GAMAPER Telegram 72
| صد سال تنهایی حسین کرد شبستری
اشاره‌ای به بازترجمه‌های کاذب
|
| مهرداد وثوقی |


زمستان
۱۳۹۸. دم‌دمای غروبی از غروب‌های سرد دی‌ماه، سوار تاکسی می‌شوم تا به خانه بروم. اخبار عصرگاهی رادیو خبر از ویروس جدیدی می‌دهد که تازه سر از چین درآورده و شایعه شده که پایش به ایران هم رسیده است. سر چهارراه یاد شهر کتاب می‌افتم و اینکه چند ماهی می‌شود سر نزده‌ام. پیاده می‌شوم. نگاهی به چرخی باقالی‌فروش می‌اندازم و وارد فروشگاه می‌شوم. از جلو قفسة کتاب‌ها با نگاه تیزبینانه می‌گذرم. بنا به عادت همیشگی، از متصدی یا راهنمای فروشگاه سؤال‌هایی می‌کنم تا هم در جریان تازه‌ها قرار بگیرم و هم شاید بعضی حواشی.

- ببخشید، خانم، چه رمانی از ساراماگو پیشنهاد می‌کنید؟ البته به جز کوری. (چون یکی از رمان‌های ساراماگو را قبلاً ترجمه کرده‌ام، در جریان کم‌وکیف آثار و سبک نوشته‌هایش هستم).

خانم متصدی می‌گوید: این عنوانش خیلی عالی است. چندین بار هم تجدید چاپ شده.

لابد تجدید چاپ چندباره را گواه خوب بودن کتاب می‌داند. کتاب را از دستش می‌گیرم. (چون قرار نیست در این مطلب تبلیغ یا ضدتبلیغ خاصی انجام شود، نام رمان را نمی‌آورم). ورق می‌زنم؛ سیصد صفحه هم نمی‌شود. نگاهی به متنش می‌اندازم. خیلی عجیب است؛ نثرش خیلی با نثری که از ساراماگو سراغ دارم فرق می‌کند. جمله‌هایش کوتاه است، پاراگراف‌هایش چند خط بیشتر نیست، گفتگوی شخصیت‌ها شبیه نمایشنامه جداجداست؛ در صورتی که سبک ساراماگو آمیخته به جمله‌های بلند چندخطی و پاراگراف‌های چندصفحه‌ای است و گفتگوی شخصیت‌هایش داخل پاراگراف‌ها محو می‌شود. این اثر ساراماگو را قبلاً به زبان انگلیسی خوانده‌ام. گوشی‌ام را برمی‌دارم و توی گوگل جستجو می‌کنم و تعداد حرف‌های کتاب اصلی را می‌بینم. حساب می‌کنم؛ با این تعداد حرف، ترجمه‌اش باید بیشتر از این کتابی بشود که در دستم دارم. پس بقیه‌اش کجاست؟!

- ببخشید، خانم. مطمئنید این کتاب اثر ساراماگوست.
خانم متصدی کتاب را از دستم می‌گیرد، روی جلد را نشانم می‌دهد تا اسم ساراماگو را با سواد خودم بخوانم. بله، نوشته ژوزه ساراماگو.
- ببخشید، سؤال می‌کنم؛ اما چرا نثر داستان این طوری است؟
- چه‌طوری؟
- قبلاً کوری را خوانده‌ام، ترجمه خانم مینو مشیری. اما نثر این کتاب با کوری فرق می‌کند. (به ترجمه خودم اشاره نمی‌کنم و اینکه خودم هم مترجمم).
- بله. مترجم این کتاب خواسته نثر را روان کند تا مخاطب راحت‌تر کتاب را بخواند.
- یعنی خود ساراماگو متوجه نبوده که باید متنش روان باشد و کتابخوان را عذاب ندهد؟

خانم متصدی نگاه عاقل‌اندرسفیهی به من می‌اندازد و می‌رود. من هم دیگر پیگیر ژوزه عزیزم نمی‌شوم. چون تقصیر این خانم نیست که مترجم خواسته هوای کتابخوان را داشته باشد. یاد یکی دیگر از سیاحت‌هایم در کتابفروشی‌ها می‌افتم. اینکه پرسیده بودم بهترین ترجمه صد سال تنهایی مارکز کدام است و در کمال تعجب، ترجمه‌ای را به من معرفی کرده بودند که می‌دانستم نه سبک نویسنده را رعایت کرده نه ترجمه درستی دارد؛ مترجم هر جمله‌ای را که متوجه نشده بوده، یا بی‌خیال ترجمه‌اش شده یا اگر خیلی می‌خواسته وفاداری به متن نشان دهد، با دو سه تا از واژه‌های آن جمله که معنی‌اش را می‌دانسته، جمله‌ای از خودش ساخته است. ذهنم کمی عقب‌تر می‌رود، به دوران نوجوانی و زمانی که برای اولین بار با اسم ذبیح‌الله منصوری آشنا شدم و سفرنامه ماژلانش را هدیه گرفتم. تابستان همان سال کتاب را خواندم. داستانش برایم گیرا بود. اما یک نکته‌اش برایم علامت سؤال بود:‌ چرا رویش نوشته ترجمه و اقتباس؟


📄 متن کامل مقاله [در Instant Review]


‌ـ ɣ کانال گروهی از مترجمان ایران [گاما]

🏷 GAMAper | Instagram



tgoop.com/gamaper/72
Create:
Last Update:

| صد سال تنهایی حسین کرد شبستری
اشاره‌ای به بازترجمه‌های کاذب
|
| مهرداد وثوقی |


زمستان
۱۳۹۸. دم‌دمای غروبی از غروب‌های سرد دی‌ماه، سوار تاکسی می‌شوم تا به خانه بروم. اخبار عصرگاهی رادیو خبر از ویروس جدیدی می‌دهد که تازه سر از چین درآورده و شایعه شده که پایش به ایران هم رسیده است. سر چهارراه یاد شهر کتاب می‌افتم و اینکه چند ماهی می‌شود سر نزده‌ام. پیاده می‌شوم. نگاهی به چرخی باقالی‌فروش می‌اندازم و وارد فروشگاه می‌شوم. از جلو قفسة کتاب‌ها با نگاه تیزبینانه می‌گذرم. بنا به عادت همیشگی، از متصدی یا راهنمای فروشگاه سؤال‌هایی می‌کنم تا هم در جریان تازه‌ها قرار بگیرم و هم شاید بعضی حواشی.

- ببخشید، خانم، چه رمانی از ساراماگو پیشنهاد می‌کنید؟ البته به جز کوری. (چون یکی از رمان‌های ساراماگو را قبلاً ترجمه کرده‌ام، در جریان کم‌وکیف آثار و سبک نوشته‌هایش هستم).

خانم متصدی می‌گوید: این عنوانش خیلی عالی است. چندین بار هم تجدید چاپ شده.

لابد تجدید چاپ چندباره را گواه خوب بودن کتاب می‌داند. کتاب را از دستش می‌گیرم. (چون قرار نیست در این مطلب تبلیغ یا ضدتبلیغ خاصی انجام شود، نام رمان را نمی‌آورم). ورق می‌زنم؛ سیصد صفحه هم نمی‌شود. نگاهی به متنش می‌اندازم. خیلی عجیب است؛ نثرش خیلی با نثری که از ساراماگو سراغ دارم فرق می‌کند. جمله‌هایش کوتاه است، پاراگراف‌هایش چند خط بیشتر نیست، گفتگوی شخصیت‌ها شبیه نمایشنامه جداجداست؛ در صورتی که سبک ساراماگو آمیخته به جمله‌های بلند چندخطی و پاراگراف‌های چندصفحه‌ای است و گفتگوی شخصیت‌هایش داخل پاراگراف‌ها محو می‌شود. این اثر ساراماگو را قبلاً به زبان انگلیسی خوانده‌ام. گوشی‌ام را برمی‌دارم و توی گوگل جستجو می‌کنم و تعداد حرف‌های کتاب اصلی را می‌بینم. حساب می‌کنم؛ با این تعداد حرف، ترجمه‌اش باید بیشتر از این کتابی بشود که در دستم دارم. پس بقیه‌اش کجاست؟!

- ببخشید، خانم. مطمئنید این کتاب اثر ساراماگوست.
خانم متصدی کتاب را از دستم می‌گیرد، روی جلد را نشانم می‌دهد تا اسم ساراماگو را با سواد خودم بخوانم. بله، نوشته ژوزه ساراماگو.
- ببخشید، سؤال می‌کنم؛ اما چرا نثر داستان این طوری است؟
- چه‌طوری؟
- قبلاً کوری را خوانده‌ام، ترجمه خانم مینو مشیری. اما نثر این کتاب با کوری فرق می‌کند. (به ترجمه خودم اشاره نمی‌کنم و اینکه خودم هم مترجمم).
- بله. مترجم این کتاب خواسته نثر را روان کند تا مخاطب راحت‌تر کتاب را بخواند.
- یعنی خود ساراماگو متوجه نبوده که باید متنش روان باشد و کتابخوان را عذاب ندهد؟

خانم متصدی نگاه عاقل‌اندرسفیهی به من می‌اندازد و می‌رود. من هم دیگر پیگیر ژوزه عزیزم نمی‌شوم. چون تقصیر این خانم نیست که مترجم خواسته هوای کتابخوان را داشته باشد. یاد یکی دیگر از سیاحت‌هایم در کتابفروشی‌ها می‌افتم. اینکه پرسیده بودم بهترین ترجمه صد سال تنهایی مارکز کدام است و در کمال تعجب، ترجمه‌ای را به من معرفی کرده بودند که می‌دانستم نه سبک نویسنده را رعایت کرده نه ترجمه درستی دارد؛ مترجم هر جمله‌ای را که متوجه نشده بوده، یا بی‌خیال ترجمه‌اش شده یا اگر خیلی می‌خواسته وفاداری به متن نشان دهد، با دو سه تا از واژه‌های آن جمله که معنی‌اش را می‌دانسته، جمله‌ای از خودش ساخته است. ذهنم کمی عقب‌تر می‌رود، به دوران نوجوانی و زمانی که برای اولین بار با اسم ذبیح‌الله منصوری آشنا شدم و سفرنامه ماژلانش را هدیه گرفتم. تابستان همان سال کتاب را خواندم. داستانش برایم گیرا بود. اما یک نکته‌اش برایم علامت سؤال بود:‌ چرا رویش نوشته ترجمه و اقتباس؟


📄 متن کامل مقاله [در Instant Review]


‌ـ ɣ کانال گروهی از مترجمان ایران [گاما]

🏷 GAMAper | Instagram

BY Gama | گاما




Share with your friend now:
tgoop.com/gamaper/72

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) Healing through screaming therapy ‘Ban’ on Telegram A vandalised bank during the 2019 protest. File photo: May James/HKFP. End-to-end encryption is an important feature in messaging, as it's the first step in protecting users from surveillance.
from us


Telegram Gama | گاما
FROM American