tgoop.com/hamesh1/1350
Last Update:
بمبهایی که فقط بر سر خانههای سیمانی فرو نمیآیند
حاشیهای بر استاندارهای دوگانهی یورش به غزه و امثالهم و پیامدهای فرهنگی و علمیاش (قسمت اول)
الف- کسانی که آثار نصرحامد ابوزید، اسلامشناسِ نامور و تکفیرشدهی مصری را مطالعه کردهاند، میدانند که آثار علمی ابوزید از سنخ مطالعات منزه و شیک و فارغدلِ قرآنپژوهی و دینشناسیِ دانشگاهی در غرب و شرق نیست. ابوزید در آثارش شبیه خودش است. متفکری که آثار مصریبودن، شمال آفریقایی بودن، مسلمانبودن، خاورمیانهایبودن و ... در سرتاسر نوشتههای کاملاً نظریاش جاری است. یعنی مثلاً سخن بر سر نقد گفتمان دینی دربارهی زنان است، جابجا به اتفاقات روزمرهی بیرونی در مصر اشاره میکند. در کتاب دایرههای ترس که به نقد گفتمان دینی دربارهی زنان مربوط است، یکی از شاهکلیدهای تحلیلی او جنگ اعراب و اسرائیل و شکست آنهاست. او مفصل توضیح میدهد که غرور لهشدهی اعراب در این جنگ چگونه منجر به تقویت نظری و عملیِ گفتمان مردسالارانه شد. از این مصداق که بگذریم، خوانندهی معمول آثار شیک و اتوکشیدهی نظریِ دینپژوهانه تعجب میکند که ابوزید وسط این بحثهای نظری، چرا مدام پای چنین رویدادهای را باز میکند؟
پاسخ این است که: ابوزید مصری و مسلمان و قرن بیستمی و ... است و نه غیر آن. انسان غربیِ دانشگاهی (یا لابد نمونهی محققِ شرقیِ کپیشده آن انسان بیحاشیهی غربی)، در بیرون از گوشهی آرام آکادمیاش، تانکی نرفته و نیامده، بمبی ریختهنشده و نسلی آواره نگشته و فلاکتی محسوس نبوده. همه چیز آن محقق اروپایی آرام بوده و آب در دل او تکان نخورده است. بدیهی است که در هنگام تحلیل و تحقیق، در هیچ جای فلان کارِ علمیِ محضش آن ارجاعها نمیبایست ورود کنند. اما چون ابوزیدی مگر میتوانسته در همان مصداق جنگ اعراب و اسرائیل، اثر مهم آن جنگ را در قوتگرفتنِ سنتگرایی و نصگرایی و عقلستیزی و تجددستیزی و مردسالاری و پسزدنِ غربِ سیاسی و به تبعش غربِ فرهنگی نبیند؟ او در این معرکههای تحلیلی، به معنای دقیق کلمه پژوهشگری مصری و مسلمان و قرن بیستمی و ... است؛ حتی وقتی در قلب هلند و شهر لایدن در حال پژوهش و تحقیق است.
ب- جنگ اخیر اسرائیل و حماس و رنگِ رخ باختن شعارهای حقوق بشری و حقوق بینالملل در برابری انسانها و منع اشغالگری و کشتار کودکان و زنان و ... به تبع همان نگاه ابوزیدی اصلاً و ابدا متوقف بر ابعاد عملی و سیاسی نیست. دولت اسرائیل سوگلی و کاکل جهان غرب است. «خوش بود گر محک تجربه آید به میانِ» غرب. فرد مسلمان و خاورمیانهایِ ذیلِ حکومتهای عموماً نظامی و مستبد، در وقت نقد اوضاع خود ناخواسته به اعلامیهی جهانی حقوق بشر، به قطعنامههای بینالمللی، به متفکران و پژوهشگران غربنشین، به آزادیهای جامعههای غربی، به دموکراسی و ارزشهای روشنگری به منزلهی نمونهای نسبتا شایستهی الهام ارجاع میدهد. انسانِ غیرغربیِ ناقد و محقق، در نقد خشونت، نقد بنیادگرایی، نقد بیتوجهی به حقوقِ طبیعی و بنیادین، نقد نابرابری جنسیتی و نژادی و... خیلی اوقات به دستاوردهای انسان مدرنی ارجاع میدهد که یا غربزادهاند یا غربنشین.
🔻ادامه🔻
#یادداشت
@Hamesh1
BY هامِش (علی سلطانی)
Share with your friend now:
tgoop.com/hamesh1/1350