tgoop.com/hamesh1/1264
Last Update:
فضیلتِ کمنویسی و رذیلت انتحال
در روزهای اخیر متنی را از نویسندهای در جراید و سایتهای رسمی خواندم که دستکم بنیان بخشی از محتوا و محور اصلی گفتارش، عین یکی از نوشتههای تازهی من در همین کانال است. نمیگویم کدام که قصد همزدن بیشتر این قصه را ندارم. امیدوارم من اشتباه کرده باشم و این ربط صریح اتفاقی بوده باشد. البته که نوشتهی دیگری از این نویسنده و حضور ایدهی انتحالی دیگری در کار او از شخص دیگر، این گمان را تقویت میکند.
اما اگر انتحال (سرقت ادبی) بهواقع رخداده و این مشابهت اتفاقی نبوده و نویسنده به تردستی توانسته باشد ایدهای اصلی گفتار منِ نوعی را در متن خود حل کند، نکته مفصلی ندارم جز چند نکتهی کوتاه؛
اینجا کانال شخصی فردی معمولی و نامهم است. من این سالها از این دست نوشتهها کم ندارم. یکی از ناهنرهایم هم این است که نوشته یا مقاله را تا لبهی پرتگاهِ پرواز انتشار خوب میرسانم، اما به محض آنکه بال درمیآورد و نوبتِ پرشِ انتشار رسمیاش در سایت و مجله میشود، تنبلترین آدم دنیا میشوم؛ برای من شیرینی نوشتن در حین و پایان نوشتن، تقریباً تمام میشود؛ که نوشتن فینفسه برای من ممد حیات است و مفرح ذات! متأسفانه برعکس خیلیها، انتشار رسمی همت کمی را در من برمیانگیزاند. از دیگر دلایل انتشارنکردن رسمی هم خودسانسوریها و ضرورت حذفهای قبلی به دست خود است، که من خوشبختانه هر چه پیشتر آمده از آن گریزانتر شدهام. از همین رو بیش از پیش، صرفا نوشتهها را در همین جا میآورم.
اینها را گفتم که بگویم میدانم نوشتن در کانال تلگرامی، هیچ سند معتبری نیست که مانع انتحال و باعث مالکیت متن شود. از متون رسمی منتشرشده، انتحال میشود، چه رسد به کانال تلگرامی و نوشتههای آدم معمولیای مثل. بهعلاوه ایدههایم را هم زرّ نابی نمیدانم که به ذهن و قلم و کیبورد کس دیگری نرسد. پس اگر هم بهواقع انتحالی در نوشتههای شخص دیگری از نکات و ایدههای من رخ دهد، یقه نمیدرم، اما نمیتوانم تأسف نخورم. این چند خط را هم نوشتهام، شاید به دست شخص مدنظر برسد!
تأسف من برای این دوست یا دوستان زیادهنویس، این است که گویی تکلیف و رسالتی بر سیاهکردن پیوستهی صفحات وُرد و کاغذهای چکنویس دارند. به نظر من عیب زیادهنویسی یا جلوهنماییهای پیدرپی، این است که نویسنده و متفکر را به سرقت افکار و ایدههای دیگران سوق میدهد. خرجِ پیدرپی، برج پیدرپی میخواهد و در عالم فکر هم اگر بخواهی مدام خرج کنی، مجبوری جیب دیگران را بزنی. آشنایان با معرفتشناسی حتما اِشکال ادموند گتیه (فیلسوف آمریکایی) را میشناسند؛ اِشکالی که معرفتشناسی را در قرن بیستم به قبل و بعد از خود تقسیم میکند. صورت نوشتاری این اشکال شاید دو صفحه هم نشود! چه عیب دارد گتیه الگوی ما پُرنویسها و پُرگوها باشد؟! چه عیب دارد ما بیش از نوشتن و گفتن، اهل سکوت، اهل کمنوشتن و بجانوشتن باشیم؟
آدمی باید هزاران هزار ساعت فکر کند، صدها صد ساعت بخواند، صدها دقیقه بشنود و گفتوگو کند. صد صفحه بنویسد و ده دقیقه بگوید! قصهی امروز خیلی از ما، بهویژه با وسوسهی خوانده و دیدهشدن شتابناکِ مجازی و رسانهای، دقیقا برعکس است. سری به صفحات افراد بزنید، از همین شتاب و میل به دیدهشدن، مالامال از انتحال و سرقت ایدههاست؛ با این تفاوت که این مطالب مقاله و پایاننامه نیستند که ارزش داشته باشد که مُشت سارقانش باز شود.
اول از همه خودم و سپس بقیه را دعوت به این غنا و سکوت و خودبنیادیهایی میکنم که بهشدت آدمی را در گفتن و نوشتن، اهل وسواس میکند؛ چه رسد به انتحال و رونویسی از کتابهای دیگران برای سطرهایی به نام خود؛ به نام مثلا مقاله و سرمقاله و یادداشت و جستار. این قبیل نوشتههای تُنُک، سهچار هفته پس از انتشار دود میشوند. مثل گِتیه صد کلمه بنویسم، اما صدسال را به دو نیم کنیم!
#یادداشت
@Hamesh1
BY هامِش (علی سلطانی)
Share with your friend now:
tgoop.com/hamesh1/1264