tgoop.com/hamesh1/1607
Last Update:
✍️ارسطو، نتانیاهو و سراب تفکیک ایرانی از نظام سیاسیاش
(قسمت اول)
ارسطو در کتاب سیاست جملهای دربارهٔ نسبت انسان با شهر و سیاست دارد که به وحی میماند! هیچ غلو نیست که کل اندیشهورزی فیلسوفان سیاسیِ تاریخ را ذیل همین جمله میتوانیم تعریف کنیم: «انسان بالطبع حیوان سیاسی است. و کسی که از روی طبع و نه صرفاً به سبب تصادف بیشهر است، یا برتر از بشریت است یا فروتر از آن.» از نظر ارسطو جامعه قائم به خود است و مقدم بر فرد؛ از این رو در تقریر مشهور دیگری از نکتهٔ پیشین میگوید: «کسی که نمیتواند در جامعه زندگی کند، یا کسی که به دیگران نیازی ندارد، چون قائم به خود و بینیاز از غیر است، باید یا یک دد (جانور درنده) باشد یا یک خدا.»
قرائت مهم از بیان ارسطو این خواهد بود که هیچگاه انسان از امر سیاسی و نسبت سیاسی رها نمیشود. به بیان دیگر انسان نمیتواند نسبت سیاسی نداشته باشد و نمیتواند از چتر فراگیر سیاست رها شود (ولو آنکه متوهمانه فکر کند از سیاست پاک و بری است). مثل اینکه نمیتواند نام و نام خانوادگی نداشته باشد.
با این بیان برویم به سراغ جداکردن ایرانی و جمهوری اسلامی. در شعار چکشکاریشدهٔ نتانیاهو که در بیان اپوزیسیون وابسته به او و برخی مخالفان مستقل و به ستوهآمدهٔ جمهوریاسلامی هم بازتاب دارد، در تمامی قضایا میان ایرانیبودن و جمهوری اسلامی تفکیک میکنند: فلانی مهمان ایران نبود، بَمانی برای ایران کار نمیکرد، من شهروند ایرانم و نه جمهوری اسلامی، منِ نتانیاهو حمله میکنم و با ایران و ایرانیان کاری ندارم، با جمهوری اسلامی طرفم.
اگر فرد ایرانی از سر اعلام هیجانآمیزِ مخالفت سیاسی چنین بگوید، اگر در اثر تلمبار نارضایتی و کینه و برای ابراز احساسش چنین بگوید، اگر از سوی مردم عادی بیان شود، جای بحث ندارد. نوعی از مخالفت و حق ابراز مخالفت تند است و چندان خطرناک نیست. )کاش جمهوری اسلامی ظرفیتش را در شنیدن تندتر از اینها بالا میبرد یا بالاتر ببرد). اما وقتی این حرف از سوی شخصیت سیاسیِ غیرایرانی و سرشار از دشمنی با نظام سیاسی و با کارنامهای مشعشع از نداشتن مرزهای حقوقی و اخلاقی در جنگ بیان شود، بسیار معنادار میشود. از آن طرف وقتی این حرف در میان بخشی از اپوزیسیون وابسته و نافع از این روند، هم به تبع او تکرار شود، و از آن بدتر و تباهتر برایش انتظار بکشند و ذوقش را بکنند، سخنگفتن از آن ضروری میشود.
به ارسطو برگردیم و از ایدهٔ جاودان او کمک بگیریم. ایرانیبودن بدون نظام سیاسی، هم در نظر (مطابق درسهای ارسطو و تاریخ بلند اندیشهٔ سیاسی) و هم در عمل (مطابق حقوق بینالملل و مصادیقی چون ضرورت داشتن گذرنامه) تفکیکی مغالطهآمیز و غیرواقعی است. این نکته هیچ ربطی به موافقت یا مخالفت با نظام سیاسیِ مدنظر ندارد. مخالفترین مخالف هم بدون انتساب نظام سیاسی، بدون گذرنامه، «نیست»، «حضور ندارد». چطور؟ در عمل و وضعیت عادی که معلوم است. در مصداق مدرنش، پای گذاشتن بیرون از کشور بدون گذرنامه و اعلام هویت سیاسی بیمعناست. در وضعیت غیرعادی و تهدید بیگانه هم اهمیت تبیین دوچندان میشود.
ادامه👇
#یادداشت
@Hamesh1
BY هامِش (علی سلطانی)
Share with your friend now:
tgoop.com/hamesh1/1607