tgoop.com/iranian_antitheists/5772
Last Update:
انجمن آنٺیٺئیستهای ایراךּ
⥪ سرنوشت رجالرضاشاهی
◍ اعدام اسدی، برکناری فروغی
در سال ۱۳۱۴ به دنبال تغییر کلاه در مشهد حوادث خونباری روی داد. آخوندها در مقابل حکومت قرار گرفتند و حادثه گوهرشاد به وجود آمد. هزاران نفر از مردم مشهد و زوار به فرمان ایرج مطبوعی آجودان سابق میرپنج رضاخان که با عنوان پرطمطراق امیرلشکر شرق خطه خراسان را زیر سلطه خود داشت و نیز به دستور سرهنگ قادری فرمانده هنگ پیاده لشکر مشهد، جان خود را از دست دادند.
مبارزه بین قدرتها در مشهد آغاز شد. محمد، ولی اسدی نایبالتولیه و سوگلی رضاشاه با فتحالله پاکروان استاندار به جان هم افتادند. دست آخر کاسه و کوزه را بر فرق اسدی شکستند و او را مسبب وقایع مشهد قلمداد کردند. نظامیان از تهران به سوی مشهد سرازیر شدند. دیوان حرب فوقالعاده در مشهد تشکیل و سرانجام اسدی محکوم به اعدام شد.
اسدی نماینده ادوار پنجم و ششم همان کسی که ۱۰ سال نیابت تولیت آستان قدس رضوی را بر عهده داشت؛ همان کسی که درآمد آستانه را به ۱۰ برابر رسانیده و بیمارستان و مسجد ساخته بود؛ همان کسی که از عواید آستانه سهم سنگینی در عمران و آبادی مشهد داشت؛ همان کسی که در هزاره فردوسی، رضاشاه زن و دختران خود را در خانه او سکنی داد؛ همان کسی که پس از او همواره یکی از فرزندانش نماینده مجلس از بیرجند میشد؛ و بالاخره اسدی همان کسی که پسرش داماد فروغی رئیسالوزرای ایران بود باید به سرنوشت پایهگذاران سلطنت پهلوی دچار شود.
شبانگاه نهم آذرماه تمام فرزندان اسدی در منزل فروغی جمع شدند و خبر دادند دیوان حرب حکم اعدام پدرشان را صادر کرده است، تا حکم به مرحله اجرا نرسیده است فکری بکنید. روابط فروغی با رضاشاه غیر از روابط رضاشاه با سایر رجال و مقامات بود. دیگران با رضاشاه همکاری میکردند، ولی فروغی معلم شاه بود. تمام تعزیهگردانیهای دوران سلطنت رضاشاه به دست او انجام گرفته بود. شاه تمام حرفهای محرمانه خود را با او میزد و او راهگشایی میکرد و از این لحاظ نزد شاه قرب و منزلتی خاص داشت. آن شب فروغی به سلمان و علیاکبر اسدی قول داد که به هر ترتیبی هست شاه را راضی خواهد کرد که از سیاست پدرشان صرفنظر کند. آن شب تا صبح نخوابید، در اندیشه دور و درازی رفت. خدمات اسدی را کلاسهبندی کرد، چند نثر فصیح و چند شعر مناسب از عفو شاهان به یاد آورد و برنامه شرفیابی و سیاق سخن خود را برمبنای آنها قرار داد.
فروغی صبح زود به کاخ شاه رفت. در آن ساعاتی که شاه هفتاد بار طول باغ را طی میکرد فقط چند نفر اجازه داشتند او را ملاقات کنند. یکی از آنها فروغی رئیسالوزرا بود. فروغی وقتی وارد کاخ شد و آهسته به سمت مسیر شاه قدم برداشت یداللهخان اسلحهدار باشی جلو دوید و عرض کرد آقای شکوهالملک فرمودند قبل از شرفیابی چند دقیقهای بنده را سرافراز فرمایید، عرض واجبی دارم که باید قبل از شرفیابی به سمع شما برسانم.
فروغی با شنیدن این پیغام به دست راست پیچید و وارد اتاق شکوهالملک شد. مرحوم شکوه با شکوه خاصی از او استقبال کرد و استدعای استراحت کرد. فروغی خونسرد و آرام مدتی به چهره رئیس دفتر مخصوص نظر انداخت که عنوان مطلب بشود، ولی شکوه همچنان به سکوت برگزار میکرد تا پیشخدمت چای تازهدم لاهیجان را در جلوی رئیسالوزرا گذاشت. فروغی وقتی دید از طرف شکوه مطلبی عنوان نمیشود به سخن در آمد و گفت کاری با من داشتید، شکوه گفت بلی و آن این است که اعلیحضرت قدری گرفته و متغیر هستید و فرمودند کسی به ملاقات من نیاید. فرمودند فروغی ممکن است صبح زود تقاضای ملاقات کند، به او بگویید همان بعدازظهر شرفیاب شود.
فروغی با شم سیاسی و فلسفی خود فهمید شاه حدس زده است که برای چه کاری به او مراجعه خواهد کرد. عجب وقت تنگ است و ممکن است اسدی اعدام شود چه باید کرد؟ چاره منحصربهفرد بود، راه چانه زدن وجود نداشت. بلند شد و به عمارت بادگیر مقر رئیسالوزرایی رفت و وقتی چشمش به چشم فرزندان اسدی افتاد که دقیقه شماری برای اخذ نتیجه میکردند سر را به زیر افکند، فقط گفت شرفیابی به بعدازظهر موکول شد، باید توکل به خدا داشت. دقایق به کندی سپری میشد و بالاخره بعدازظهر فرا رسید و فروغی رئیسالوزرا شرفیاب شد. تا رضاشاه چشمش به فروغی افتاد کندی کار فرهنگستان را بهانه قرار داده به سختی به او توپید. بعد از چند مورد کارهای معوقه سوال کرد، چون جواب رضایتبخش نبود بر تشدد خود افزود
#ادامهدارد
ᴊσɪη υѕ ⥂ @iranian_antitheists
BY انجمن آنتیتئیستهای ایران
Share with your friend now:
tgoop.com/iranian_antitheists/5772