tgoop.com/fiction_12/8522
Last Update:
دید
نوشتۀ #م_سرخوش
رفتی پیش بهترین چشمپزشک شهر. ویزیتش گران بود، اما حساب کردی با صرفهجویی در خرجیِ خانه جبران میشود. بعد از معاینهای دقیق، از دکتر خواستی نتایج را روی برگههای مخصوصش واضح و رسمی و علمی بنویسد، زیرش را هم امضاء کند و مُهر بزند. دکتر گفت: «اگه برای سازمان خاصی میخواین، معمولاً فرمی میدن که نتایجو توش مینویسم. اگر هم فرم ندادن، بفرمایین برای کجا میخواین تا توی برگه بنویسم. بههرحال همون طور که عرض کردم، دیدِ هر دو چشم کامله و هیچ مشکلی ندیدم. با این چشمها حتی میتونین برای خلبانی درخواست بدین».
گفتی: «خیر آقا، خودم یک مرکز آموزش خلبانی با چهار فروند هواپیما دارم. این سند را برای همسرم میخواهم».
«همسرتون؟!»
«بله. ایشان بارها در حالتهای نامتعادلِ روانی، همراه با حرکات آزاردهنده و نامعقولی چون گریه و جیغ و داد مدعی شدهاند که من، او و بچهها را نمیبینم!»
دکتر دیگر حرفی نزد، اما چیزی را که میخواستی نوشت و مُهر و امضاء کرد. برگه را گرفتی و خواندی. آن را تا کردی و در کیفت گذاشتی. موقع خداحافظی، از دکتر خواستی آدرس بهترین شنواییسنج شهر را به تو بدهد.
@Fiction_12
BY کاغذِ خطخطی
Share with your friend now:
tgoop.com/fiction_12/8522