tgoop.com/gamaper/77
Last Update:
| رو به آسمان در شب |
| سمیه نوروزی |
گوشی زنگ میزند. یکریز. پشت خط دوستی قدیمیست که سالها از آخرین گفتگومان میگذرد. با هیجان میگوید پسرش ادبیات فرانسه قبول شده. قلم و کاغذ برداشته که من توصیه کنم و او بنویسد. برای چه؟ مترجم شود. زمینهٔ مورد علاقهاش چیست؟ رمان. خشم و بغض و تمامِ قورتدادنیهای دیگرِ حاصل از بیست و چند سال تلاش در این راه را پایین میدهم و سعی میکنم توی ذوقش نزنم. میگویم مهمترین قدم برای مترجم شدن این است که زبان فارسیاش را تقویت کند. ترجمههای خوب بخواند و نثر فارسی قدیم و جدید را زیر و رو کند. تعجب را در صداش میفهمم وقتی میگوید پسرش قرار است دانشجوی زبان فرانسه شود نه فارسی. میگویم فردای مترجمیاش وابسته به این است که زبان فارسی را بلد باشد. توی دلم البته یادِ چند ده ناشر کپیکاری میافتم که نه فارسی میدانند چیست نه فرانسه. میگوید حالا باید چه کند؟ چه کلاسی برود؟ چند کتابِ نثر فارسی بهش معرفی میکنم و چند رمان را هم توصیه میکنم بخواند. تاکید میکنم هر کدام ترجمهٔ چه کسی باشد و ناشرش که باشد. سرِ سابقهٔ رفاقتمان میدانم هرگز در زندگیاش نه رمان خوانده نه شعر، نه فارسی نه فرانسه. دو روز بعد دوباره همان شماره میافتد روی گوشی. مادر، خوشحال، میخواهد برایم فهرستِ کتابهایی را که خریده بخواند. دوست نداشته اینترنتی بخرد، وقت هم نکرده برود کتابفروشیای درستوحسابی. رفته اولین جایی که سر راهش بوده و شازده کوچولوی چرمیِ دوزبانهای خریده که رویش درشت نوشته: The Little Prince. فکر هم نکرده چرا روی جلد کتابی که از فرانسه ترجمه شده، انگلیسی نوشتهاند. گوژپشت نتردام و بیگانه را ترجیح داده با چهل درصد تخفیف بخرد و خوشحال است که ترجمهٔ جلال آلاحمد را خریده که شناس است و روی جلدش هم درشت زده The Stranger. حساب هم نکرده آن ترجمه با چهل درصد تخفیف هنوز از ترجمههای دیگر گرانتر است. خودش هم برای هدیه سه تفنگدار پنج جلدی ترجمهٔ ذبیحالله منصوری را ترجیح داده به دو جلدیِ دیگری، به خیال آنکه حذفیات دارد و سانسوری. کتابی هم به توصیهٔ کتابفروش خریده: چهل قانون عشق. کتابفروش گفته اگر ملت عشق را خواندهای و خوشت آمده، این را هم حتماً بخوان. نه کسی بهش گفته، نه خودش تحقیقی کرده تا بفهمد هردو کتاب یکیست... دیگر نمیشنوم چه میگوید. توی سرم دارم فکر میکنم کِی و چطور میتوانیم سر و سامانی به این اوضاع بدهیم. خریدار کتاب چطور باید تشخیص بدهد کتابی با دو اسم منتشر شده و تکراریست. از کجا بداند کتابی که دست کتابفروش کنار خیابان است و به اسم بیسانسور به او معرفی میشود، هیچ فرقی ندارد با کتابی که رسماً به فروش میرود. چطور بفهمد ناشری قلابیست یا نه. ویرایش کرده کتاب را یا نه. چه مرجعی دارد که به او بگوید کتاب مورد نظرش پر از غلط تایپیست یا نه. یادم است دو سال پیش روزنامهنگاری شروع کرد به معرفی ناشران قلابی. کتابخوانها به وجد آمده بودند از اینکه دیگر میدانستند تخفیفهای چهل درصدی و پنجاه درصدی کتابها در دیجیکالا و کتابفروشیهای مترو یعنی کلاهبرداری در روز روشن. از روزنامهنگار چه تشکرها که نکردند در عین حالی که او داشت راهروهای دادگاهها را با شکایت ناشران قلابی طی میکرد و دست آخر هم محکوم شد... چه باید کرد؟ بعضاً...
📄 متن کامل مقاله [در Instant Review]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ ɣ کانال گروهی از مترجمان ایران [گاما]
🏷 GAMAper | Instagram
BY Gama | گاما
Share with your friend now:
tgoop.com/gamaper/77