tgoop.com/hamesh1/1082
Last Update:
متن و گفتار / شفاهی و مکتوب (۲)
قسمت نخست:
https://www.tgoop.com/hamesh1/1081
در دستهی آثار گفتاربنیاد که اساساً سرشتی گفتاری و شفاهی دارند یا دستکم غنای خود را با اجرای شفاهی به نمایش میگذارند، اجرای شفاهی میدان تفسیر و تأویل است. وقتی میگوییم با اجرای شفاهی غنا یا انرژی نهفتهٔ این متنها آشکار میشود، این اجرا کردن را نوعی تفسیر یا تأویل گرفتهایم. به این معنا که اجرای شفاهی صرفِ هجی سادهی برخی واژهها و جملهها نیست و پُشتِ چگونگی ادای آنها و پُشت سبک بیانشان ناخواسته سطحی و نوعی از تأویل حضور دارد؛ باز یعنی کسی که آن گفتار را ادا میکند و شفاهاً میگوید، اول متن را تفسیر یا تأویل کرده (ولو در سطحی نازل) و بر مبنای آن اجرای خود را تنظیم میکند. کمترین وجهِ تفسیر پیشینیِ او کشف کُلیت بافتِ گفتار است. مثلاً مجریِ ادای شفاهی زمینه را غمآلود تفسیر کرده، پس لحن و شکل و مقام ادای شفاهی خود را متناسب با آن تنظیم میکند. پس امکان ندارد که سطحی از تأویل و تفسیر اولیه، ولو دمدستی، پیش از اجرا یا بیان وجود نداشته باشد. جالب آنکه یکی از معناهای فعل یونانیِ هرمنویین (همریشهی هرمینیا یا هرمس (خدایگان پیامآور) و علم تأویل یا هرمنوتیک) بیان کردن کلمات با صدای بلند یا گفتن است.
اگر نکتههای اخیر را بپذیریم و هر اجرای شفاهی را سوار بر فهمِ اولیهی مجری و همراه با نوعی و سطحی از تأویل و تفسیر بدانیم، این تفسیرها همزمان راهی را میگشایند و همزمان هم راهی را میبندند. به بیانی دیگر، از جهان یا جهانهایی، محروم و به جهان یا جهانهای دیگری محظوظ میکنند. راه یا جهان گشودهی آن همان آزاد شدن انرژی و احیای متنِ گفتاربنیاد است. پس از اجرا گویی گفتار زنده شده است و پا در آورده. به این دلیل قدرت نفوذ آن چندبرابر میشود. راه یا جهان بستهی آن نیز بسته شدن امکانها و جهانهای دیگرِ نیامده در اجرای شفاهی است. اگر اجرای شفاهی مسبوق به نوعی تفسیر است، که است، این به آن معناست که مجریِ شفاهی در بهترین حالت مثلاً تفسیر الف (یا وضعیت و جهانِ الف) را برگزیده و به بهترین نحو اجرا کرده و تفسیرها و جهانهای ب و ج و د و .. را کنار گذاشته است. در اجرای او تفسیر و جهانِ الف، یا تفسیر و جهانِ الف و ب، به عالیترین شکل جاری و محقق و تفسیرهای ج و د و ه و ... خاموش و نشکفته کنار گذاشته شده است. قدرتِ اجرای شخص هم گاهی اینقدر است که مخاطب را منحصر به همین تفسیر الف و همیشه دور از تفسیرهای محتمل دیگر میکند.
این قصه در گفتارهای ادبیِ غنی و آثار عمیق هنری همچون الهامات دینی و شعری که کشدارند و تفسیرهای چندگانه برمیدارند، به قوت حاضر است. برای نزدیک شدن به ذهن، قرائت قرآن یا سرودهای کتاب مقدس یا دکلمههای شعری را در این زمینه به یاد آورید. مثلاً در قرائت قرآن، ادای غلیظتر یک واژه، مکان وقف، نمودار آهنگ و شدّت صدا، مقام قرائت، تکرار واژگان و اصطلاحات، رفت و برگشت گفتاری و ... همه و همه ابزارهای اجرایی برای اظهار تفسیرِ قاری است. تغییر و بازی با هر کدام از اینها، تفسیر و جهانی را آشکار و تفسیر و جهانِ دیگری را غائب میکند. یا اجرای نمایشیای از اثار شکسپیر را در نظر بگیرید. عمق اثر اجازهی سبکهای متفاوت و سبکهای متفاوت، تأویلهای متفاوتی را نمایان و تأویلهایی را پنهان میکند.
کمترین انذاز این نکات اگر پذیرفته شود، این است که ما همچنانکه در آثار ادبیِ بزرگ به یک تفسیرِ متنی خود را محدود نمیکنیم و صداهای مختلفِ اثر را در بیانهای مختلف میجوییم، در اجرای شفاهی مسبوق به تفسیر نیز نباید خود را محدود به یک اجرا کنیم. یک اجرای (تفسیر) شفاهی ابعادی از غنای متن را آشکار و آزاد میکند که در اجرای (تفسیرِ) دیگر مغفول مانده است. شنیدنِ اجراهای گوناگون جهانهای ممکن و چندگانهی اثر گفتاربنیاد را برای تا حدودی جمع میکند و به صورت اولیهی پُرخروش آن بازمیگرداند.
@Hamesh1
BY هامِش (علی سلطانی)
Share with your friend now:
tgoop.com/hamesh1/1082