tgoop.com/farhadhas/3421
Create:
Last Update:
Last Update:
|...........................بریدهی کتاب............................|
از این که دستم توی گچ زندانی شده بود، خوشم نمیآمد. حس میکردم خودم هم زندانیام. مثل آن چند باری که بابا توی حمام زندانم کرده بود. از دستم کلافه که میشد، هُلم میداد توی حمام و در را رویم میبست. آن وقت من میماندم و دیوارهایی سیمانی و بوی صابون و شامپو و سفیداب. من میماندم و انتظار برای آزادی از زندان. برای این که مامان واسطه شود، یا یکی از فامیلها اتفاقی از راه برسد، از بابا خواهش کند، ضامن شود، بگوید که من دیگر از درخت بالا نمیروم، بگوید برای بچهها معرکه نمیگیرم و روی دستهایم راه نمیروم، یا فوتبال بازی نمیکنم، یا هزارتا کار که دوست داشتم و نباید میکردم. گچ بدتر از زندان بود.
🌫هستی
✏️فرهاد حسنزاده
BY دیوار فرهاد حسنزاده
![](https://photo2.tgoop.com/u/cdn4.cdn-telegram.org/file/W9RkSbB4CCuA0gn8XCkexJC1s4n8aPfy8kZQ-MoG-Kwh_EhNkoXWfpXFcXsWR7384AHMUJyRzlBrf5M7TNflfHsRytl_xVatbpKKxswYbb3qg8jagRWdYrkLLKiV0n3XUjbVy1grYx6KF6nmy5Rm_y9LGbXpQWdq_PLFrPGGUlk09klgy2pSt_n34OV5gJi4a6ajPMPhBB2C50wI6eN7MPsI8MOWldlL0yhO2WTdoqA81K5GbjmLxbOSrdjk5Kfdc_wakP-By8Xg2m-6BdFxc6eW7adWUY-XFQqWjOiJBdt1bzGAdK5twmh6cIVhjmJtfJ4kqclFaZ89IL9cv71FxQ.jpg)
Share with your friend now:
tgoop.com/farhadhas/3421