tgoop.com/houshyarshayan/303
Last Update:
✅️ استاندار بومی؟ یا استاندار تُرک؟
✍️ شایان هوشیار
➖️ ۱۴ آذر ۱۴۰۳
🔹️سرانجام امروز پس از کشوقوسهای فراوان، دکتر رضا رحمانی استاندار آذربایجان غربی شدند. من البته قبلاً از این انتصاب اطلاع داشتم و واکنش خاصی هم نداشتم. اما تندروهای تُرک از این انتصاب خوشحالاند و هیچ اعتراضی هم به غیربومی بودن ایشان نخواهند داشت. اساساً به غیربومی بودن ایشان معتقد هم نیستند و در رسانههایشان برای استاندار «بومی» آذربایجان غربی تبریک و سرورها گفته و طاق نصرتها برپا کردهاند. چرا؟ چون مشارالیه تُرکاند. بنابراین همین نیز کفایت میکند که صرف نظر از چیستی واقعیت، ایشان را «بومی» فهم، خطاب و معرفی نمایند.
🔸️بهگمانم بهتر است تندروهای تُرک بهجای مطالبۀ «استاندار بومی»، بدون لکنت زبان، بیلفافه و بدون بازی با کلمات، «استاندار تُرک» مطالبه کنند و شفاف، روشن و صریح بگویند چه میخواهند. جالب است که از نظر تندروها، رضا رحمانیِ متولد تبریز، برای آذربایجان غربی بومی است، اما یک شهروند کُرد، ارمنی یا آشوریِ اهل و ساکن آذربایجان غربی، غیربومی به حساب میآید. من قبلاً هم در توئیتی نوشته بودم که از نظر تندروهای تُرک، کسی اگر اهل کردستان، سیستان یا خراسان باشد، اما تُرک باشد، برای آذربایجان غربی «بومی» محسوب میشود (چون معتقدند آذربایجان غربی طابقالنعلبالنعل ملک لایزال تُرکهاست و بنابراین هر ترکی هم در اینجا بومی است)، اما اگر کسی اهل، متولد و ساکن همین استان باشد، اما کُرد، آشوری یا ارمنی باشد، نهتنها بومی نیست، بلکه تفاوتی با خولی، حرمله و شمر بن ذیالجوشن ندارد.
🔹️میدانم آرزوی محالی است، اما چه خوب میشد اگر تجدید نظری در این فهم و تفسیر یکجانبه، ایدئولوژیمحور، تاریخزده و زمانپریشانه صورت میگرفت و بسیاری از مفاهیم، برداشتها و ادراکهای ایدئولوژیک نزد تندروهای ترک رنگ میباخت، یا دست کم، بازتعریف میگشت؛ تا اقلاً تکلیف خودشان را با خودشان مشخص میساخت. هرچند در این صورت، اساساً جریان تندرو با بحران هویت روبهرو میشد و موجودیت و موضوعیتاش زیر علامت سؤال بزرگی میرفت. من البته بارها گفتهام چنین نگرشی متعلق به عصر حاضر و منطبق و سازگار با شکل زیست جمعی مردمان اکنون نیست و اقلاً و حداقل، متعلق به صدها سال قبل است. بهتعبیری، هیچ نسبتی با اکنون و اکنونیتمان ندارد. ما نیز چارهای جز زندگی متناسب با قواعد جهان فعلی نداریم، وگرنه عملاً ره به جایی نمیبریم.
🔸️این هم حکایتی است که اروپا و جهان غرب مدرنیته را پشت سر گذاشته و وارد دوران پسامدرن شدهاند، ولی ما بعد از قریب به ۵۰ سالی که از مدرنیزاسیون محمدرضاشاه پهلوی، ۱۰۰ سالی که از چکمه در نیاوردنهای رضاشاه، ۱۲۰ سالی که از مشروطه، ۱۵۰ سالی که از تقلاهای میرزا حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار)، ۱۷۰ سالی که از تلاشهای امیرکبیر و ۲۲۰ سالی که میگذرد از اصلاحات عباسمیرزا در جهت رفع عقبماندگی هولناکی که مثل بختک بر روی سینۀمان نشسته، حتی وارد مدرنیته هم نشدهایم و «شبهمدرن» را «مدرنیته» تصور میکنیم. انگار قبلۀ عالم، سلطان صاحبقران، شاه شهید، ناصرالدینشاه قاجار، که از قضا نزد تندروهای تُرک بسیار هم محبوب است، درست میگفت که: «همهچیزمان به همهچیزمان میآید». البته شرح عقبماندگی ما مثنوی هفتاد من است و حجم و سطحش بیشتر و عمیقتر از آن است که تصور میکنیم.
🔹️القصه، خدمت آقای دکتر رحمانی عزیز تبریک عرض میکنم و آرزومند موفقیتشان هستم. همگی باید دست به دست هم دهیم، به ایشان کمک کنیم و یادآور شویم که فراتر از ملاحظات قومی و قبیلهای عمل کنند و خود را ملعبۀ دست جریانات قومگرا نسازند، ملی بیاندیشند و ملی عمل کنند، تا شاید (و فقط هم شاید) استان فلاکتزده و مصیبتبار آذربایجان غربی، که اول شرّ و آخر خیر است، در رنکینگ ملی، از رتبههای صدر خود در شاخص فلاکت و قعر خود در شاخص توسعه تکانی بخورد. اگر تکانی در استان رخ دهد و پیشرفتی حاصل شود، عمدتاً با گذر از ملاحظات قومی و قبیلهای خواهد بود. در غیر این صورت، دربمان بر همان پاشنۀ سابق خواهد چرخید و قافلۀمان هم تا به حشر لنگ خواهد بود.
در عشق تواَم، نصیحت و پند چه سود؟
زهرآب چشیدهام، مرا قند چه سود؟
گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دل است، پای در بند چه سود؟
@houshyarshayan
BY یادداشتها | شایان هوشیار
Share with your friend now:
tgoop.com/houshyarshayan/303