HAMIDREZATAVAKOLI_LITERATURE Telegram 472
زَ اندیشه برای خود رهی یافته‌ام
نقشِ دگری را به ره انداخته‌ام
از چشم برای دیدنِ چهرهٔ صوت
با دستِ هنر آینه‌ای ساخته‌ام
 
 
آن روز مادر لطفعلی آمد. از روز اول هم عجیب‌تر بود. باغچه‌بان ترسید. «چیزی شده خانم؟»
زن تقریبا افتاد. شبیه لطفعلی زور می‌زد چیزی بگوید و نفس‌نفسش با کلمه‌های بریده‌اش قاتی می‌شد:
«آقای باغچه‌بان! ... آقای باغچه‌بان!... لطفعلی بهم گفت: مامان!...»
اشک چکید روی لبخندش. این شادی بیش از توانش بود. بچه هم توانسته بود بگوید مامان و هم او را مادر خودش دانسته بود. باغچه‌بان حس کرد ناگهان همهٔ خستگی‌هایش از میان رفت و از شکوه کاری که در پیش گرفته بود لرزید. زن تعریف کرد که مادر لطفعلی یک فرشته بود. در کوچه زنی را می‌بیند که افتاده روی زمین. می‌دود سر بالینش. زن بیچاره حصبه داشته و نفس‌های آخر را در آغوش او می‌کشد. با آن‌که می‌دانسته کار خطرناکی است دلش نیامده زن ناشناس را، نفسِ آخری رها کند. چند روزی نمی‌کشد که حصبه جان او را هم می‌گیرد.»
جبار سر تکان داد و یاد قفقاز افتاد و مامان بنفشه و آن روزهای وحشت و پریشانی.
باغچه‌بان زود فهمید که گفتن تک‌تک صداهای همهٔ کلمه‌ها با الفبای گویا خیلی سخت می‌شود. برای شنوایی هم که می‌خواهد با بچهٔ ناشنوا گفت‌وگو کند این جوری بسیار دشوار است. او برای برخی کلمات و تعابیر نشانه‌هایی ساخت. مثلا بچه‌ها باغچه‌بان را با اشارهٔ دو انگشت شست و اشارهٔ دست راست در طرف راست لب نشان می‌دادند. در حقیقت به سبیل او اشاره می‌کردند. با اشاره به طرف سینه‌شان "من" را نشان می‌دادند و با دو انگشتی که به چشم‌ها نزدیک می‌کردند، "دیدن" را. باغچه‌بان خیلی زبان بدن را به کار می‌گرفت و به بچه‌ها یاد می‌داد که: حرف زدن را شبیه نمایش و یک کار هنری ببینند؛ از همه چیز باید کمک گرفت؛ حالت‌های چشم، اشاره‌های ابرو و هر حرکتی که می‌توانست چیزی بگوید؛ اصلا تمام تنمان باید بشود: زبان.

@hamidrezatavakoli_literature



tgoop.com/hamidrezatavakoli_literature/472
Create:
Last Update:

زَ اندیشه برای خود رهی یافته‌ام
نقشِ دگری را به ره انداخته‌ام
از چشم برای دیدنِ چهرهٔ صوت
با دستِ هنر آینه‌ای ساخته‌ام
 
 
آن روز مادر لطفعلی آمد. از روز اول هم عجیب‌تر بود. باغچه‌بان ترسید. «چیزی شده خانم؟»
زن تقریبا افتاد. شبیه لطفعلی زور می‌زد چیزی بگوید و نفس‌نفسش با کلمه‌های بریده‌اش قاتی می‌شد:
«آقای باغچه‌بان! ... آقای باغچه‌بان!... لطفعلی بهم گفت: مامان!...»
اشک چکید روی لبخندش. این شادی بیش از توانش بود. بچه هم توانسته بود بگوید مامان و هم او را مادر خودش دانسته بود. باغچه‌بان حس کرد ناگهان همهٔ خستگی‌هایش از میان رفت و از شکوه کاری که در پیش گرفته بود لرزید. زن تعریف کرد که مادر لطفعلی یک فرشته بود. در کوچه زنی را می‌بیند که افتاده روی زمین. می‌دود سر بالینش. زن بیچاره حصبه داشته و نفس‌های آخر را در آغوش او می‌کشد. با آن‌که می‌دانسته کار خطرناکی است دلش نیامده زن ناشناس را، نفسِ آخری رها کند. چند روزی نمی‌کشد که حصبه جان او را هم می‌گیرد.»
جبار سر تکان داد و یاد قفقاز افتاد و مامان بنفشه و آن روزهای وحشت و پریشانی.
باغچه‌بان زود فهمید که گفتن تک‌تک صداهای همهٔ کلمه‌ها با الفبای گویا خیلی سخت می‌شود. برای شنوایی هم که می‌خواهد با بچهٔ ناشنوا گفت‌وگو کند این جوری بسیار دشوار است. او برای برخی کلمات و تعابیر نشانه‌هایی ساخت. مثلا بچه‌ها باغچه‌بان را با اشارهٔ دو انگشت شست و اشارهٔ دست راست در طرف راست لب نشان می‌دادند. در حقیقت به سبیل او اشاره می‌کردند. با اشاره به طرف سینه‌شان "من" را نشان می‌دادند و با دو انگشتی که به چشم‌ها نزدیک می‌کردند، "دیدن" را. باغچه‌بان خیلی زبان بدن را به کار می‌گرفت و به بچه‌ها یاد می‌داد که: حرف زدن را شبیه نمایش و یک کار هنری ببینند؛ از همه چیز باید کمک گرفت؛ حالت‌های چشم، اشاره‌های ابرو و هر حرکتی که می‌توانست چیزی بگوید؛ اصلا تمام تنمان باید بشود: زبان.

@hamidrezatavakoli_literature

BY چراغ ناافروخته


Share with your friend now:
tgoop.com/hamidrezatavakoli_literature/472

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Your posting frequency depends on the topic of your channel. If you have a news channel, it’s OK to publish new content every day (or even every hour). For other industries, stick with 2-3 large posts a week. How to Create a Private or Public Channel on Telegram? Although some crypto traders have moved toward screaming as a coping mechanism, several mental health experts call this therapy a pseudoscience. The crypto community finds its way to engage in one or the other way and share its feelings with other fellow members. Add the logo from your device. Adjust the visible area of your image. Congratulations! Now your Telegram channel has a face Click “Save”.! Hui said the time period and nature of some offences “overlapped” and thus their prison terms could be served concurrently. The judge ordered Ng to be jailed for a total of six years and six months.
from us


Telegram چراغ ناافروخته
FROM American