غلوپژوهی
سخن بالا از ابوالقاسم جعفر بن الحسن مشهور به محقق حلی (۶۰۲-۶۷۶ ق) از بزرگان فقه امامیه است. او مینویسد: «و اما ما أقره النبي صلى اللّه عليه و آله فإنه يدل على الجواز، لأنه صلى اللّه عليه و آله لا يقرر منكرا، سواء فعل بحضرته أو لا بحضرته مما يعلم انه صلى…
🔹اهانت شیخیه به میرزای قمی و پاسخ سید محمد تنکابنی
برخی از شیخیه به خاطر مطلب بالا به میرزای قمی اهانت کردهاند و سید محمد تنکابنی پاسخشان را چنین داده است:
«و كذلك فى باب حجّية تقرير المعصوم فعن المحقّق و غيره أن الفعل إذا كان مما يندر فلا حجّية فى سكوته و تقريره لجواز أن يخفى عليه ع فحجّية التقرير إنما هى فى صورة اطلاعه ع و تقريره ع بل قيل إن هذه الكلمات دائرة على ألسنتهم و لم نر أحدا ينكر ذلك عليهم بل قال و قد رأيت بعض الجهلة الأوغاد ممّن يسمّى بالكشفية يخوض فى قدح المحقق القمى ره فى القوانين و ما يدرى أنه قدح فى جميع العلماء بل قدح فى جميع المذهب.»
📚إیضاح الفرائد، ج۲، ص۱۴۴
«و همچنین در باب حجیت تقریر معصوم از محقق و غیر او است که فعل هر گاه نادر باشد، حجیتی در سکوت معصوم و تقریر او نیست؛ زیرا جایز است که بر او مخفی بماند؛ پس حجت تقریر تنها در صورت اطلاع و تأیید او است؛ بلکه گفته شده این گونه سخنان بر زبان آنان دایر است و هیچ کس را ندیدیم که بر آنها انکار کند؛ [بلکه گفته] و برخی از افراد نادانِ پَست را _از اینهایی که کشفیه (= شیخیه) نامیده میشوند_، دیدهام که در قدح محقق قمی (ره) در قوانین خوض میکند و نمیفهمد که در همه علما قدح کرده؛ بلکه در جمیع مذهب قدح کرده است.»
#علم_غیب
@Gholow2
برخی از شیخیه به خاطر مطلب بالا به میرزای قمی اهانت کردهاند و سید محمد تنکابنی پاسخشان را چنین داده است:
«و كذلك فى باب حجّية تقرير المعصوم فعن المحقّق و غيره أن الفعل إذا كان مما يندر فلا حجّية فى سكوته و تقريره لجواز أن يخفى عليه ع فحجّية التقرير إنما هى فى صورة اطلاعه ع و تقريره ع بل قيل إن هذه الكلمات دائرة على ألسنتهم و لم نر أحدا ينكر ذلك عليهم بل قال و قد رأيت بعض الجهلة الأوغاد ممّن يسمّى بالكشفية يخوض فى قدح المحقق القمى ره فى القوانين و ما يدرى أنه قدح فى جميع العلماء بل قدح فى جميع المذهب.»
📚إیضاح الفرائد، ج۲، ص۱۴۴
«و همچنین در باب حجیت تقریر معصوم از محقق و غیر او است که فعل هر گاه نادر باشد، حجیتی در سکوت معصوم و تقریر او نیست؛ زیرا جایز است که بر او مخفی بماند؛ پس حجت تقریر تنها در صورت اطلاع و تأیید او است؛ بلکه گفته شده این گونه سخنان بر زبان آنان دایر است و هیچ کس را ندیدیم که بر آنها انکار کند؛ [بلکه گفته] و برخی از افراد نادانِ پَست را _از اینهایی که کشفیه (= شیخیه) نامیده میشوند_، دیدهام که در قدح محقق قمی (ره) در قوانین خوض میکند و نمیفهمد که در همه علما قدح کرده؛ بلکه در جمیع مذهب قدح کرده است.»
#علم_غیب
@Gholow2
Forwarded from میراث امامان (عمیدرضا اکبری)
Telegram
میراث امامان
✨ روزه؛ مخصوص خدا
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَلَمَةَ صَاحِبِ السَّابِرِيِّ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ع قَالَ: إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي عَلَيْهِ…
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَلَمَةَ صَاحِبِ السَّابِرِيِّ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ع قَالَ: إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي عَلَيْهِ…
🔹التفات تنکابنی به فضای کلی قرآن🔹
سید محمد تنکابنی در بحث علم امام در کنار ادله دیگر به فضای کلی قرآن در تمجید خداوند توجه کرده و مینویسد:
«... بل الآیات الواردة فى مقام تمدّحه تعالى بعلم الجمیع مثل قوله تعالى:
"يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَآءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ " [الحدید، ۴]
وقوله تعالى: "عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَآ أَصْغَرُ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَآ أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ" [سبأ، ۳]
وقوله تعالى: "مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَىٰ ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ" الآیة [المجادلة، ۷]
وقوله تعالى: "إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ" الآیة [لقمان، ۳۴]
وغیر ذلك ممّا یطول الکتاب بذکره دالة على ذلك ولا ینافیها قوله تعالى:
"وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِٓ إِلَّا بِمَا شَآءَ" [البقرة، ۲۵۵]
وقوله تعالى: "عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِٓ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا" [الجن، ۲۶ـ۲۷]
إذ لا دلالة فیهما على أزید من الإیجاب الجزئى.»
📚إیضاح الفرائد، ج۲، ص۱۴۲
در جمله پایانی هم با اشارهای دقیق پاسخ کسانی را که برای اثبات علم امام به جمیع غیوب به این دو آیه استناد میکنند، داده است.
#علم_غیب
@Gholow2
سید محمد تنکابنی در بحث علم امام در کنار ادله دیگر به فضای کلی قرآن در تمجید خداوند توجه کرده و مینویسد:
«... بل الآیات الواردة فى مقام تمدّحه تعالى بعلم الجمیع مثل قوله تعالى:
"يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَآءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ " [الحدید، ۴]
وقوله تعالى: "عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَآ أَصْغَرُ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَآ أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ" [سبأ، ۳]
وقوله تعالى: "مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَىٰ ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ" الآیة [المجادلة، ۷]
وقوله تعالى: "إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ" الآیة [لقمان، ۳۴]
وغیر ذلك ممّا یطول الکتاب بذکره دالة على ذلك ولا ینافیها قوله تعالى:
"وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِٓ إِلَّا بِمَا شَآءَ" [البقرة، ۲۵۵]
وقوله تعالى: "عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِٓ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا" [الجن، ۲۶ـ۲۷]
إذ لا دلالة فیهما على أزید من الإیجاب الجزئى.»
📚إیضاح الفرائد، ج۲، ص۱۴۲
در جمله پایانی هم با اشارهای دقیق پاسخ کسانی را که برای اثبات علم امام به جمیع غیوب به این دو آیه استناد میکنند، داده است.
#علم_غیب
@Gholow2
اشکال ۱۰:
چگونه وحی جبرئیل بر پیامبر (ص) را میپذیرید در حالی که روایت داریم: «فکل علم خرج إلی أهل السماوات و الأرض منا و عنا»؟
پاسخ:
این که گاهی وحی بر رسول اکرم (ص) با وساطت جبرئیل بوده از ضروریات قرآن و اسلام است. روایتی هم که به آن استناد شده از مجعولات رجب برسی است.
چنان که در تصویر بالا میبینید رجب برسی سه روایت مستقل را با هم ترکیب کرده و با افزودن جمله مورد استناد (رنگ خاکستری)، روایت جدیدی جعل کرده است!!
درباره این الگوی جعل رجب برسی قبلا شواهدی عرض شد و ان شاء الله به زودی بحث کامل آن منتشر میشود.
#علم_غیب
#اشکالات
@Gholow2
چگونه وحی جبرئیل بر پیامبر (ص) را میپذیرید در حالی که روایت داریم: «فکل علم خرج إلی أهل السماوات و الأرض منا و عنا»؟
پاسخ:
این که گاهی وحی بر رسول اکرم (ص) با وساطت جبرئیل بوده از ضروریات قرآن و اسلام است. روایتی هم که به آن استناد شده از مجعولات رجب برسی است.
چنان که در تصویر بالا میبینید رجب برسی سه روایت مستقل را با هم ترکیب کرده و با افزودن جمله مورد استناد (رنگ خاکستری)، روایت جدیدی جعل کرده است!!
درباره این الگوی جعل رجب برسی قبلا شواهدی عرض شد و ان شاء الله به زودی بحث کامل آن منتشر میشود.
#علم_غیب
#اشکالات
@Gholow2
نقد مستندات اطلاق علم امام به جمیع غیب
اشکال (۱۱)
روایت زیر از نمونه روایاتی است که برای علم فراگیر و بیحد امام به همه چیز و نیز برای تدبیر امور عالم به دست امام بدان استناد شده است:
وَ قَالَ ع أَنَا دَحَوْتُ أَرْضَهَا وَ أَنْشَأْتُ جِبَالَهَا وَ فَجَّرْتْ عُيُونَهَا وَ شَقَقْتُ أَنْهَارَهَا وَ غَرَسْتُ أَشْجَارَهَا وَ أَطْعَمْتُ ثِمَارَهَا وَ أَنْشَأْتُ سَحَابَهَا وَ أَسْمَعْتُ رَعْدَهَا وَ نَوَّرْتُ بَرْقَهَا وَ أَضْحَيْتُ شَمْسَهَا وَ أَطْلَعْتُ قَمَرَهَا وَ أَنْزَلْتُ قَطْرَهَا وَ نَصَبْتُ نُجُومَهَا وَ أَنَا الْبَحْرُ الْقَمْقَامُ الزَّاخِرُ وَ سَكَّنْتُ أَطْوَادَهَا وَ أَنْشَأْتُ جَوَارِيَ الْفُلْكِ فِيهَا وَ أَشْرَقْتُ شَمْسَهَا وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ وَ قَلْبُ اللَّهِ وَ بَابُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً أَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَ أَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ وَ بِي وَ عَلَى يَدَيَّ تَقُومُ السَّاعَةُ وَ فِيَّ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ وَ أَنَا الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ أَنَا بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ. (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب، ج3، ص387)
اما چنانکه روشن است ساختار این روایت مطابق اسناد و منابع غالیان است که در فضای انگارۀ تفویض خلق و رزق، همه امور عالم در ادوار مختلف را در دست امام میدانند. گستردگی این ادبیات در اخبار غالیان، و نبود آن در اسناد مشخصاً امامی، در پژوهشی نشان داده شده است (اکبری، نصیریه، ص354-358).
از اشکالات این ژانر غالیانه، ناهمخوانی آن با بسیاری از آیات است؛ از جمله:
- آیات حضورنداشتن رسول الله ص در وقایع امم پیشین (هود: 49؛ القصص: 44، 46 و 86؛ آل عمران: 44؛ یوسف: 102؛ عنکبوت: 48؛ شوری: 52 و…).
- آیات محدودیت قدرت رسول الله ص برای آوردن نشانه یا عذاب یا هدایت خلق (القصص: 56؛ البقرة: 272؛ آل عمران: 128؛ یونس: 99-100؛ الأنعام: 35، 107؛ الجن: 21؛ الأعراف: 188؛ التوبة: 80؛ المنافقون: 6)
- آیات توحیدی که امور مذکور در خطب جعلی مورد بحث را به عنوان اوصاف مختص و منحصر در خداوند ذکر میکنند، و صریحاً یا به استلزام خلق و رزق و تدبیر امور عالم بدست غیر خداوند را رد میکنند. (فاطر: 3؛ الروم: 40؛ رعد: 16؛ زمر: 38 و…)
در روایت فوق، بر خلاف آیات قرآن که وقوع «الساعة» را بیرون از قدرت و علم رسول الله ص شمرده، آن را در دست امیرالمؤمنین ع میداند.
در انتهای روایت نیز تعابیر قرآنی مختص خداوند در آیۀ ۳ سورۀ حدید، برای امیرالمؤمنین ع به کار میرود که با فضای غالیانه تناسب دارد. در برخی تحریرهای چنین روایاتی پس از کاربرد این تعابیر و کافرخواندنشان از سوی اهل مسجد، حضرت علی ع تأویلاتی غیر غالیانه را برای این تعابیر به کار میبرند. در پژوهشی ضمن بررسی این تحریرها، نشان داده شده که متن روایات با فضای غالیان تناسب دارد و در آن گویا امام برای ساکت کردن اهل ظاهر تأویل ظاهری و غیرغالیانه را مطرح کردهاند. در حالی که در واقعیت تاریخ و احادیث امامی، امام در برخی از احکام نیز تقیه میکردهاند؛ چه برسد به اینکه در مسجد تعابیر موهم الوهیتشان را بگویند تا تکفیر شوند (اکبری، نقش بازشناسی عقاید و احادیث نُصَیریان در اعتبارسنجی و فهم میراث روایی امامیه، بخش4-5-4).
همچنین در ادامه روایت مورد بحث نیز ادعا شده که امام باقر علیه السلام نیز تأویلاتی غیر غالیانه برای این روایت ذکر کردهاند. گرچه این تأویلات تکلفآمیز و دشوار با هدف ترویج اصل روایت ساخته شده، اما کسانی که این تأویلات را میپذیرند امکان استناد به عبارات غلوآمیز آن از ایشان گرفته میشود، و یا اینکه تأویلات را نمیپذیرند که در این صورت روایت بر ظاهر غالیانه و الوهیت امام باقی خواهد ماند.
گفتنی است، از علمای قدیم، نباطی عاملی تحریری از این روایت را از غلات دانسته، و بهخاطر منافات با خشوع امیر المومنین ع دربرابر خداوند جعلی شمرده است (الصراط المستقيم، ج۱، ص۹۵).
#علم_غیب
#اشکالات
در همین زمینه
@Gholow2
اشکال (۱۱)
روایت زیر از نمونه روایاتی است که برای علم فراگیر و بیحد امام به همه چیز و نیز برای تدبیر امور عالم به دست امام بدان استناد شده است:
وَ قَالَ ع أَنَا دَحَوْتُ أَرْضَهَا وَ أَنْشَأْتُ جِبَالَهَا وَ فَجَّرْتْ عُيُونَهَا وَ شَقَقْتُ أَنْهَارَهَا وَ غَرَسْتُ أَشْجَارَهَا وَ أَطْعَمْتُ ثِمَارَهَا وَ أَنْشَأْتُ سَحَابَهَا وَ أَسْمَعْتُ رَعْدَهَا وَ نَوَّرْتُ بَرْقَهَا وَ أَضْحَيْتُ شَمْسَهَا وَ أَطْلَعْتُ قَمَرَهَا وَ أَنْزَلْتُ قَطْرَهَا وَ نَصَبْتُ نُجُومَهَا وَ أَنَا الْبَحْرُ الْقَمْقَامُ الزَّاخِرُ وَ سَكَّنْتُ أَطْوَادَهَا وَ أَنْشَأْتُ جَوَارِيَ الْفُلْكِ فِيهَا وَ أَشْرَقْتُ شَمْسَهَا وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ وَ قَلْبُ اللَّهِ وَ بَابُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً أَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَ أَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ وَ بِي وَ عَلَى يَدَيَّ تَقُومُ السَّاعَةُ وَ فِيَّ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ وَ أَنَا الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ أَنَا بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ. (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب، ج3، ص387)
اما چنانکه روشن است ساختار این روایت مطابق اسناد و منابع غالیان است که در فضای انگارۀ تفویض خلق و رزق، همه امور عالم در ادوار مختلف را در دست امام میدانند. گستردگی این ادبیات در اخبار غالیان، و نبود آن در اسناد مشخصاً امامی، در پژوهشی نشان داده شده است (اکبری، نصیریه، ص354-358).
از اشکالات این ژانر غالیانه، ناهمخوانی آن با بسیاری از آیات است؛ از جمله:
- آیات حضورنداشتن رسول الله ص در وقایع امم پیشین (هود: 49؛ القصص: 44، 46 و 86؛ آل عمران: 44؛ یوسف: 102؛ عنکبوت: 48؛ شوری: 52 و…).
- آیات محدودیت قدرت رسول الله ص برای آوردن نشانه یا عذاب یا هدایت خلق (القصص: 56؛ البقرة: 272؛ آل عمران: 128؛ یونس: 99-100؛ الأنعام: 35، 107؛ الجن: 21؛ الأعراف: 188؛ التوبة: 80؛ المنافقون: 6)
- آیات توحیدی که امور مذکور در خطب جعلی مورد بحث را به عنوان اوصاف مختص و منحصر در خداوند ذکر میکنند، و صریحاً یا به استلزام خلق و رزق و تدبیر امور عالم بدست غیر خداوند را رد میکنند. (فاطر: 3؛ الروم: 40؛ رعد: 16؛ زمر: 38 و…)
در روایت فوق، بر خلاف آیات قرآن که وقوع «الساعة» را بیرون از قدرت و علم رسول الله ص شمرده، آن را در دست امیرالمؤمنین ع میداند.
در انتهای روایت نیز تعابیر قرآنی مختص خداوند در آیۀ ۳ سورۀ حدید، برای امیرالمؤمنین ع به کار میرود که با فضای غالیانه تناسب دارد. در برخی تحریرهای چنین روایاتی پس از کاربرد این تعابیر و کافرخواندنشان از سوی اهل مسجد، حضرت علی ع تأویلاتی غیر غالیانه را برای این تعابیر به کار میبرند. در پژوهشی ضمن بررسی این تحریرها، نشان داده شده که متن روایات با فضای غالیان تناسب دارد و در آن گویا امام برای ساکت کردن اهل ظاهر تأویل ظاهری و غیرغالیانه را مطرح کردهاند. در حالی که در واقعیت تاریخ و احادیث امامی، امام در برخی از احکام نیز تقیه میکردهاند؛ چه برسد به اینکه در مسجد تعابیر موهم الوهیتشان را بگویند تا تکفیر شوند (اکبری، نقش بازشناسی عقاید و احادیث نُصَیریان در اعتبارسنجی و فهم میراث روایی امامیه، بخش4-5-4).
همچنین در ادامه روایت مورد بحث نیز ادعا شده که امام باقر علیه السلام نیز تأویلاتی غیر غالیانه برای این روایت ذکر کردهاند. گرچه این تأویلات تکلفآمیز و دشوار با هدف ترویج اصل روایت ساخته شده، اما کسانی که این تأویلات را میپذیرند امکان استناد به عبارات غلوآمیز آن از ایشان گرفته میشود، و یا اینکه تأویلات را نمیپذیرند که در این صورت روایت بر ظاهر غالیانه و الوهیت امام باقی خواهد ماند.
گفتنی است، از علمای قدیم، نباطی عاملی تحریری از این روایت را از غلات دانسته، و بهخاطر منافات با خشوع امیر المومنین ع دربرابر خداوند جعلی شمرده است (الصراط المستقيم، ج۱، ص۹۵).
#علم_غیب
#اشکالات
در همین زمینه
@Gholow2
اخبار با ضعف دلالت یا اعتبار دربرابر آیات و اخبار معتبر و گستردهتر در زمینه اطلاقنداشتن علم امام
پیشتر گفته شد با وجود صدها روایت دال بر علوم الهی و وحیانی امامان، دهها آیه و صدها روایت و از جمله فضای عمومی کتاب شریف بصائر الدرجات و کتاب الحجة الکافی (نمونه ابواب) محدودیتهایی را در این علوم حجج الهی نشان میدهد. کلمات عالمان سرشناس متقدم امامی نیز در این محدودیت متفق است، و اطلاق علم امام تنها از غالیان و مفوضه قدیم گزارش شده است.
حال جای پرسش است که مستندات برخی متأخران بر اطلاق علم امام (در غیر برخی محالات مانند علم به ذات خدا) چیست؟ در حد فحص نویسنده از اخبار و آثار باورمندان به این دیدگاه، تاکنون موارد زیر یافت شد:
مستندات علم فراگیر امام به تمام امور:
- اخبار علم الکتاب (عدم دلالت و وجود مستندات صریح در عدم اطلاق)
- علم ماکان و ما یکون و ما فی الجنة و النار (اجمال و قرائن بسیار بر محدودیت و ناظر بودن به اموری مانند ملاحم. نمونه شواهد)
- باب أَنَّ الْأَئِمَّةَ يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَ. (عدم دلالت)
- ابواب لایحجب عنهم اخبار السماء و الأرض. (گذشته از اجمال، تعبیر مطلق فقط در اسناد ضعیف آمده و در اسناد قویتر، اخبار مشابه قیودی مانند «مما فیه قوام دینهم» و مانند آن دارند.)
- اخبار تطبیق کل شیء احصیناه. اعتبار و البته دلالت بسیاریشان به تفصیل نقد و گستردگی جعل در این مضمون نشان داده شد (اینجا).
- اخبار خزان الله (اجمال در حدود و وجود شواهد استعمال مقید)
- اخبار عین الله (ضرورت حمل بر مجاز، اجمال تعبیر، و ضعف شدید همه طرق غیر از یکی)
+ از نمونههای صریحتر:
- اخبار لا یعزب عنهم الشئ (اشکالات گسترده سندی و شواهد متعدد جعل)
- خطب انا بکل شئ علیم (منقول از متهمان و مجاهیل و یا قرائن جعل و ناهمخوان با آیات. بحث تفصیلی: اکبری، رسالۀ دکتری، بخش4-5-4)
- اخبار عالم الغیب بودن امام (معارض با آیات و روایات معتبر، نقلهای متأخر و از متهمان و مجاهیل و دارای قرائن جعل. نقدها در کانال)
- ملازمت بسیاری از مستندات تفویض و اتفاق المشیئتین (نمونه نقد تفصیلی)
چنانکه ملاحظه شد در برابر آیات و صدها روایت محدودیت، طرف مقابل هیچ مستند محکمی ندارد: یا دلالتشان روشن نیست، یا برخی با دلالت روشنتر (موارد اخیر) بنا بر تحقیقات جعلی هستند.
بنابراین، مکرراً درخواست کردهایم باورمندان به انگاره اطلاق علم به جمیع غیب، یک روایت صحیح صریح بیاورند. البته روشن است بر فرض یک مورد یافت شود، عقاید بر خبر واحد بنا نمیشود، خاصه که آیات و روایات بسیار در برابرش باشند. اما غرض نمایاندن شدت تهیدستی دیدگاه اطلاق است.
#علم_غیب
@gholow2
پیشتر گفته شد با وجود صدها روایت دال بر علوم الهی و وحیانی امامان، دهها آیه و صدها روایت و از جمله فضای عمومی کتاب شریف بصائر الدرجات و کتاب الحجة الکافی (نمونه ابواب) محدودیتهایی را در این علوم حجج الهی نشان میدهد. کلمات عالمان سرشناس متقدم امامی نیز در این محدودیت متفق است، و اطلاق علم امام تنها از غالیان و مفوضه قدیم گزارش شده است.
حال جای پرسش است که مستندات برخی متأخران بر اطلاق علم امام (در غیر برخی محالات مانند علم به ذات خدا) چیست؟ در حد فحص نویسنده از اخبار و آثار باورمندان به این دیدگاه، تاکنون موارد زیر یافت شد:
مستندات علم فراگیر امام به تمام امور:
- اخبار علم الکتاب (عدم دلالت و وجود مستندات صریح در عدم اطلاق)
- علم ماکان و ما یکون و ما فی الجنة و النار (اجمال و قرائن بسیار بر محدودیت و ناظر بودن به اموری مانند ملاحم. نمونه شواهد)
- باب أَنَّ الْأَئِمَّةَ يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَ. (عدم دلالت)
- ابواب لایحجب عنهم اخبار السماء و الأرض. (گذشته از اجمال، تعبیر مطلق فقط در اسناد ضعیف آمده و در اسناد قویتر، اخبار مشابه قیودی مانند «مما فیه قوام دینهم» و مانند آن دارند.)
- اخبار تطبیق کل شیء احصیناه. اعتبار و البته دلالت بسیاریشان به تفصیل نقد و گستردگی جعل در این مضمون نشان داده شد (اینجا).
- اخبار خزان الله (اجمال در حدود و وجود شواهد استعمال مقید)
- اخبار عین الله (ضرورت حمل بر مجاز، اجمال تعبیر، و ضعف شدید همه طرق غیر از یکی)
+ از نمونههای صریحتر:
- اخبار لا یعزب عنهم الشئ (اشکالات گسترده سندی و شواهد متعدد جعل)
- خطب انا بکل شئ علیم (منقول از متهمان و مجاهیل و یا قرائن جعل و ناهمخوان با آیات. بحث تفصیلی: اکبری، رسالۀ دکتری، بخش4-5-4)
- اخبار عالم الغیب بودن امام (معارض با آیات و روایات معتبر، نقلهای متأخر و از متهمان و مجاهیل و دارای قرائن جعل. نقدها در کانال)
- ملازمت بسیاری از مستندات تفویض و اتفاق المشیئتین (نمونه نقد تفصیلی)
چنانکه ملاحظه شد در برابر آیات و صدها روایت محدودیت، طرف مقابل هیچ مستند محکمی ندارد: یا دلالتشان روشن نیست، یا برخی با دلالت روشنتر (موارد اخیر) بنا بر تحقیقات جعلی هستند.
بنابراین، مکرراً درخواست کردهایم باورمندان به انگاره اطلاق علم به جمیع غیب، یک روایت صحیح صریح بیاورند. البته روشن است بر فرض یک مورد یافت شود، عقاید بر خبر واحد بنا نمیشود، خاصه که آیات و روایات بسیار در برابرش باشند. اما غرض نمایاندن شدت تهیدستی دیدگاه اطلاق است.
#علم_غیب
@gholow2
🔶 بررسی دربارهی «کتاب مبین» و «امام مبین» در قرآن کریم و ارتباط آن با علم امام
✍️ حسین مرادیانی
https://www.tgoop.com/Hekmatenabavi/1761
آیا به هنگام نزول وحی قرآنی بر علم رسول الله (ص) افزوده میشد؟
https://www.tgoop.com/Hekmatenabavi/1760
#علم_غیب
#امام_مبین
✍️ حسین مرادیانی
https://www.tgoop.com/Hekmatenabavi/1761
آیا به هنگام نزول وحی قرآنی بر علم رسول الله (ص) افزوده میشد؟
https://www.tgoop.com/Hekmatenabavi/1760
#علم_غیب
#امام_مبین
Telegram
دین پژوهی و نقد الحاد
🔶 بررسی دربارهی «کتاب مبین» و «امام مبین» در قرآن کریم و ارتباط آن با علم امام
💠 در مطالب پیشین کانال گفته شد که پیامبران و اولیای الهی، به تعلیم الهی بر معارف دین و بسیاری وقایع جهان هستی آگاه شدهاند که البته این علم دارای حدودی است و نمیتوان علم ایشان…
💠 در مطالب پیشین کانال گفته شد که پیامبران و اولیای الهی، به تعلیم الهی بر معارف دین و بسیاری وقایع جهان هستی آگاه شدهاند که البته این علم دارای حدودی است و نمیتوان علم ایشان…
☘️ بررسی مستندات غلو و تصوف (25)
🔹معنای «امام مبین» در آیه «کل شیء احصیناه فی امام مبین»🔹
https://alasar.blog.ir/1403/12/20/ImamMubin
#علم_غیب
#امام_مبین
@Gholow2
🔹معنای «امام مبین» در آیه «کل شیء احصیناه فی امام مبین»🔹
https://alasar.blog.ir/1403/12/20/ImamMubin
#علم_غیب
#امام_مبین
@Gholow2
alasar.blog.ir
معنای «امام مبین» در آیه «کل شیء احصیناه فی امام مبین» :: آثار
بسم الله الرحمن الرحیم
از جمله مستندات پرتکرار مدعیان علم امام (ع) به جمیع غیب، آیه ۱۲ سوره یس است: «کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ». به باور آنان «امام» در این آیه به معنای ...
از جمله مستندات پرتکرار مدعیان علم امام (ع) به جمیع غیب، آیه ۱۲ سوره یس است: «کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ». به باور آنان «امام» در این آیه به معنای ...
Forwarded from وبلاگ آثار
🔸پاسخ نقد یکی از اساتید بزرگوار به مطالب زیر:
https://www.tgoop.com/gholow2/2871
https://www.tgoop.com/gholow2/2900
[صوت ایشان به فرمایش خودشان حذف شد]
#علم_غیب
@Gholow2
https://www.tgoop.com/gholow2/2871
https://www.tgoop.com/gholow2/2900
[صوت ایشان به فرمایش خودشان حذف شد]
#علم_غیب
@Gholow2
Forwarded from وبلاگ آثار
✖️شبهه آقای حسن میلانی: چطور پیامبر (ص) قبل وحی، قصه نوح (ع) را نمیدانست در حالی که یهودیها میدانستند؟
✔️ پاسخ:
▪️اولاً آن چه آقای میلانی با آن مخالفت میکند، نص صریح قرآن است که هیچ راهی برای رد و انکار آن ندارد:
«تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقين» (هود : ۴۹)
ابوالفتوح رازی آیه را چنین ترجمه کرده:
«آن از اخبار غيب است، وحى مىكنيم آن را به تو؛ تو ندانستى آن را تو و نه قوم تو از پيش اين، صبر كن كه عاقبت متّقيان راست» (روض الجنان، ج۱۰، ص۲۴۵).
▪️ثانیا مفسران شیعه هم چیزی جز همین معنای روشن برداشت نکردهاند:
شیخ طوسی نوشته است:
«قوله "نُوحِيها إِلَيْكَ" أي نوحي اليك تلك الاخبار. و قوله "ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ" معناه إن هذه الاخبار التي أعلمناك إياها لم تكن تعلمها قبل وحينا اليك و لا قومك من العرب يعرفونها قبل إيحائنا اليك» (التبيان، ج5، ص499).
شیخ طبرسی (مجمع البيان، ج۵، ص۲۵۵)، ابوالفتوح رازی (روض الجنان، ج۱۰، ص۲۸۰)، ابوالمحاسن جرجانی (جلاء الأذهان، ج۴، ص۲۵۰) و دیگران نیز معنای آیه را مانند شیخ طوسی بیان کردهاند.
شیخ طبرسی صریحتر گفته است:
«أي تلك القصّة بعض "أَنْباءِ الْغَيْبِ" موحاة "إِلَيْكَ" مجهولة عندك و عند "قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا" أي من قبل إيحائي إليك، أو من قبل هذا العلم الّذى كسبته بالوحى، أو من قبل هذا الوقت» (جوامع الجامع، ج۲، ص۱۵۰).
ابو المکارم حسنی آشکارا مینویسد:
«يعنى خبر نوح و قوم يا كشتى او از اخبار غيب است؛ يعنى نه در عهد تو بوذ و نه تو حاضر آن وقت و آن قوم بوذى. "نُوحِيها إِلَيْكَ" ما بتو وحى كرديم و ترا از آن خبر داذيم و جبرئيل را بتو فرستاذيم تا ترا ازان آگاهى داذ و آن معجز تو شذ و صحّت نبوّت تو آمذ. "ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ" نه تو بآن عالم بوذى و نه قوم تو "مِنْ قَبْلِ هذا" يعنى پيش از قرآن؛ و گفتهاند: پيش ازين وقت» (دقائق التأويل، ص۲۵۵).
ملا فتح الله کاشانی نیز صریحاً نوشته:
«... أي: مجهولة عندك و عند قومك من قبل إيحائنا إليك. أو ... أي: جاهلا أنت و قومك بها. وفي ذكر القوم تنبيه على أنّه لم يتعلّمها، إذ لم يخالط غيرهم، و أنّهم مع كثرتهم لمّا لم يسمعوها فكيف بواحد منهم؟» (زبدة التفاسير، ج۳، ص۲۸۴)
دیگر مفسران نیز به همین ترتیب سخن گفتهاند.
▪️ثالثا آن چه آقای میلانی مطرح میکند صرف شبهه است و نمیتواند دلالت نص صریح آیه را کنار بزند و به چند وجه میتوان پاسخ داد؛ از جمله این که علامه مجلسی عین همین شبهه و پاسخ آن را از فخر رازی نقل کرده است:
«قال في قوله تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ أي من الأخبار التي كانت غائبة عن الخلق ما كنت تعرف هذه القصة أنت و لا قومك. فإن قيل أ ليس كان قصة نوح مشهورة عند أهل العالم؟ قلنا بحسب الإجمال كانت مشهورة و أما التفاصيل المذكورة فما كانت معلومة.» (بحار الأنوار، ج۱۷، ص۱۸۸)
ترجمه: «... اگر گفته شود مگر نه این که قصه نوح نزد مردم جهان مشهور بود؟ پاسخ میدهیم: اجمالاً بله ولی تفاصیل ذکرشده معلوم نبود ...»
در واقع پیامبر (ص) بدون درس آموختن نزد اهل کتاب، به وحی خداوند از اموری آگاه شد که نه تنها دانستههای اهل کتاب را دربرداشت؛ بلکه آن چه را که آنها نیز نمیدانستند و در آن اختلاف داشتند و به خطا میرفتند، بیان میکرد.
#علم_غیب
@Alasar_1
✔️ پاسخ:
▪️اولاً آن چه آقای میلانی با آن مخالفت میکند، نص صریح قرآن است که هیچ راهی برای رد و انکار آن ندارد:
«تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقين» (هود : ۴۹)
ابوالفتوح رازی آیه را چنین ترجمه کرده:
«آن از اخبار غيب است، وحى مىكنيم آن را به تو؛ تو ندانستى آن را تو و نه قوم تو از پيش اين، صبر كن كه عاقبت متّقيان راست» (روض الجنان، ج۱۰، ص۲۴۵).
▪️ثانیا مفسران شیعه هم چیزی جز همین معنای روشن برداشت نکردهاند:
شیخ طوسی نوشته است:
«قوله "نُوحِيها إِلَيْكَ" أي نوحي اليك تلك الاخبار. و قوله "ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ" معناه إن هذه الاخبار التي أعلمناك إياها لم تكن تعلمها قبل وحينا اليك و لا قومك من العرب يعرفونها قبل إيحائنا اليك» (التبيان، ج5، ص499).
شیخ طبرسی (مجمع البيان، ج۵، ص۲۵۵)، ابوالفتوح رازی (روض الجنان، ج۱۰، ص۲۸۰)، ابوالمحاسن جرجانی (جلاء الأذهان، ج۴، ص۲۵۰) و دیگران نیز معنای آیه را مانند شیخ طوسی بیان کردهاند.
شیخ طبرسی صریحتر گفته است:
«أي تلك القصّة بعض "أَنْباءِ الْغَيْبِ" موحاة "إِلَيْكَ" مجهولة عندك و عند "قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا" أي من قبل إيحائي إليك، أو من قبل هذا العلم الّذى كسبته بالوحى، أو من قبل هذا الوقت» (جوامع الجامع، ج۲، ص۱۵۰).
ابو المکارم حسنی آشکارا مینویسد:
«يعنى خبر نوح و قوم يا كشتى او از اخبار غيب است؛ يعنى نه در عهد تو بوذ و نه تو حاضر آن وقت و آن قوم بوذى. "نُوحِيها إِلَيْكَ" ما بتو وحى كرديم و ترا از آن خبر داذيم و جبرئيل را بتو فرستاذيم تا ترا ازان آگاهى داذ و آن معجز تو شذ و صحّت نبوّت تو آمذ. "ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ" نه تو بآن عالم بوذى و نه قوم تو "مِنْ قَبْلِ هذا" يعنى پيش از قرآن؛ و گفتهاند: پيش ازين وقت» (دقائق التأويل، ص۲۵۵).
ملا فتح الله کاشانی نیز صریحاً نوشته:
«... أي: مجهولة عندك و عند قومك من قبل إيحائنا إليك. أو ... أي: جاهلا أنت و قومك بها. وفي ذكر القوم تنبيه على أنّه لم يتعلّمها، إذ لم يخالط غيرهم، و أنّهم مع كثرتهم لمّا لم يسمعوها فكيف بواحد منهم؟» (زبدة التفاسير، ج۳، ص۲۸۴)
دیگر مفسران نیز به همین ترتیب سخن گفتهاند.
▪️ثالثا آن چه آقای میلانی مطرح میکند صرف شبهه است و نمیتواند دلالت نص صریح آیه را کنار بزند و به چند وجه میتوان پاسخ داد؛ از جمله این که علامه مجلسی عین همین شبهه و پاسخ آن را از فخر رازی نقل کرده است:
«قال في قوله تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ أي من الأخبار التي كانت غائبة عن الخلق ما كنت تعرف هذه القصة أنت و لا قومك. فإن قيل أ ليس كان قصة نوح مشهورة عند أهل العالم؟ قلنا بحسب الإجمال كانت مشهورة و أما التفاصيل المذكورة فما كانت معلومة.» (بحار الأنوار، ج۱۷، ص۱۸۸)
ترجمه: «... اگر گفته شود مگر نه این که قصه نوح نزد مردم جهان مشهور بود؟ پاسخ میدهیم: اجمالاً بله ولی تفاصیل ذکرشده معلوم نبود ...»
در واقع پیامبر (ص) بدون درس آموختن نزد اهل کتاب، به وحی خداوند از اموری آگاه شد که نه تنها دانستههای اهل کتاب را دربرداشت؛ بلکه آن چه را که آنها نیز نمیدانستند و در آن اختلاف داشتند و به خطا میرفتند، بیان میکرد.
#علم_غیب
@Alasar_1
Telegram
وبلاگ آثار
شبهه آقای میلانی درباره آیه ۴۹ سوره نوح در جلسه ۷ نقد غلوپژوهی
پاسخ شبهه: https://www.tgoop.com/Alasar_1/483
#علم_غیب
@Alasar_1
پاسخ شبهه: https://www.tgoop.com/Alasar_1/483
#علم_غیب
@Alasar_1
🔹دیدگاه شیخ مفید (ره) درباره علم پیامبر (ص) به منافقان
«وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٍ» (التوبة : ۱۰۱)
ترجمه ابوالفتوح رازی: «و از آنان كه پيرامن شمااند از عرب، منافقانى هستند و از اهل مدينه سخت شدند بر منافقى، تو ندانى ايشان را، ما دانيم ايشان را، عذاب كنيم ايشان را دو بار پس بازبرندشان به عذابى بزرگ.» (روض الجنان و روح الجنان، ج۱۰، ص۱۹)
روشن است که این آیه در هر صورت حدودی از علم را از پیامبر (ص) نفی میکند و دیدگاه کسانی را که علم پیامبر (ص) و امام را مطلق میپندارند، باطل میسازد. از طرف دیگر واضح است که این آیه، مطلق علم به منافقان را نیز از پیامبر (ص) نفی نمیکند؛ بلکه چنین برداشتی بر خلاف آیات و روایات دیگر است. در میان این دو برداشت ناصواب (علم مطلق و مطلق عدم علم)، حدود و چگونگی علم پیامبر به منافقان محل بحث بوده است.
شیخ مفید از برخی از اصحاب خود (علمای شیعه) نقل میکند که بر اساس این آیه معتقد بودند باطن برخی منافقان بر پیامبر (ص) مخفی بود:
«فأما سؤالهم عن علم رسول الله ص بباطنهما في الاعتقاد فإن أصحابنا قد أجابوا عن ذلك بثلاثة أجوبة. أحدها أن قالوا لم يكن ع عالما بباطنهما في ذلك لأن الله تعالى ستره عنه كما ستر بواطن غيرهما من الناس فقال تعالى وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ...» (المسائل العكبرية، ص۵۹)
«... و على قول فريق آخر أنه زوجه على الظاهر و كان باطنه مستورا عنه. و ليس بمنكر أن يستر الله عن نبيه نفاق كثير من المنافقين و قد قال سبحانه وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ فلا ينكر أن يكون فيه أهل مكة كذلك و النكاح على الظاهر دون الباطن على ما بيناه» (المسائل السروية، ص۹۴)
اگر چه شیخ مفید در این جا این دیدگاه را کاملاً تأیید نمیکند؛ اما آن را باطل نیز نمیشمرد.
دیدگاه خود شیخ مفید این است که پیامبر (ص) نه به احاطه، بلکه به طریق تفرس و از لحن قول، میتوانست منافقان را بشناسد.
ادامه در فرسته بعد🔻
#علم_غیب
@Gholow2
«وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٍ» (التوبة : ۱۰۱)
ترجمه ابوالفتوح رازی: «و از آنان كه پيرامن شمااند از عرب، منافقانى هستند و از اهل مدينه سخت شدند بر منافقى، تو ندانى ايشان را، ما دانيم ايشان را، عذاب كنيم ايشان را دو بار پس بازبرندشان به عذابى بزرگ.» (روض الجنان و روح الجنان، ج۱۰، ص۱۹)
روشن است که این آیه در هر صورت حدودی از علم را از پیامبر (ص) نفی میکند و دیدگاه کسانی را که علم پیامبر (ص) و امام را مطلق میپندارند، باطل میسازد. از طرف دیگر واضح است که این آیه، مطلق علم به منافقان را نیز از پیامبر (ص) نفی نمیکند؛ بلکه چنین برداشتی بر خلاف آیات و روایات دیگر است. در میان این دو برداشت ناصواب (علم مطلق و مطلق عدم علم)، حدود و چگونگی علم پیامبر به منافقان محل بحث بوده است.
شیخ مفید از برخی از اصحاب خود (علمای شیعه) نقل میکند که بر اساس این آیه معتقد بودند باطن برخی منافقان بر پیامبر (ص) مخفی بود:
«فأما سؤالهم عن علم رسول الله ص بباطنهما في الاعتقاد فإن أصحابنا قد أجابوا عن ذلك بثلاثة أجوبة. أحدها أن قالوا لم يكن ع عالما بباطنهما في ذلك لأن الله تعالى ستره عنه كما ستر بواطن غيرهما من الناس فقال تعالى وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ...» (المسائل العكبرية، ص۵۹)
«... و على قول فريق آخر أنه زوجه على الظاهر و كان باطنه مستورا عنه. و ليس بمنكر أن يستر الله عن نبيه نفاق كثير من المنافقين و قد قال سبحانه وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ فلا ينكر أن يكون فيه أهل مكة كذلك و النكاح على الظاهر دون الباطن على ما بيناه» (المسائل السروية، ص۹۴)
اگر چه شیخ مفید در این جا این دیدگاه را کاملاً تأیید نمیکند؛ اما آن را باطل نیز نمیشمرد.
دیدگاه خود شیخ مفید این است که پیامبر (ص) نه به احاطه، بلکه به طریق تفرس و از لحن قول، میتوانست منافقان را بشناسد.
ادامه در فرسته بعد🔻
#علم_غیب
@Gholow2
🔺فرسته قبل
شیخ مفید با استناد به ظاهر برخی آیات، معتقد بود پیامبر (ص) همه منافقان را به اعیان نمیشناخت؛ بلکه میتوانست از لحن قول، آنها را شناسایی کند و یکی از حکمتهای مشورت گرفتن از مردم همین بود:
«فأما وجه دعائهم إلى المشورة عليه ص فإن الله أمره أن يتألفهم بمشورتهم و يعلمهم بما يصنعونه عند عزماتهم ليتأدبوا بآداب الله عز و جل فاستشارهم لذلك لا للحاجة إلى آرائهم على أن هاهنا وجها آخر بيّنّا و هو أن الله سبحانه أعلمه أن في أمته من يبتغي له الغوائل و يتربص به الدوائر و يسر خلافه و يبطن مقته و يسعى في هدم أمره و يناقضه في دينه و لم يعرفه بأعيانهم و لا دله عليهم بأسمائهم فقال عز اسمه وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظِيمٍ
و قال جل اسمه وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ هَلْ يَراكُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ
و قال تبارك اسمه يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ
و قال وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ
و قال عز من قائل وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ
و قال جل جلاله وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ كُسالى وَ لا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كارِهُونَ.
ثم قال سبحانه بعد أن أنبأه عنهم في الجملة وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ فدله عليهم بمقالهم و جعل الطريق إلى معرفتهم ما يظهر من نفاقهم في لحن قولهم ثم أمره بمشورتهم ليصل بما يظهر منهم إلى علم باطنهم فإن الناصح تبدو نصيحته في مشورته و الغاش المنافق يظهر ذلك في مقاله فاستشارهم ص لذلك و لأن الله جل جلاله جعل مشورتهم الطريق إلى معرفتهم. (الفصول المختارة، ص۳۲-۳۳)
در جای دیگر از این طریق به عنوان تفرس یاد میکند:
«(فصل) و أما فراسة النبي ص للمنافقين فقد صدقت و لم يخف على النبي ص أمرهم مع التفرس لهم و قوله تعالى وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ يدل على ما ذكرناه و ذلك أن الله تبارك و تعالى رده في علم أحوالهم إلى التفرس لهم و أحاله في معرفتهم على مشاهدته مخارج كلامهم و سماع مقالهم و قطع على وصوله إلى معرفة بواطنهم بتأمله لحن قولهم و جعل ذلك نائبا مناب تعيينهم و تسميتهم و هذا خلاف ما توهمه السائل و تظناه.
(فصل) فإن سأل سائل عن قوله تعالى وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ فقال كيف يكون صادق التوسم و هو لا يعلم أهل النفاق مع تفرسه لهم فالجواب عن هذا قد تقدم و هو أن الله تعالى نفى علمه بهم و لم ينف ظنه بنفاقهم و الخبر إنما يدل على قوة ظنه بهم عند تفرسه لهم و لا يدل على علم و يقين لهم على ما قدمناه.» (المسائل العكبرية، ص۹۷)
البته این بدان معنا نیست که برای علم به احوال منافقان، راههای زمینی یا آسمانی دیگری وجود ندارد؛ اما به هر حال با احاطه مطلق پیامبر (ص) سازگار نیست.
روشن است که شیخ مفید قولی میانه را انتخاب کرده است که نه علم و احاطه مطلق پیامبر (ص) بر همه بواطن را میپذیرد و نه هر گونه آگاهی پیامبر (ص) به بواطن را نفی میکند. برای همین مینویسد:
«وأقول إن الأئمة من آل محمد ص قد كانوا يعرفون ضمائر بعض العباد ...» (أوائل المقالات، ص۶۷)
#علم_غیب
@Gholow2
شیخ مفید با استناد به ظاهر برخی آیات، معتقد بود پیامبر (ص) همه منافقان را به اعیان نمیشناخت؛ بلکه میتوانست از لحن قول، آنها را شناسایی کند و یکی از حکمتهای مشورت گرفتن از مردم همین بود:
«فأما وجه دعائهم إلى المشورة عليه ص فإن الله أمره أن يتألفهم بمشورتهم و يعلمهم بما يصنعونه عند عزماتهم ليتأدبوا بآداب الله عز و جل فاستشارهم لذلك لا للحاجة إلى آرائهم على أن هاهنا وجها آخر بيّنّا و هو أن الله سبحانه أعلمه أن في أمته من يبتغي له الغوائل و يتربص به الدوائر و يسر خلافه و يبطن مقته و يسعى في هدم أمره و يناقضه في دينه و لم يعرفه بأعيانهم و لا دله عليهم بأسمائهم فقال عز اسمه وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظِيمٍ
و قال جل اسمه وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ هَلْ يَراكُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ
و قال تبارك اسمه يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ
و قال وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ
و قال عز من قائل وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ
و قال جل جلاله وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ كُسالى وَ لا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كارِهُونَ.
ثم قال سبحانه بعد أن أنبأه عنهم في الجملة وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ فدله عليهم بمقالهم و جعل الطريق إلى معرفتهم ما يظهر من نفاقهم في لحن قولهم ثم أمره بمشورتهم ليصل بما يظهر منهم إلى علم باطنهم فإن الناصح تبدو نصيحته في مشورته و الغاش المنافق يظهر ذلك في مقاله فاستشارهم ص لذلك و لأن الله جل جلاله جعل مشورتهم الطريق إلى معرفتهم. (الفصول المختارة، ص۳۲-۳۳)
در جای دیگر از این طریق به عنوان تفرس یاد میکند:
«(فصل) و أما فراسة النبي ص للمنافقين فقد صدقت و لم يخف على النبي ص أمرهم مع التفرس لهم و قوله تعالى وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ يدل على ما ذكرناه و ذلك أن الله تبارك و تعالى رده في علم أحوالهم إلى التفرس لهم و أحاله في معرفتهم على مشاهدته مخارج كلامهم و سماع مقالهم و قطع على وصوله إلى معرفة بواطنهم بتأمله لحن قولهم و جعل ذلك نائبا مناب تعيينهم و تسميتهم و هذا خلاف ما توهمه السائل و تظناه.
(فصل) فإن سأل سائل عن قوله تعالى وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ فقال كيف يكون صادق التوسم و هو لا يعلم أهل النفاق مع تفرسه لهم فالجواب عن هذا قد تقدم و هو أن الله تعالى نفى علمه بهم و لم ينف ظنه بنفاقهم و الخبر إنما يدل على قوة ظنه بهم عند تفرسه لهم و لا يدل على علم و يقين لهم على ما قدمناه.» (المسائل العكبرية، ص۹۷)
البته این بدان معنا نیست که برای علم به احوال منافقان، راههای زمینی یا آسمانی دیگری وجود ندارد؛ اما به هر حال با احاطه مطلق پیامبر (ص) سازگار نیست.
روشن است که شیخ مفید قولی میانه را انتخاب کرده است که نه علم و احاطه مطلق پیامبر (ص) بر همه بواطن را میپذیرد و نه هر گونه آگاهی پیامبر (ص) به بواطن را نفی میکند. برای همین مینویسد:
«وأقول إن الأئمة من آل محمد ص قد كانوا يعرفون ضمائر بعض العباد ...» (أوائل المقالات، ص۶۷)
#علم_غیب
@Gholow2