🌿💐🌿
در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری
تا قمر را وانمایم کز قمر روشن تری
اندرآ در باغ تا ناموس گلشن بشکند
ز آنک از صد باغ و گلشن خوشتر و گلشن تری
تا که سرو از شرم قدت قد خود پنهان کند
تا زبان اندرکشد سوسن که تو سوسن تری
وقت لطف ای شمع جان مانند مومی نرم و رام
وقت ناز از آهن پولاد تو آهنتری
چون فلک سرکش مباش ای نازنین کز ناز او
نرم گردی چون زمین گر از فلک توسن تری
زان برون انداخت جوشن حمزه وقت کارزار
کز هزاران حصن و جوشن روح را جوشن تری
زان سبب هر خلوتی سوراخ روزن را ببست
کز برای روشنی تو خانه را روشن تری
#مولانا
در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری
تا قمر را وانمایم کز قمر روشن تری
اندرآ در باغ تا ناموس گلشن بشکند
ز آنک از صد باغ و گلشن خوشتر و گلشن تری
تا که سرو از شرم قدت قد خود پنهان کند
تا زبان اندرکشد سوسن که تو سوسن تری
وقت لطف ای شمع جان مانند مومی نرم و رام
وقت ناز از آهن پولاد تو آهنتری
چون فلک سرکش مباش ای نازنین کز ناز او
نرم گردی چون زمین گر از فلک توسن تری
زان برون انداخت جوشن حمزه وقت کارزار
کز هزاران حصن و جوشن روح را جوشن تری
زان سبب هر خلوتی سوراخ روزن را ببست
کز برای روشنی تو خانه را روشن تری
#مولانا
ز بسکه منتظران چشم در ره یارند
چو نقش پا همهگر خفتهاند بیدارند
ز آفتاب قیامت مگوکه اهل وفا
به یاد آن مژه در سایههای دیوارند
درین بساط که داند چه جلوه پرده درد
هنوز آینهداران به رفع زنگارند
مرو به عرصهٔ دعوی که گردنافرازان
همه علمکش انگشتهای زنهارند
ز پیچ و تاب تعلق که رسته است اینجا
اگر سرندکه یکسر به زبر دستارند
هوس ز زحمت کس دست برنمیدارد
جهانیان همه یک آرزوی بیمارند
درین محیط به آیین موجهای گهر
طبایعی که بهم ساختند هموارند
نبرد بخت سیه شهرت از سخنسنجان
که زیر سرمه چو خط نالهٔ شب تارند
به خاک قافلهها سینهمال میگذرند
چو سایه هیچ متاعان عجب گرانبارند
ز شغل مزرع بیحاصلی مگوی و مپرس
خیال میدروند و فسانه میکارند
خموش باش که مرغان آشیانهٔ لاف
به هر طرف نگری پرگشای منقارند
ز خودسران تعین عیان نشد بیدل
جز اینکه چون تل برف آبگینهکهسارند
#بیدل_دهلوی
چو نقش پا همهگر خفتهاند بیدارند
ز آفتاب قیامت مگوکه اهل وفا
به یاد آن مژه در سایههای دیوارند
درین بساط که داند چه جلوه پرده درد
هنوز آینهداران به رفع زنگارند
مرو به عرصهٔ دعوی که گردنافرازان
همه علمکش انگشتهای زنهارند
ز پیچ و تاب تعلق که رسته است اینجا
اگر سرندکه یکسر به زبر دستارند
هوس ز زحمت کس دست برنمیدارد
جهانیان همه یک آرزوی بیمارند
درین محیط به آیین موجهای گهر
طبایعی که بهم ساختند هموارند
نبرد بخت سیه شهرت از سخنسنجان
که زیر سرمه چو خط نالهٔ شب تارند
به خاک قافلهها سینهمال میگذرند
چو سایه هیچ متاعان عجب گرانبارند
ز شغل مزرع بیحاصلی مگوی و مپرس
خیال میدروند و فسانه میکارند
خموش باش که مرغان آشیانهٔ لاف
به هر طرف نگری پرگشای منقارند
ز خودسران تعین عیان نشد بیدل
جز اینکه چون تل برف آبگینهکهسارند
#بیدل_دهلوی
○عجیب است که انسان میخواهد همه چیز را بداند و بشناسد الا وجود خویش را !
🍃🍃
صد هزاران فضل داند از علوم
جان خود را مینداند آن ظلوم
داند او خاصیت هر جوهری
در بیان جوهر خود چون خری
قیمت هر کاله میدانی که چیست
قیمت خود را ندانی احمقیست
#مولانا
صد هزار تا علم حفظ کرده و دانشمند شده اما جان خودش رو نشناخته. خاصیت همه چیز رو میدونه اما در شناخت رفتار و هیجانات و ذهنیات خودش چون خر در گِل گیر کرده و پر از خشم و درد و عذابه.
واقعا انسان اگر تمام علوم را بداند ولی خود را نشناسد آن علوم به چه دردی میخورد ؟!
خویشتن نشناخت مسکین آدمی
از فزونی آمد و شد در کمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت
صد هزاران مار و که حیران اوست
او چرا حیران شدست و ماردوست
همه دنیا بخاطر انسان خلق شده. حال عوض اینکه انسان خودش را بشناسد ، رفته دنبال علم بیخود که برایش مفید نیست. انسان که هدف افرینش خودش بوده میخواد آفرینش رو بشناسه. شناخت آفرینش بذاته بد نیست ولی اول باید خودش را بشناسد بعد دنیا را.
نمیخورم به حلال و حرام ، من سوگند
به جان عشق ،که بالاست از حلال و حرام
🍃🍃
صد هزاران فضل داند از علوم
جان خود را مینداند آن ظلوم
داند او خاصیت هر جوهری
در بیان جوهر خود چون خری
قیمت هر کاله میدانی که چیست
قیمت خود را ندانی احمقیست
#مولانا
صد هزار تا علم حفظ کرده و دانشمند شده اما جان خودش رو نشناخته. خاصیت همه چیز رو میدونه اما در شناخت رفتار و هیجانات و ذهنیات خودش چون خر در گِل گیر کرده و پر از خشم و درد و عذابه.
واقعا انسان اگر تمام علوم را بداند ولی خود را نشناسد آن علوم به چه دردی میخورد ؟!
خویشتن نشناخت مسکین آدمی
از فزونی آمد و شد در کمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت
صد هزاران مار و که حیران اوست
او چرا حیران شدست و ماردوست
همه دنیا بخاطر انسان خلق شده. حال عوض اینکه انسان خودش را بشناسد ، رفته دنبال علم بیخود که برایش مفید نیست. انسان که هدف افرینش خودش بوده میخواد آفرینش رو بشناسه. شناخت آفرینش بذاته بد نیست ولی اول باید خودش را بشناسد بعد دنیا را.
نمیخورم به حلال و حرام ، من سوگند
به جان عشق ،که بالاست از حلال و حرام
🌺🍃🌺
بس کن ای دیوانه دل زین جانگداز افسانه امشب
ور نه بیرون آرمت از سینه ، ای دیوانه امشب
از بـرای شـمـع بـزم دیـگـران بـس کــن بـهانـه
ور نه خود یکباره خواهم سوخت چون پروانه امشب
نیستی و هستی امشب فرق چندانی ندارد
احتیاطی کن که بر میگردم از میخانه امشب
بعد از اینت داغ آن پیمان شکن کمتر بسوزد
عهد و پیمان ابد بستیم با پیمانه امشب
چند میگویی که بی جانانه می لطفی ندارد
هیچ میدانی کجا می میخورد جانانه امشب
او به رقص و باده خواری هرشب و من بیقراری
همتی کن کز وفا گردی چو او بیگانه امشب
#عماد_خراسانی
بس کن ای دیوانه دل زین جانگداز افسانه امشب
ور نه بیرون آرمت از سینه ، ای دیوانه امشب
از بـرای شـمـع بـزم دیـگـران بـس کــن بـهانـه
ور نه خود یکباره خواهم سوخت چون پروانه امشب
نیستی و هستی امشب فرق چندانی ندارد
احتیاطی کن که بر میگردم از میخانه امشب
بعد از اینت داغ آن پیمان شکن کمتر بسوزد
عهد و پیمان ابد بستیم با پیمانه امشب
چند میگویی که بی جانانه می لطفی ندارد
هیچ میدانی کجا می میخورد جانانه امشب
او به رقص و باده خواری هرشب و من بیقراری
همتی کن کز وفا گردی چو او بیگانه امشب
#عماد_خراسانی
🌿🌼🌿
چیست قصد خون من آن ترک کافر کیش را
ای مسلمانان نمیدانم گناه خویش را
ای که پرسی موجب این نالههای دلخراش
سینهام بشکاف تا بینی درون خویش را
گر به بدنامی کشد کارم در آخر دور نیست
من که نشنیدم در اول پند نیک اندیش را
لطف خوبان گرچه دارد ذوق بیش از بیش، لیک
حالتی دیگر بود بیداد بیش از بیش را
حد وحشی نیست لاف عشق آن سلطان حسن
حرف باید زد به حد خویشتن درویش را
#وحشی_بافقی
چیست قصد خون من آن ترک کافر کیش را
ای مسلمانان نمیدانم گناه خویش را
ای که پرسی موجب این نالههای دلخراش
سینهام بشکاف تا بینی درون خویش را
گر به بدنامی کشد کارم در آخر دور نیست
من که نشنیدم در اول پند نیک اندیش را
لطف خوبان گرچه دارد ذوق بیش از بیش، لیک
حالتی دیگر بود بیداد بیش از بیش را
حد وحشی نیست لاف عشق آن سلطان حسن
حرف باید زد به حد خویشتن درویش را
#وحشی_بافقی
🌾🌿
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی
#حافظ
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی
#حافظ
در توبه مرا گفت که برگیر شرابی
ساقی تو که خود بیشتر از خلق خرابی !
این ماهی دلمرده در این برکه ی دلگیر
جز دوری آن ماه ندیده ست عذابی
من عارف دلتنگم ، یا زاهد دلسنگ؟
هر روز نقابی زده ام روی نقابی …
یک عمر ملائک همه گشتند و ندیدند
در نامه ی اعمال منِ مست صوابی
ساقی! همه بخشوده ی یک گوشه چشمیم
آنجا که تو باشی چه حسابی؟ چه کتابی؟
#فاضل_نظری
ساقی تو که خود بیشتر از خلق خرابی !
این ماهی دلمرده در این برکه ی دلگیر
جز دوری آن ماه ندیده ست عذابی
من عارف دلتنگم ، یا زاهد دلسنگ؟
هر روز نقابی زده ام روی نقابی …
یک عمر ملائک همه گشتند و ندیدند
در نامه ی اعمال منِ مست صوابی
ساقی! همه بخشوده ی یک گوشه چشمیم
آنجا که تو باشی چه حسابی؟ چه کتابی؟
#فاضل_نظری
دشتستانی
شجریان
#دلا ازدست تنهایے به جونم
# حضرت جاان جاانان استاد محمد رضا شجریان 🟣
# حضرت جاان جاانان استاد محمد رضا شجریان 🟣
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💕🌿
غلام عشق حاشا کز جفای یار بگریزد
نه عاشق بلهوس باشد که از آزار بگریزد
ببر، گر بلبلی درد سر بیهوده از گلشن
که گوید عاشق روی گلم و ز خار بگریزد
نباشد بی وفا گل بلکه مرغی بی وفا باشد
که چون گل را نماند خوبی رخسار بگریزد
بس است این طعنه از پروانه تا جاوید بلبل را
که رنگ و بوی گل چون رفت از گلزار بگریزد
چرا از نسبت خود عشق را تهمت نهد وحشی
کسی کز جور یار و طعنهٔ اغیار بگریزد
#وحشی_بافقی
غلام عشق حاشا کز جفای یار بگریزد
نه عاشق بلهوس باشد که از آزار بگریزد
ببر، گر بلبلی درد سر بیهوده از گلشن
که گوید عاشق روی گلم و ز خار بگریزد
نباشد بی وفا گل بلکه مرغی بی وفا باشد
که چون گل را نماند خوبی رخسار بگریزد
بس است این طعنه از پروانه تا جاوید بلبل را
که رنگ و بوی گل چون رفت از گلزار بگریزد
چرا از نسبت خود عشق را تهمت نهد وحشی
کسی کز جور یار و طعنهٔ اغیار بگریزد
#وحشی_بافقی
♥️🍃
چو به حال خویش شادی تو به من کجا فتادی
پس کار خویشتن رو که نه شیخ و نه مریدم
به سوی تو ای برادر نه مسم نه زر سرخم
ز در خودم برون ران که نه قفل و نه کلیدم
#مولانای_جان
چو به حال خویش شادی تو به من کجا فتادی
پس کار خویشتن رو که نه شیخ و نه مریدم
به سوی تو ای برادر نه مسم نه زر سرخم
ز در خودم برون ران که نه قفل و نه کلیدم
#مولانای_جان
Forwarded from 'شبانه🌸' via @chToolsBot
وقتایی که دنبال کپشنی برای استوریات:
@BIOO ❤️🔥🌱•
از خفنترین تکستهایی که خوندمم
@BIOO 🩵😭•
بهترین بیوها رو اینجا پیدا میکنی
@BIOO ❤️🩹🥲•
@BIOO ❤️🔥🌱•
از خفنترین تکستهایی که خوندمم
@BIOO 🩵😭•
بهترین بیوها رو اینجا پیدا میکنی
@BIOO ❤️🩹🥲•