tgoop.com/hamesh1/1603
Last Update:
شالودهشکنی از قصهٔ اسرائیل و سرگیجههای اخلاقی برخی از ما
اگر کسی از من بپرسد که کارويژه علوم انسانیِ امروز در حوزهی عمومی ایران و خاصه در قبال مسئلهٔ اسرائیل چیست، میگویم شکستن دوگانهها (دایکوتومی). میگویم دادن چارچوبهای نظریِ تبیینی در جهانی که رسانهها آن را بنابر بر اهدافشان، ساده و خلاصه و ساندویچی میکنند. میگویم: شالودهشکنی (deconstruction) دریدایی در قبال پرسش از بحران منطقه و مسئلهٔ فلسطین. به زبان سادهتر، خروج از دوگانههای عرفی و بناهای سخت که در برخی ذهنهای ما یخ زده. کدام دوگانه؟ هواداری جمهوری اسلامی/هواداری از اسرائیل؛ غمناکی بر کشتهشدگان هموطن/خوشحالی بر کشتهشدن رهبران مقاومت لبنان یا فلسطین؛ درد کارگر مدفون در معدن/شادی کشتهشدن فلسطینیهای [تروریست]؛ اعتراض به نیروهای امنیتی و انتظامی ایرانی/استقبال از نیروهای نظامیِ رهاییبخش اسرائيل؛ انزجار از جریان چپ مخالف نسلکشی اسرائیلی/در آغوشکشیدن جریانهای راست همدست اسرائیل و... . از آن طرف هم است. نوعی استاندارد دوگانه و توجیه روانشناختی از جواز خشونت نابحق در یکجا و انزجار از خشونت نابحق در جایی دیگر. رنجبردن از غم فلسطینی و لبنانیِ رنجدیده و غیریتسازی از انسانِ هموطنِ متفاوت و آسودگی محض در برابر رنج و خسارت و صدمهٔ او.
این دوگانهها در عالم واقعیت به این تندی نیستند. اینها طیفی است که بخش بزرگی از ایرانیان معاصر به نحوی نزدیک به سر طیفهایش میشوند. روی سخن اصلی من در یادداشت حاضر، بنابر اتفاقهای جاری، دوگانههای گروه اول است. کسانی که به شکلهای مختلف از پیشروی جنونآمیز ارتش اسرائیل و ترور مخالفانی که محبوب آنها نیستند، خشنودند. آن شالودهشکنی به کار داوری اخلاقیِ بجا در این موقعیت میآید. چه کاری؟ جهان اخلاقی محصور در آن دوگانه نیست. عملکرد اسرائیل برای ارزیابیِ اخلاقیِ موجه، صرفاً در آیینهٔ مخالفت با جمهوری اسلامی نقش نمیبندد که سقوط اخلاقی مای مخالف نظام هم در دفاع از ترور و آدمکشیِ بیمرز توجیه شود.
آزمون شالودهشکنی برای ارزیابی اخلاقیِ درستترِ موقعیت تاریخیمان ساده است. کافیست دستکم در نظر، نقش حجیم ایران را در تاریخ اتفاقات منطقه حذف کنیم. در فکر محال که محال نیست؟ ها؟! آنوقت ماجرای اسرائیل و مصائب تاریخی ماحصل آن در منطقه یکباره پاک میشود؟ یعنی سابقهٔ تاریخیِ دیرین پیش از انقلاب ۵۷، ارادهٔ کشورهای قدرتمند غربی برای جانشینیِ یهودیان آسیبدیده و آواره در این منطقه و دفاع تمامقد و تاریخی از دولت اسرائيل، ارادهٔ نظامهای سیاسیِ قدرتمند غربی برای چیرگی بر منطقه و جهان در تجسم دفاع از اسرائیل، استانداردهای دوگانه و ملتزمنبودن اسرائیل به احکام سازمانهای بینالمللی و فراجمهوریاسلامی نظیر دیوان بینالمللی لاهه و عفو بینالملل، خروج اسرائیل از مصوبههای سازمان ملل و اشغال مناطقی خلاف آن و سرکشی از راهحل دوکشوری، محاصرهٔ غزه و و زندگی رقتبار و مهیا برای رشد رادیکالیسمی که اتفاقا اسرائیل از آن استقبال میکند و... .
همهٔ این نمونههای گفته و ناگفتهٔ بسیار، در این آزمون جلوی چشمهای ما میآید و شالودهٔ دوگانهها را میشکند و داوری ضداخلاقیِ کنارآمدن با ترور و خشونت و آدمکشی به صرف کینه و بغض به نظام سیاسی در ایران را، به چالش جدی میکشد. من میفهم و با گوشت و پوست و استخوان درک کردهام که هموطنان بهستوهآمده از دشواریهای معیشتی و فرهنگی و سیاسیِ داخلی، این سختی را در چنین واکنشهای ضداخلاقیای نشان میدهند. اینها را میفهمم، اما بیلکنت، موجه نمیدانم. ایرانیان اخلاقی و منتقد و آزاده، میتوانند به سیاستهای نظام سیاسی در قبال مسئلهٔ فلسطین معترض باشند، به جریانهای مقاومت نقد داشته باشند، از چرایی نپرسیدن رأی و نظر آنان در میزان و شکل هزینه در این قصه فریاد بزنند، بخشی از مشکلات معیشنی خود را به درست یا نادرست نتیجهٔ این وضعیت بدانند، اما در مقام داوری اخلاقی کنار شیطان نایستند. هیچ اعتراض و فریاد نیست که بیرزد آدمی، در دوبینی ِاخلاقی، کنار کاسبان خون بایستد. هیچ کینه و بغضی نباید ما را به چنان سرگیجهٔ اخلاقی و نقص شناختیای برساند که مسئلهٔ پیچیده و گستردهٔ فلسطین را در قفس دوگانههای کاذب کنیم و با آسودگی و خشنودی از کردار جنایتکار خشنود شویم و از آن بدتر، با او عکس یادگاری بگیریم. نمیارزد. نمیباید.
پ.نوشت: یادداشت کوتاه دیگری دربارهٔ کارویژهٔ علوم انسانی
#یادداشت
@Hamesh1
BY هامِش (علی سلطانی)
Share with your friend now:
tgoop.com/hamesh1/1603