HARASSWATCH Telegram 4080
ديد‌بان آزار
Photo
🔹«بیا حرف بزنیم؛ شاید زبان تازه‌ای بافتیم»

نویسنده: میم. ر

روی صندلی نشسته‌ام. از بارهای قبلی که روی این صندلی نشسته بودم؛ داناترم، مسلط‌ترم، آشناترم و خلاصه همه اینها باتجربه‌ام. حتی لازم نیست که اینها را با خودم مرور کنم، آن‌قدر به این تغییر ایمان دارم که برایم درونی شده و همراه‌ام است. ولی «شکستم»؛ طوری شکستم که فقط می‌توانستم خبرش را بدهم و پای ذهنم یک‌ذره جلوتر نمی‌رفت که فکر کنم چطور شکستی؟ از اتاق بازجویی که آمدم به اولین هم‌سلولی که رسیدم خبرش را دادم. آزاد که شدم اولین خبری که می‌خواستم به امن‌ترین آدم‌های زندگیم بدهم همین بود: «من شکستم.». مدتی بعد پیش تراپیست رفتم و همین خبر را به او هم دادم. اما اینکه چطور و چرi شد را نتوانستم بگویم.

شاید همین بازگشت به نقطه‌ای که فکر می‌کنی دیگه خیلی با آن فاصله داری شوک‌آور است و می‌روی زیر آوار «شکستن». آن روزی هم که من در آن اتاق شکستم، همین اتفاق افتاد. تا روزهای قبلش من بیشترین زمان روزهایم را درگیر خیابان بودم و لذتی را در میان دود و گلوله و بازداشت و مرگ‌ها چشیدم، که هرگز در زندگی‌ام چنین لذتی وجودم را نگرفته بود و تا زنده‌ام در آرزوی دوباره برانگیختنش هستم؛ همان‌طور خستگی‌ناپذیر و شیدا. آن زندگی که از بچگی با مادرم و خواهرهایم در غیاب حضور و سایه مردان برای خودمان ساخته بودیم، در خیابان‌ها قدرت گرفته بود و حضور داشت و من حضور داشتم. «چقدر خوشحالم که زنده‌ام». برای اولین بار خیابان‌ها و بحث‌ها و گفت‌وگوهای خیلی از خانه‌ها و محل‌های کار به «من» تعلق داشت، بدون اینکه به زور خودم را در آن جا کنم یا از آن فاصله بگیرم که خطم نیندازد.

من با سری شورمند از امتداد آن لذت در سلول‌ها، روی صندلی بازجویی می‌نشستم و حواسم نبود قرار است از همین نقطه هم از پا دربیایم. فکری برایش نکرده بودم. با هر دادی که بازجو می‌زد و «جنده» خطابم می‌کرد و ازم «نرخ و قیمت»م را می‌پرسید، فرو می‌ریختم. مگر تمام نشده بود روزهایی که این حرف‌ها برایم فحش بود و خشونت؟ خشونت را نمی‌دانم ولی برایم آن لحظه فحش نبود که تحقیر شوم. من دربرابر امید ممکن‌شده‌ام تحقیر شدم و شکستم. در برابر پوچ‌شدن آن احساس یگانه لذتم فروریختم، و همه آنچه فکر می‌کردم از آن عبور کردم، با همان فضا، کلام، خشونت، و با تُن صدای «مردانه» بهم هجوم آورد و من دوباره همان دختر هشت-نه‌ساله‌ای شدم که اولین‌بار همه اینها بهش اصابت کرد، کنج اتاقی قایم شده بود، اشک می‌ریخت و فقط می‌لرزید. بازگشتم به‌همان نقطه صفر اولین شکستن.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2395/-

@harasswatch



tgoop.com/harasswatch/4080
Create:
Last Update:

🔹«بیا حرف بزنیم؛ شاید زبان تازه‌ای بافتیم»

نویسنده: میم. ر

روی صندلی نشسته‌ام. از بارهای قبلی که روی این صندلی نشسته بودم؛ داناترم، مسلط‌ترم، آشناترم و خلاصه همه اینها باتجربه‌ام. حتی لازم نیست که اینها را با خودم مرور کنم، آن‌قدر به این تغییر ایمان دارم که برایم درونی شده و همراه‌ام است. ولی «شکستم»؛ طوری شکستم که فقط می‌توانستم خبرش را بدهم و پای ذهنم یک‌ذره جلوتر نمی‌رفت که فکر کنم چطور شکستی؟ از اتاق بازجویی که آمدم به اولین هم‌سلولی که رسیدم خبرش را دادم. آزاد که شدم اولین خبری که می‌خواستم به امن‌ترین آدم‌های زندگیم بدهم همین بود: «من شکستم.». مدتی بعد پیش تراپیست رفتم و همین خبر را به او هم دادم. اما اینکه چطور و چرi شد را نتوانستم بگویم.

شاید همین بازگشت به نقطه‌ای که فکر می‌کنی دیگه خیلی با آن فاصله داری شوک‌آور است و می‌روی زیر آوار «شکستن». آن روزی هم که من در آن اتاق شکستم، همین اتفاق افتاد. تا روزهای قبلش من بیشترین زمان روزهایم را درگیر خیابان بودم و لذتی را در میان دود و گلوله و بازداشت و مرگ‌ها چشیدم، که هرگز در زندگی‌ام چنین لذتی وجودم را نگرفته بود و تا زنده‌ام در آرزوی دوباره برانگیختنش هستم؛ همان‌طور خستگی‌ناپذیر و شیدا. آن زندگی که از بچگی با مادرم و خواهرهایم در غیاب حضور و سایه مردان برای خودمان ساخته بودیم، در خیابان‌ها قدرت گرفته بود و حضور داشت و من حضور داشتم. «چقدر خوشحالم که زنده‌ام». برای اولین بار خیابان‌ها و بحث‌ها و گفت‌وگوهای خیلی از خانه‌ها و محل‌های کار به «من» تعلق داشت، بدون اینکه به زور خودم را در آن جا کنم یا از آن فاصله بگیرم که خطم نیندازد.

من با سری شورمند از امتداد آن لذت در سلول‌ها، روی صندلی بازجویی می‌نشستم و حواسم نبود قرار است از همین نقطه هم از پا دربیایم. فکری برایش نکرده بودم. با هر دادی که بازجو می‌زد و «جنده» خطابم می‌کرد و ازم «نرخ و قیمت»م را می‌پرسید، فرو می‌ریختم. مگر تمام نشده بود روزهایی که این حرف‌ها برایم فحش بود و خشونت؟ خشونت را نمی‌دانم ولی برایم آن لحظه فحش نبود که تحقیر شوم. من دربرابر امید ممکن‌شده‌ام تحقیر شدم و شکستم. در برابر پوچ‌شدن آن احساس یگانه لذتم فروریختم، و همه آنچه فکر می‌کردم از آن عبور کردم، با همان فضا، کلام، خشونت، و با تُن صدای «مردانه» بهم هجوم آورد و من دوباره همان دختر هشت-نه‌ساله‌ای شدم که اولین‌بار همه اینها بهش اصابت کرد، کنج اتاقی قایم شده بود، اشک می‌ریخت و فقط می‌لرزید. بازگشتم به‌همان نقطه صفر اولین شکستن.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2395/-

@harasswatch

BY ديد‌بان آزار




Share with your friend now:
tgoop.com/harasswatch/4080

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Polls SUCK Channel Telegram Ng Man-ho, a 27-year-old computer technician, was convicted last month of seven counts of incitement charges after he made use of the 100,000-member Chinese-language channel that he runs and manages to post "seditious messages," which had been shut down since August 2020. 2How to set up a Telegram channel? (A step-by-step tutorial) The creator of the channel becomes its administrator by default. If you need help managing your channel, you can add more administrators from your subscriber base. You can provide each admin with limited or full rights to manage the channel. For example, you can allow an administrator to publish and edit content while withholding the right to add new subscribers.
from us


Telegram ديد‌بان آزار
FROM American