود. تازه متوجه شدم نامی از من در هیچ جای کتاب نبود و حتی از من تشکر هم نشده بود. انتشارات صابرین نیزبه غیر از پیش پرداخت هیچگاه هزینه ادیت این کتاب را به من پرداخت نکرد.
 
روزهایی را که من و رضا در خفا و عیان با هم طی کردیم بسرعت از چهار سال عبور کرد. بخش بسیار بزرگی از این روزها در سفر و کوه گذشت. یک علت که ما خیلی به هم نزدیک شدیم خواهرم بود که هزار اشتراکات فکری و روحی با رضا داشت. تا اینکهزندگی مشترک من با مردی شروع شد که هر جا ما بودیم یک مامور اطلاعات به بهانهای در اطراف ما بود یا ما را شنود می کرد.
 
منزل ما برای سالها مرکز جلسات طیفی از فعالین سیاسی بود. هر بار که از سفر باز می گشتیم حضور چند ساعته ماموران را در خانه بزرگ سعادت آباد حس می کردیم. چیزهایی جابجا می شد که عجیب بود. یک بار شیشه پنجره اتاق خواب را درآوردهبودند که بیش از یک متر طول داشت و یادشان رفته بود آن را سر جایش بگذارند. هر قدر می گشتیم شنود ها را نمی یافتیم اما همیشه این حس را داشتیم که در ویترینوزارت اطلاعات زندگی می کنیم.
 
یکی از شب های سرد اسفند ۷۹ رضا به همراه چهل نفر از فعالان سیاسی نزدیک به مهندس سحابی در منزل بسته نگار در تجریش جلسه داشتند. آخر های شب مهدیههمسر زید آبادی زنگ زد و اطلاع داد که همه حاضران جلسه منزل بسته نگار بازداشتشده اند. هیچیک از ما این بازداشت را جدی نگرفتیم اما هر ماه که می گذشت بیشترمطمئن می شدیم که این دستگیری یک پروژه امنیتی سنگین است .
 
این اولین بار بود که رضا زندان را تجربه می کرد و وقتی از زندان آزاد شد همه چیزعوض شده بود. بازداشت شده ها روزهای سختی را در زندان اطلاعات سپاه درعشرت آباد گذراندند و سهم رضا به علت سابقه ای که در مبارزات سیاسی داشت بیشتر و سخت تر بود. سلول های انفرادی این بازداشتگاه مخوف سپاه برای نگهداریزندانیان در سکوت مطلق طراحی شده بود که شکنجه سفید نام دارد. سپاه و وزارتاطلاعات این شیوه از سرکوب و ارعاب را از کشورهای کمونیست اروپای شرقی آموختهبودند و هدف از آن این بود که تعادل روحی زندانیان در سکوت مطلق وهم آور به هم بریزد و أراده آنها بشکند. هر قدر وزارت اطلاعات و بازجوهای لعنتی سپاه تلاش کردندتا از مجموع بازجویی ها یک پروژه براندازی تراشیده شود عملا امکان پذیر نشد.
 
در اولین ماههایی که همسرم بازداشت بود همه وقت من و بسیاری دیگر از همسرانبازداشتی ها در انتظار یک تماس تلفنی می گذشت. ما در خیابان تظاهرات می کردیمشعار می دادیم و در جاهای مختلف تجمع می کردیم اما تاثیری نداشت.
 
پس از چند ماه برای ملاقات به دادگاه انقلاب رفتم. مردی با ریش انبوه به همراه مجیدپورسیف منشی دادگاه و یکی از پلیدترین ماموران دادگاه انقلاب از دور معلوم شد. آن مرد رضا بود. من را در آغوش کشید و بی درنگ در گوش من گفت که اینها می خواهندهمین امروز فردا تو را بازداشت و اذیت کنند مواظب باش.
 
رضا از سالهای منتهی به انقلاب اسناد و مدارک مهمی داشت که هیچوقت به ایرانآورده نشد. بازجوها با فشار زیاد در تلاش بودند تا به این اسناد برسند. نزدیکتریندوست رضا اعتقاد داشت که ما و بازجوها هر دو در حال مبارزه با امپریالسم آمریکاهستیم و به همین دلیل هیچ تضاد بنیادینی بین ما و بازجوها وجود ندارد. همین باعث شده بود تا بازجوها و شکنجه گرها در جریان ریزترین اطلاعات زندگی سیاسی رضارئیسی قرار بگیرند.
 
اولین شبی که پس از یک سال از زندان آزاد شد و زندانی ها در آن شب ها خیلیشفاف صحبت می کنند برایم نقل کرد همه فشاری که در شش ماه انفرادی و بازجوییهای طاقت فرسا به او وارد شد به این علت بود که: آن دوست حتی تعداد سیب زمینی و پیاز خانه و همه زندگی خصوصی ما را برای بازجوها نقل کرده بود و چیزی از زندگیمن نبود که بازجوها از آن اطلاع نداشته باشند.
 
یک بار هم رضا را برای دو ساعت به منزل یکی از اقوام بردند که چند ماه بود آزاد شده بود. به آنها گفته بودند شرط این بازدید این است که همسر رضا رئیسی از این ملاقاتمطلع نشود. هدف از این کار بازی های خاص و هدایت شده وزارات اطلاعات بود.

BY Fallosafah | فل‌سفه محمد سعید حنایی کاشانی


Share with your friend now:
tgoop.com/fallosafahmshk/1318

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

A new window will come up. Enter your channel name and bio. (See the character limits above.) Click “Create.” Developing social channels based on exchanging a single message isn’t exactly new, of course. Back in 2014, the “Yo” app was launched with the sole purpose of enabling users to send each other the greeting “Yo.” The main design elements of your Telegram channel include a name, bio (brief description), and avatar. Your bio should be: Just as the Bitcoin turmoil continues, crypto traders have taken to Telegram to voice their feelings. Crypto investors can reduce their anxiety about losses by joining the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram. Telegram channels enable users to broadcast messages to multiple users simultaneously. Like on social media, users need to subscribe to your channel to get access to your content published by one or more administrators.
from us


Telegram Fallosafah | فل‌سفه محمد سعید حنایی کاشانی
FROM American