GERDEHAMAEIADABITATE Telegram 2259
🔹فقدان ساختار واژگانی( عارضه ناشنوایی زبان)
🔹مراد قلی پور


آیا این امکان وجود دارد که یک شعر با همه موجودیت واژگانی‌اش " فاقد ساختار واژگانی" باشد ؟ چرا گاهی با شعرهایی مواجه می‌شویم که با شنیدن‌شان نه شادمان و نه غمگین می‌شویم ؟ راز این رخداد در کجاست ؟ زبان شعر  بر اثر برخی مواجهات چگونه ممکن است که شخصیت لایه احساسات و لایه واژگانی ‌اش را از دست بدهد ؟
مساله فرهنگ و دوری از طبیعت تا چه اندازه  می‌تواند لایه احساسات زبان را که شباهت زیادی به آواز پرندگان دارد دست‌کاری نماید . از طرفی هم لایه واژگانی زبان که می گویند  متاثر از وز وز زنبور‌ها و برخی پستاندارن است . با این که شعرامروز فارسی در وضعیت موجود ترکیبی از احساسات و واژگان است ؛ اما در مواردی بسیار از این دو لایه خالی است . چه معمایی در این میان است که یک شعر دیگر شنیده نمی‌شود و فقط دارد نوشته می‌شود ؟ سیر فرگشتی زبان شعر امروز دارد از مفاهیم لایه‌های احساسات و واژگان خالی می‌شود . در بسیاری از شعرهای کلاسیک فارسی چه به شکل خوانش بلند و چه آواز بی آن که معانی‌شان را بدانیم شادمان یا غمگین می‌شویم ؛ اما این مساله اکنون در بسیاری از شعرهای‌مان وجود ندارد . آیا این متاثر از آسیب‌های فرهنگ و دوری از طبیعت نمی‌تواند باشد که دارد لایه‌های احساسات و واژگانی زبان را که  مرجعش پرندگان و جانوران طبیعت است خنثی می‌سازد .
طبیعت در متن‌های‌مان آخرین شده  و دیگر تعبیری از جدایی و گسست نیست و از همه هویت‌مندی‌ها عقب‌تر و پست‌تر است . راز این که شعر‌های‌مان از زبان احساسی مشترک تهی شده‌اند می‌تواند در همین غیبت بزرگ طبیعت باشد . در بیشتر شعر‌های کلاسیک اگر چه ممکن است که لایه واژگانی مشترکی نداشته باشیم ؛ اما با زبان احساسی مشترکی مواجهیم که منجر به ارتباط متن و مخاطب خود می‌شوند . چرا و چگونه است که از زبان احساسی مشترک  در شعر‌های‌مان تهی گشته‌ایم . آیا پرندگان ، پستانداران و جانورانی که فرزندان طبیعت هستند با کوچ خود از زبان فرهنگ انسانی ، لایه های احساسات و واژگانی زبان را با خود برده‌اند . ما فقط طبیعت را از دست نداده‌ایم ، زبان با خدمت به فرهنگ و فراموش‌کردن طبیعت ، دچار ناشنوایی  شده‌است . این زبان با همه ساختارهای متغیر جملات و محتوایی خود ، دیگر شنیده نمی‌شود . راز این نشنیدن ، راز پرخطری است . این خطر را داروین گوشزد کرده بود که زبان ریشه در طبیعت و آواز پرندگان دارد . چیزی را که فرهنگ بدان توجه ننمود و زبان را با خاطره‌ای از طبیعت تنها گذاشت . طبیعت در زبان شعرهای مان فقط یک فرهنگ‌نامه است . عادتی که حدود هشتاد هزار سال پیش منجر به شکل‌گیری گفتار و کلام منحصر به فرد در انسان شد .
نیما در همان آغاز شعر مدرن فارسی ، راز این خطر فراموشی طبیعت و زبان را خردمندانه دریافته بود که ما را تا عمق طبیعت در شعرهایش دعوت می‌کند . نیما با سمبول ساختن بسیاری از پرندگان در شعرهایش در صدد آشتی فرهنگ با طبیعت بود . هر چه از نیما و شعرهایش فاصله می‌گیریم  حتی سایه‌های این طبیعت هم دیگر در شعرها دیده نمی شود . اگر هم ردی از طبیعت باشد فقط خاطره‌ای هست و بس . درست مثل برفی که آب شده باشد و یاد و خاطراتی از آن در نسل‌های بعد ادامه داشته باشد . اگر امروز با فرهنگ و زبان تنها مانده‌ایم و زبان شعرهای‌مان از لایه دوگانه احساسات و واژگان خالی شده‌اند رازش در همین فراموشی بزرگ است .  نیما در بحبوحه غلبه فرهنگ مدرن ، این راز بزرگ را دریافته بود . او در همان آغاز ، نگاهی فرامدرن  به زبان شعر داشته است . او مستقیما ما را به هم‌زیستی با طبیعت دعوت می‌کند تا از خطری بزرگ مصون بمانیم . خطری که اکنون با بحران زیست‌محیطی زبان ، خود را آشکار ساخته است . آواز پرندگان با این که فاقد ساختار واژگانی است ولی در عوض پرندگان ، ملودی‌هایی با ساختار‌های جامع می‌آموزند که به آواز آن‌ها معنا می‌دهد . اگر شعرهای‌مان از این ملودی‌ها با ساختار جامع ، جهت معنادار شدن تهی گشته‌اند ، رازش در همین شکافی است که محصول غلبه فرهنگ بر طبیعت است . ما فقط طبیعت را از دست نداده‌ایم بل‌که طبیعت با قهر خود تمامی محتویات و تجربیات خود را از ما دریغ داشته است . زبانِ شهری شعر‌های‌مان فقط در خدمت  فرهنگ‌نامه‌هاست . با صرف رجوع به حافظه جمعی و فرهنگ‌نامه‌ها نمی‌توان طبیعت و آموزه‌هایش را احضار کرد . طبیعت در فرهنگ نامه‌ها زنده نمی‌ماند حتی اگر در زبان جاری شود ؛ بل‌که باید به جای احضار ، حضور داشته باشد تا واژگان و احساسات در زبان زنده بمانند و نمیرند . طبیعت ، ابتدا باید زندگی کند و سپس در زبان جاری شود . زبانِ  شهری شعر   به تنهایی قادر به انجام این مسوولیت نیست . شعر امروز دچار غلبه زبان ِ شهری است .

مراد قلی‌‌پور

#گرد_همایی_شاعران_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate



tgoop.com/gerdehamaeiadabitate/2259
Create:
Last Update:

🔹فقدان ساختار واژگانی( عارضه ناشنوایی زبان)
🔹مراد قلی پور


آیا این امکان وجود دارد که یک شعر با همه موجودیت واژگانی‌اش " فاقد ساختار واژگانی" باشد ؟ چرا گاهی با شعرهایی مواجه می‌شویم که با شنیدن‌شان نه شادمان و نه غمگین می‌شویم ؟ راز این رخداد در کجاست ؟ زبان شعر  بر اثر برخی مواجهات چگونه ممکن است که شخصیت لایه احساسات و لایه واژگانی ‌اش را از دست بدهد ؟
مساله فرهنگ و دوری از طبیعت تا چه اندازه  می‌تواند لایه احساسات زبان را که شباهت زیادی به آواز پرندگان دارد دست‌کاری نماید . از طرفی هم لایه واژگانی زبان که می گویند  متاثر از وز وز زنبور‌ها و برخی پستاندارن است . با این که شعرامروز فارسی در وضعیت موجود ترکیبی از احساسات و واژگان است ؛ اما در مواردی بسیار از این دو لایه خالی است . چه معمایی در این میان است که یک شعر دیگر شنیده نمی‌شود و فقط دارد نوشته می‌شود ؟ سیر فرگشتی زبان شعر امروز دارد از مفاهیم لایه‌های احساسات و واژگان خالی می‌شود . در بسیاری از شعرهای کلاسیک فارسی چه به شکل خوانش بلند و چه آواز بی آن که معانی‌شان را بدانیم شادمان یا غمگین می‌شویم ؛ اما این مساله اکنون در بسیاری از شعرهای‌مان وجود ندارد . آیا این متاثر از آسیب‌های فرهنگ و دوری از طبیعت نمی‌تواند باشد که دارد لایه‌های احساسات و واژگانی زبان را که  مرجعش پرندگان و جانوران طبیعت است خنثی می‌سازد .
طبیعت در متن‌های‌مان آخرین شده  و دیگر تعبیری از جدایی و گسست نیست و از همه هویت‌مندی‌ها عقب‌تر و پست‌تر است . راز این که شعر‌های‌مان از زبان احساسی مشترک تهی شده‌اند می‌تواند در همین غیبت بزرگ طبیعت باشد . در بیشتر شعر‌های کلاسیک اگر چه ممکن است که لایه واژگانی مشترکی نداشته باشیم ؛ اما با زبان احساسی مشترکی مواجهیم که منجر به ارتباط متن و مخاطب خود می‌شوند . چرا و چگونه است که از زبان احساسی مشترک  در شعر‌های‌مان تهی گشته‌ایم . آیا پرندگان ، پستانداران و جانورانی که فرزندان طبیعت هستند با کوچ خود از زبان فرهنگ انسانی ، لایه های احساسات و واژگانی زبان را با خود برده‌اند . ما فقط طبیعت را از دست نداده‌ایم ، زبان با خدمت به فرهنگ و فراموش‌کردن طبیعت ، دچار ناشنوایی  شده‌است . این زبان با همه ساختارهای متغیر جملات و محتوایی خود ، دیگر شنیده نمی‌شود . راز این نشنیدن ، راز پرخطری است . این خطر را داروین گوشزد کرده بود که زبان ریشه در طبیعت و آواز پرندگان دارد . چیزی را که فرهنگ بدان توجه ننمود و زبان را با خاطره‌ای از طبیعت تنها گذاشت . طبیعت در زبان شعرهای مان فقط یک فرهنگ‌نامه است . عادتی که حدود هشتاد هزار سال پیش منجر به شکل‌گیری گفتار و کلام منحصر به فرد در انسان شد .
نیما در همان آغاز شعر مدرن فارسی ، راز این خطر فراموشی طبیعت و زبان را خردمندانه دریافته بود که ما را تا عمق طبیعت در شعرهایش دعوت می‌کند . نیما با سمبول ساختن بسیاری از پرندگان در شعرهایش در صدد آشتی فرهنگ با طبیعت بود . هر چه از نیما و شعرهایش فاصله می‌گیریم  حتی سایه‌های این طبیعت هم دیگر در شعرها دیده نمی شود . اگر هم ردی از طبیعت باشد فقط خاطره‌ای هست و بس . درست مثل برفی که آب شده باشد و یاد و خاطراتی از آن در نسل‌های بعد ادامه داشته باشد . اگر امروز با فرهنگ و زبان تنها مانده‌ایم و زبان شعرهای‌مان از لایه دوگانه احساسات و واژگان خالی شده‌اند رازش در همین فراموشی بزرگ است .  نیما در بحبوحه غلبه فرهنگ مدرن ، این راز بزرگ را دریافته بود . او در همان آغاز ، نگاهی فرامدرن  به زبان شعر داشته است . او مستقیما ما را به هم‌زیستی با طبیعت دعوت می‌کند تا از خطری بزرگ مصون بمانیم . خطری که اکنون با بحران زیست‌محیطی زبان ، خود را آشکار ساخته است . آواز پرندگان با این که فاقد ساختار واژگانی است ولی در عوض پرندگان ، ملودی‌هایی با ساختار‌های جامع می‌آموزند که به آواز آن‌ها معنا می‌دهد . اگر شعرهای‌مان از این ملودی‌ها با ساختار جامع ، جهت معنادار شدن تهی گشته‌اند ، رازش در همین شکافی است که محصول غلبه فرهنگ بر طبیعت است . ما فقط طبیعت را از دست نداده‌ایم بل‌که طبیعت با قهر خود تمامی محتویات و تجربیات خود را از ما دریغ داشته است . زبانِ شهری شعر‌های‌مان فقط در خدمت  فرهنگ‌نامه‌هاست . با صرف رجوع به حافظه جمعی و فرهنگ‌نامه‌ها نمی‌توان طبیعت و آموزه‌هایش را احضار کرد . طبیعت در فرهنگ نامه‌ها زنده نمی‌ماند حتی اگر در زبان جاری شود ؛ بل‌که باید به جای احضار ، حضور داشته باشد تا واژگان و احساسات در زبان زنده بمانند و نمیرند . طبیعت ، ابتدا باید زندگی کند و سپس در زبان جاری شود . زبانِ  شهری شعر   به تنهایی قادر به انجام این مسوولیت نیست . شعر امروز دچار غلبه زبان ِ شهری است .

مراد قلی‌‌پور

#گرد_همایی_شاعران_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate

BY گردهمائی شاعران و نویسندگان پیشرو مهاجر و داخلی




Share with your friend now:
tgoop.com/gerdehamaeiadabitate/2259

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

With the “Bear Market Screaming Therapy Group,” we’ve now transcended language. You can invite up to 200 people from your contacts to join your channel as the next step. Select the users you want to add and click “Invite.” You can skip this step altogether. Just as the Bitcoin turmoil continues, crypto traders have taken to Telegram to voice their feelings. Crypto investors can reduce their anxiety about losses by joining the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram. During a meeting with the president of the Supreme Electoral Court (TSE) on June 6, Telegram's Vice President Ilya Perekopsky announced the initiatives. According to the executive, Brazil is the first country in the world where Telegram is introducing the features, which could be expanded to other countries facing threats to democracy through the dissemination of false content. Administrators
from us


Telegram گردهمائی شاعران و نویسندگان پیشرو مهاجر و داخلی
FROM American