tgoop.com/hamesh1/1676
Last Update:
چلهٔ ۱۴۰۳ و چهار نکته
یک- هر کشور با چه چیز کشور میماند؟ با زبان مشترک، مشاهیر مشترک، تقویم مشترک و… .و یکی از مهمترین مؤلفهها: آیینهای مشترک. من و فردی دیگر، هزار یا پنج هزار کیلومتر آنطرفتر، که هیچ شباهت فرهنگی و فکری و رفتاری با همدیگر نداریم، نخِ رسوم مشترک ما را به هم پیوند میزند و بس. وگرنه ارومیهای را چهچیز با مشهدی، هموطن، و با شهروند ترکیه خارجی میکند؟
دو- از این نظر مراسمهای ملی قوام هر جامعهاند. چسبیاند که مردم را به هم پیوند میزنند و ملت نگه میدارند. از این نظر آیینهای جمعیِ ریشهدار و کهن از نان شب برای ملتماندن واجبتر میشود. ملتماندن نیز برای سرزمینی اصیل که قرنها کشور بوده و مانده، باز حیاتیتر از کشورهای تازه و بیتاریخ است. حال اگر ریشهداری و کهنبودن سرزمین مهم باشد و بخواهیم فهرستی از کشورهای کهن تنظیم کنیم، مگر نه این است که ایران در صدر آن است؟
سه- اگر آیینها نخ مشترک ملتماندن باشد و ملتماندن هم امری شاخص، نیز اگر ایران در صدر سرزمینهای ریشهدار باشد و به ملتماندن در این روزهای سخت بیش از هر زمان دیگر محتاج، آنوقت گرامیداشت مناسبتهای ملی قدر و قیمتش تشدید میشود. آنوقت ارزش آیینهای شادی چون شب چله و نوروز عیان میشود؛ رسومی که ما را با طراوتشان، ایرانی میکنند و سرِ پا ایرانی نگه میدارند. حتی اگر بساطشان کیلومترها دور از سرزمین مادری گرامی داشته شود. اینجاست که چلهها چون چلچراغ میدرخشد.
چهار- دین و آیینهای دینی به اندازهی آیینهای ملی نمیتواند نخ تسبیح مشترک جامعههای متنوع، آنهم در روزگار مدرن باشند. به این استدلال آسان که در عصر ملت-دولت ایم و همهٔ شهروندان دیندار نیستند. حال این یعنی اینکه آیینهای ملی بیربط و یا حتی باب طبعِ دوقطبیسازان، در تقابل با آیینهای دینی است؟ آنهم در ایران؟ پاسخ بسیار کوتاه من اکیداً منفی است.
ایرانیبودن و مسلمانبودن مثل شیر و شکر در تاریخ ایران به همدیگر آمیختهاند و تلاش بنیادگرایان هر دو اردوگاه برای جداییشان آب در هاون کوبیدن است. البته که مسلمانِ ایرانی مختصاتی متفاوت از مسلمان ترک یا مسلمان عرب دارد؛ با این حال از محمد بقایی ماکان آموختهام که هدف [اصیل] حفظ ایران با فهرست بلندبالایی از خادمان اسلامی چون غزالی و جابربنحیان و یعقوبی و خواجه نصیرالدین طوسی و طبرسی و طبری و طوسی و عطار و حافظ و مولانا و فردوسی و ابنسینا و شیخ اشراق و ملاصدرا و فارابی و قاریان سبعه و کاتبان صحاح سته و کتب اربعه و …، عین حفظ فرهنگ دینی است. چون نگاه و فهم ایرانیان از اسلام در تاریخ، متفاوت از دیگر کشورهای اسلامی، همواره جانی تازه به اسلام بخشیده است.
دریغا که سخن از ایران و اشاره به ایران، در گفتمان بسیاری از محافظهکاران دینی غایب اندر غایب است. دردا که سخن از بُعد اسلامیِِ تاریخ و فرهنگ پسااسلامِ ایران، از سوی باستانگرایان و اسلامستیزان سانسور میشود.
#یادداشت
@Hamesh1
BY هامِش (علی سلطانی)
Share with your friend now:
tgoop.com/hamesh1/1676