tgoop.com/in_a_short_moment/65
Last Update:
بحث کردن و استعارههای مفهومی آن
#یادداشت
یک بار با دوستی گپ میزدم. صحبت از مسابقات مناظره شد و اثری که در تقویت قدرت استدلال و اقناع دارد. در این مسابقات معمولاً دو نفر یا دو تیم در مقابل هم قرار میگیرند، یک موضوع در برابر آنها قرار میگیرد و بنا به قرعه یک طرف باید له و طرف دیگر علیه آن موضوع استدلال کند. برای پیروزی، هر کس باید بتواند صرف نظر از عقیدهی واقعیاش بهترین دفاع را از موضعی که قرعه برایش تعیین کرده بکند. آن دوستم گفت حواست هست که این مسئله غیر از تقویت قدرت استدلال تبعات دیگری هم دارد؟
«استعارهی مفهومی» اصطلاحی در زبانشناسی شناختی است. برخلاف رویکرد سنتی بلاغی که استعاره را آرایشی برای سخن به حساب میآورد، زبانشناسان شناختی میگویند که استعاره وسیلهای برای فهم است. همواره اینگونه نیست که ما چیزی را بفهمیم و سپس با استعاره بیان کنیم. بعضی چیزها را ما اساساً به صورت استعاری میفهمیم. مثلاً گذر زمان را در نظر بگیرید. چیزی است که ما درک ملموسی از آن نداریم و برای درک آن از استعاره کمک میگیریم. مثلاً حرکت جسم به سوی یک مقصد. وقتی میگوییم «به پاییز که برسیم...» گویی پاییز را مقصدی در نظر گرفتهایم که به سویش در حرکتیم.
استعارهی رایج برای بحث چیست؟ ما بحث را معمولاً چگونه درک میکنیم؟ به گمان من رایجترین استعاره برای بحث «مبارزه» است. شکل آشکار و خالص آن را در مناظرههای سیاسی میبینیم که همه در انتها میپرسند چه کسی «پیروز» شد و از اصطلاحاتی مثل «حمله کردن»، «در موضع دفاع قرار گرفتن» و حتی «گوشهی رینگ افتادن» برای توصیفش استفاده میکنند. چنین فهمی از مناظرهی سیاسی شاید طبیعی و اجتنابناپذیر باشد، اما برای همهی بحثها چنین نیست.
حتماً تا به حال پیش آمده که ببینید کسی در بحث از موضعش کوتاه نمیآید حتی وقتی باطل بودن آن موضع آشکار شده. به اصطلاح خودمانی میگوییم فلانی «سینهخیز» میرود. کسی که سینهخیز میرود انگار در باتلاقی بیهوده دستوپا میزند. هر چه بیشتر بر موضعش پافشاری میکند، بیشتر فرو میرود ولی باز هم دست برنمیدارد. چرا آدمها خودشان را به چنین وضع رقتانگیزی میاندازند؟ به نظر من جوابش این است که آنها با استعارهی مبارزه به بحث فکر میکنند. در نتیجه تغییر موضع برایشان در حکم شکست است. شکستی که باید به هر قیمت از آن اجتناب کنند. این ذهنیت آنها را به آن عمل ترحمبرانگیز وادار میکند. اما اگر از ابتدا با استعارهی مبارزه به بحث فکر نمیکردند، وادار به چنان کاری نمیشدند.
استعارهی بدیل برای بحث چیست؟ به نظر من استعارهی بدیل جستوجوی گروهی است. فکر کنید که چند آدم عاقل در بیابان گم شدهاند و به دنبال پیدا کردن آبادی هستند. قاعدتاً به جای آنکه هر کس یک سمت را انتخاب کند و به هر قیمتی همان راه برود، عقلشان را روی هم میریزند و سعی میکنند با قراین مختلف حدس بزنند راه درست کدام است. اگر هم در این بین بفهمند حدس اولشان اشتباه بوده بر آن پافشاری نمیکنند چون میدانند این لجبازی به قیمت جانشان تمام میشود.
چیزی که ما یاد نمیگیریم همین است. این که هر بحثی مناظره نیست. قرار نیست همیشه از اول بحث موضع ما معلوم باشد و به هر قیمتی از آن دفاع کنیم. برای تغییر این ذهنیت یک چیز کافی است: به جای یک موضع ثابت، با «پرسش» وارد بحث شویم. چیزی شبیه «به نظرت آیا اینگونه نیست؟». آن وقت شاید به جای آنکه بیهوده خودمان را درگیر مبارزه کنیم و گاهی سینهخیز برویم، به هم کمک کنیم که به حقیقت نزدیک شویم، بیآنکه کسی احساس شکست کند.
https://www.tgoop.com/in_a_short_moment
BY در یک فرصت باریک
Share with your friend now:
tgoop.com/in_a_short_moment/65