tgoop.com/hamesh1/1609
Last Update:
قبل از «نه به جنگ»
نه به جنگ، شعاری مقبول، معقول، انسانی و آرزوی کهن بشر است. کدام انسان سالم از حیث سلامت و بهداشت روان، به جنگ روی خوش نشان میدهد؟ از خونریزی دفاع میکند؟ جز دد و دیوانه و ناسالم به جنگ سلام نمیگوید و از این پدیدهٔ همیشه مخرب استقبال نمیکند.
اما و اما. این شعار میتواند دستمایهٔ شعبدهبازی با کلمات و تردستی با مغالطههای منطقی شود. این شعار حرف حقی است که میتواند ایدهای ناحق و ناواقع را بر دوش خود سوار کند. همچنانکه کم نیستند کسانی که در این وضعیت به درستی نفرت خود را از جنگ ابراز میکنند و میگویند: سلام به صلح، سلام به انسان. اما به چند پرسش مشخص پاسخی نمیدهند. نمونهای از این رویه را در این بیانیه ببینید. بیایید چند نمونه از این پرسش و درنگهای بنیادین را، ناظر به این شعار و اتفاقات تلخ جاری، مرور کنیم.
فلسفهخواندهها میدانند که توماس هابز مشهور است به اینکه وضع طبیعی انسان را «ستیز و جنگ» معرفی میکند و با این سنگ بنای انسانشناسانه، کل نظریهٔ قرارداد اجتماعی و نظریهٔ دولتش را تبیین میکند. یعنی وضع معمول و طبیعی ِانسانی جنگ است و ما باید برای ترک مخاصمه قرارداد اجتماعی وضع کنیم و قدرت را برای رسیدن به مسالمت، به دولتها بسپاریم.
این قبیل بیانیهها و افرادی که این «صدای سومِ» نه به دوطرف را دنبال میکنند، دستکم سه پیشفرض ناگفته دارند. اینکه: وضعیت بغرنج منطقه و خاصه مناطق اشغالی، مقصرانی هموزن دارد. پیشفرض دوم که خود را در راهحل مینماید، عین این بیانیه، درخواست از مجامع بینالمللی و کشورهای دیگر برای فشار به دو طرف در ترک جنگ است. پیشفرض آشکار سومِ این دست هموطنان، مخالفت عمیق با نظام سیاسی در ایران و دخالت جدی این مولفه در تحلیل وضعیت است.
به نظرم به شرح چندانی نیاز ندارد که هر سهٔ این پیشفرصها مخدوش است. وضعیت مناطق اشغالی عمری بلندتر از شروع جمهوری اسلامی و عزمی عمیقتر از ارادهٔ جمهوری اسلامی برای نرسیدن به صلح و پیگیری ایدههای آخرالزمانی از سوی اسرائیل دارد. نمونهاش کرانهٔ باختری که دخالت ایران در آن کمترین است. وزنهٔ تقصیر هم اصلا و ابدا برابر نیست. نه در حجم کشتار، نه در سابقهٔ نسلکشی و نه در متوقفنکردن ماشین جنگ. این دست کنشگران سیاسی نمیتوانند «بغض بهحق یا ناحق» از جمهوری اسلامی (بهویژه از اوضاع داخلی) را در داوری علمی و دقیق قضایای خارجی دخالت ندهند. گذشته به کنار، رئیسجمهور ایران در حضور اخیر خود در سازمان ملل چه گفت و نتانیاهو در آنجا چه گفت؟!
درخواست از مجامع بینالمللی هم متأسفانه و متأسفانه جز خاتمهای روشنفکرانه و انتزاعی در چشمبستن بر واقعیتهای سیاسی ندارد. کدام نهاد بینالمللی ِ دیگر باید ضد اسرائیل بیانیه و حکم صادر کند و هیچکاره نمانده باشد؟ سازمان ملل؟ عفو بینالملل؟ دیوان بینالمللی دادگستری؟ حتی دولت فعلی آمریکا در مقاطعی. حال که متأسفانه نهادهای بینالمللی که ماحصل خرد و تجربهٔ انسان مدرن در پرهیز از جنگ و کشتار است، در بستن دست اسرائیل متأسفانه هیچکاره شدهاند، جز این راهحل شکستخورده، پیشنهاد این دست افراد چیست؟ تماشا و مرگ بر نظام گفتن؟ آیا در اینجا میتوانند با عقلی سرد و انصافی گرم، کینه از جمهوری اسلامی را لحظهای تعلیق کنند و بیندیشند که متأسفانه در وضعیت هابزی، جز بازدارندگی نظامی نمیتواند در مقطع فعلی جلوی اسرائیل را بگیرد و مانع شود که عین همان بمبهای غزه و اینروزها در بیروت، وسط تهران نیفتد. تهران و ایرانی که سرزمینی مشابه با قلمرو سیاسی نظام دارند!
اینجاست که متأسفانه شاعری در پایان بیانیه مثل «به جنون سوداگران مرگ پایان دهید»، هیچ مخاطبی در جهان ندارد، جز هموطن مستأصل ایرانی. شاید هم این نویسندگان جز برای خوراک داخلی نمینویسند و بیانیه نمیدهند. اگر نه، این دست شعارها و بیانیهها با واقعیت سیاسی و عوامل موثر کمترین نسبتی ندارد.
#یادداشت
@Hamesh1
BY هامِش (علی سلطانی)
Share with your friend now:
tgoop.com/hamesh1/1609