tgoop.com/hamesh1/1487
Last Update:
شکریست با شکایت (دعاهای رمضانی)
شکر بیستم
خدایا، شاکر «تلنگر»م. کدام؟ تلنگرهای اخلاقی و اصلاحیِ درونم. همان ندای رسایی که در سرسرای درونم میپیچد و به من راه اصلاح وجود را نشان میدهد. همان تلنگری که من را به برگشت از خطاهایم وامیدارد. همانی که کانت را در کنار آسمان پُرستاره به شگفتی و حیرتی سرشار وامیداشت: «دو چیز ذهن را، هرچه آدمی بیشتر و پیوستهتر دربارهی آنها به تأمل بپردازد، با تحسین و احترامی دمادم نو و فزاینده سرشار میکند: آسمان پر ستارهی بالای سر من و قانون اخلاقی درون من»
خدایا، بارها تلنگر مرا از چرت تندادن به تباهی بیدار کرد. بارها مرا به خود آورد و از من پرسید چه میکنی؟ تا کِی و کجا ادامه خواهی داد؟ وقت اصلاح و بازگشت و توبه فرانرسیده؟ من شاکر همهی این خطابها و تکانهایم. من هر آنچه خیر و شربت و صفا، پس از اصلاح و توبه چشیدم، مدیون این نداهای تلنگرآمیزم. اگر سیلیِ آن تلنگرها نبود، صلاح کار کجا و منِ خراب کجا بود؟ (۱) اگر ریسمان تلنگر نبود، پلشتی بر پلشتی انبار میشد و من زیر رذیلتها و نفسانیتها مدفون میشدم. آنوقت تیزی و تیغ رذیلتهای ریز و درشت را حسِ بیحسِ اخلاقی من درک نمیکرد.
خدایا، برای من آن ندای اخلاقی در پنهانترین لایههای وجود، تبیینی جز تبیین الهیاتی ندارد. آن نیرویی که چُرت مرا پاره میکند و من را به تعالی و تهذیب میکشاند، به ارادهی من با من سخن نمیگوید. این تلنگر که شرمی شریف بر جان من مینشاند و مرا از تداوم سیاهی بیزار میکند. این بیداریِ بیزار یا بیزاریِ بیدار از کدام چشمه میجوشد؟ اگر به خودم بود، آن لذتهای سیاه محبوبم بود و میلی به کنارگذاشتنشان نداشتم. خرد من میگوید که ژرفا و قدرت و ریشهی این تلنگر بیرون از اختیار من بوده و است. من در برابر تکانهای آن منفعلم و حس خطابشدگی دارم. من شاکر این ندایی هستم که نمیتواند ساختهی خودِ من باشد.
خدایا، نعمت بیبدیل و اصلاحگر تلنگر را از من مگیر. آن را در جان من بیدار و زنده نگه دار. مپسند که آنچنان زمخت و سرسخت و کَر شوم که طنین تلنگرهایش بر گوش سنگینم نرسد. این تلنگرها اولین و آخرین راه صعود من است. اگر این تلنگرها در جانم خاموش شوند و صدایشان به من نرسد، ترجمهاش سقوط است. جانی شفاف و هوشیار و حساس در توجه به این تلنگرها نصیب من کن. تندیس پرهیزگاری در جان من با چکش این تلنگرها تراش و صیقل میخورد؛ پس صدای کوبش آن تلنگر را همیشه در کارگاه جان من تا خاموشی چراغش برپای دار.
١. صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا
ببین تفاوتِ ره کز کجاست تا به کجا (حافظ)
#دعا
@Hamesh1
BY هامِش (علی سلطانی)
Share with your friend now:
tgoop.com/hamesh1/1487