IN_A_SHORT_MOMENT Telegram 37
درباره‌ی شهرام آزادیان

در این چند روزی که از درگذشت نامنتظره‌ی شهرام آزادیان می‌گذرد، از نگاه‌های مختلفی درباره‌ی او نوشته‌اند. بعضی سعی کرده‌اند شمه‌ای از خصوصیات شخصی او را وصف کنند. مثلاً از فروتنی و گوشه‌گیری و بدبینی او گفته‌اند یا حالات و سخنان او؛ از جمله آن تکیه‌کلام معروف که من هم سر کلاس‌هایم مشابهش را تکرار می‌کردم: «حرفی؟ سخنی؟ نقدی؟». کسانی که شهرام آزادیان را می‌شناختند با خواندن این‌ها تصویر او پیش چشمشان زنده می‌شود اما گمان نمی‌کنم برای دیگران سود زیادی داشته باشد. این از آن چیزهایی است که تا به چشم ندیده باشی درک نمی‌کنی. من که رابطه‌ی شخصی نزدیکی با او نداشتم و یکی از صدها دانشجویش طی این سالیان بودم، اینجا می‌خواهم کمی از آنچه او به دانشجویانش می‌آموخت بگویم.
آزادیان از نظر من نماد دو چیز بود: سخت‌گیری در کار تحقیق و توجه به تاریخ ادبیات. در زمانه‌ی سهل‌انگاری آکادمیک، زمانه‌ای که مقاله نوشتن و منتشر کردن بیش از دانش و مسأله‌مندی به رعایت چند دستور ساده وابسته است و بسیاری با یافتن نکته‌ای کوچک و چند جست‌وجوی ساده و چیدن مقدمات به مقدار کافی، به سرعت مقاله‌های خوش رنگ و بو آماده می‌کنند، او کسی بود که انتظاری بسی بزرگتر از کار تحقیق داشت. دانشی وسیع داشت اما همچنان برای اثبات هر گزاره‌ای جست‌وجوی بسیار می‌کرد و زحمت فراوان می‌کشید. چند باری شده بود که با او درباره‌ی موضوع تحقیقی مشورت کرده بودم و او گفته بود برای اینکه این تحقیق کامل شود باید چنین و چنان کنی و چنین و چنان‌های او از آن دست بود که باید سال‌ها وقت پایش می‌گذاشتی.
منظور من از نکته‌ی دوم یعنی توجه به تاریخ ادبیات، معنی سنتی آن نیست. از تفسیر و تأویل که بگذریم، می‌توان باقی مطالعات ادبی را در دو دسته‌ی کلی جا داد:‌ بوطیقا و تاریخ ادبیات. این تقسیم‌بندی کمابیش منطبق است با آنچه در زبان‌شناسی نگاه همزمانی و درزمانی می‌نامند. بوطیقا، تلاشی است برای کشف قواعد نظام ادبیات اما بررسی تاریخ ادبیاتی دلمشغول تحول و تطور است. این دو نوع بررسی هر کدام دستاورد خودشان را دارند و در بسیاری از موارد مکمل یکدیگر هستند. یکی اجزای یک نظام را می‌یابد و رابطه‌ی آن‌ها را با هم توضیح می‌دهد، دیگری تحول آن اجزا را در گذر زمان.
آنچه من سر کلاس و هنگام صحبت در مورد پایان‌نامه‌ام از او آموختم بیش از هر چیز باریک‌بینی تاریخی بود. او همواره به چاپ امروزی کتاب‌ها، فهم امروزی ما از مفاهیم، و معنی امروزی کلمات مشکوک بود. همواره به دنبال یافتن «اصل» بود. وسواس عجیب او در شناخت چاپ‌های مختلف کتاب‌ها و دست یافتن به قدیمی‌ترین چاپ‌ها از اینجا می‌آمد. اعتراف می‌کنم که تا مدتی من اهمیت این دلمشغولی او را درنمی‌یافتم. به نظرم چیزی شبیه علاقه به عتیقه‌جات می‌آمد. طول کشید تا ببینم که این وسواسش در عمل نتایجی در بر داشت و به کشف نکاتی می‌انجامید. نمونه‌ی ساده‌اش اینکه چاپ امروزی فلان کتاب مغلوط است و در نتیجه تحلیلی که دیگران براساس آن ارائه می‌کنند بی‌پایه است. هنگامی که پس از مرگش پیام‌هایش را در یک گروه علاقمندان موسیقی کلاسیک دیدیم، دریافتیم که آنجا هم همین دلمشغولی را داشت: اینکه «قدما»، مثلاً در نیمه‌ی اول قرن بیستم آثار کلاسیک را چگونه می‌نواختند و تغییرات تکنولوژی و عوامل دیگر چگونه اجرای این آثار را دگرگون کرده است.
[ادامه در پایین]



tgoop.com/in_a_short_moment/37
Create:
Last Update:

درباره‌ی شهرام آزادیان

در این چند روزی که از درگذشت نامنتظره‌ی شهرام آزادیان می‌گذرد، از نگاه‌های مختلفی درباره‌ی او نوشته‌اند. بعضی سعی کرده‌اند شمه‌ای از خصوصیات شخصی او را وصف کنند. مثلاً از فروتنی و گوشه‌گیری و بدبینی او گفته‌اند یا حالات و سخنان او؛ از جمله آن تکیه‌کلام معروف که من هم سر کلاس‌هایم مشابهش را تکرار می‌کردم: «حرفی؟ سخنی؟ نقدی؟». کسانی که شهرام آزادیان را می‌شناختند با خواندن این‌ها تصویر او پیش چشمشان زنده می‌شود اما گمان نمی‌کنم برای دیگران سود زیادی داشته باشد. این از آن چیزهایی است که تا به چشم ندیده باشی درک نمی‌کنی. من که رابطه‌ی شخصی نزدیکی با او نداشتم و یکی از صدها دانشجویش طی این سالیان بودم، اینجا می‌خواهم کمی از آنچه او به دانشجویانش می‌آموخت بگویم.
آزادیان از نظر من نماد دو چیز بود: سخت‌گیری در کار تحقیق و توجه به تاریخ ادبیات. در زمانه‌ی سهل‌انگاری آکادمیک، زمانه‌ای که مقاله نوشتن و منتشر کردن بیش از دانش و مسأله‌مندی به رعایت چند دستور ساده وابسته است و بسیاری با یافتن نکته‌ای کوچک و چند جست‌وجوی ساده و چیدن مقدمات به مقدار کافی، به سرعت مقاله‌های خوش رنگ و بو آماده می‌کنند، او کسی بود که انتظاری بسی بزرگتر از کار تحقیق داشت. دانشی وسیع داشت اما همچنان برای اثبات هر گزاره‌ای جست‌وجوی بسیار می‌کرد و زحمت فراوان می‌کشید. چند باری شده بود که با او درباره‌ی موضوع تحقیقی مشورت کرده بودم و او گفته بود برای اینکه این تحقیق کامل شود باید چنین و چنان کنی و چنین و چنان‌های او از آن دست بود که باید سال‌ها وقت پایش می‌گذاشتی.
منظور من از نکته‌ی دوم یعنی توجه به تاریخ ادبیات، معنی سنتی آن نیست. از تفسیر و تأویل که بگذریم، می‌توان باقی مطالعات ادبی را در دو دسته‌ی کلی جا داد:‌ بوطیقا و تاریخ ادبیات. این تقسیم‌بندی کمابیش منطبق است با آنچه در زبان‌شناسی نگاه همزمانی و درزمانی می‌نامند. بوطیقا، تلاشی است برای کشف قواعد نظام ادبیات اما بررسی تاریخ ادبیاتی دلمشغول تحول و تطور است. این دو نوع بررسی هر کدام دستاورد خودشان را دارند و در بسیاری از موارد مکمل یکدیگر هستند. یکی اجزای یک نظام را می‌یابد و رابطه‌ی آن‌ها را با هم توضیح می‌دهد، دیگری تحول آن اجزا را در گذر زمان.
آنچه من سر کلاس و هنگام صحبت در مورد پایان‌نامه‌ام از او آموختم بیش از هر چیز باریک‌بینی تاریخی بود. او همواره به چاپ امروزی کتاب‌ها، فهم امروزی ما از مفاهیم، و معنی امروزی کلمات مشکوک بود. همواره به دنبال یافتن «اصل» بود. وسواس عجیب او در شناخت چاپ‌های مختلف کتاب‌ها و دست یافتن به قدیمی‌ترین چاپ‌ها از اینجا می‌آمد. اعتراف می‌کنم که تا مدتی من اهمیت این دلمشغولی او را درنمی‌یافتم. به نظرم چیزی شبیه علاقه به عتیقه‌جات می‌آمد. طول کشید تا ببینم که این وسواسش در عمل نتایجی در بر داشت و به کشف نکاتی می‌انجامید. نمونه‌ی ساده‌اش اینکه چاپ امروزی فلان کتاب مغلوط است و در نتیجه تحلیلی که دیگران براساس آن ارائه می‌کنند بی‌پایه است. هنگامی که پس از مرگش پیام‌هایش را در یک گروه علاقمندان موسیقی کلاسیک دیدیم، دریافتیم که آنجا هم همین دلمشغولی را داشت: اینکه «قدما»، مثلاً در نیمه‌ی اول قرن بیستم آثار کلاسیک را چگونه می‌نواختند و تغییرات تکنولوژی و عوامل دیگر چگونه اجرای این آثار را دگرگون کرده است.
[ادامه در پایین]

BY در یک فرصت باریک


Share with your friend now:
tgoop.com/in_a_short_moment/37

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

The initiatives announced by Perekopsky include monitoring the content in groups. According to the executive, posts identified as lacking context or as containing false information will be flagged as a potential source of disinformation. The content is then forwarded to Telegram's fact-checking channels for analysis and subsequent publication of verified information. Concise How to Create a Private or Public Channel on Telegram? While the character limit is 255, try to fit into 200 characters. This way, users will be able to take in your text fast and efficiently. Reveal the essence of your channel and provide contact information. For example, you can add a bot name, link to your pricing plans, etc. The administrator of a telegram group, "Suck Channel," was sentenced to six years and six months in prison for seven counts of incitement yesterday.
from us


Telegram در یک فرصت باریک
FROM American