tgoop.com/khaneye_jahani_mahgereftegan/2485
Last Update:
فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی
سال دوم/ شمارۀ هفتم/پاییز ۱۴۰۳
مطالعات تخصصی نقد و پژوهش شعر
جستاری بر دفتر شعر «دوته»
اثر جعفر محمدی واجارگاهی
✍فیض شریفی
خالیام
خالیتر از پنجرههای تاریک
که زنی
زیستنش را گورستان کرده
و تنها دوته میبافد در اندوه
خالی از همهمههای خیابانی خیس
که تو را در تو حل کرده.
(پشت جلد)
این دفتر شعر غیرمعمول ۱۶۲ شعر سپید سورئال دارد. پیش از دفتر شعر «دوته[1]» واجارگاهی ۹ دفتر شعر را بر بساط نشر نشانده بود.
واجارگاهی شوق و اشتیاق زایدالوصفی به رسیدن به حوزههای ناشناخته و کشفنشده و در طلب ناممکن است.
واجارگاهی ذوق ویژهای در گزینش واژگان بومی گیلانی دارد.
شاعر مثل نیما واژگان بومی را در آغوش واژگان سرهی فارسی قرار میدهد:
کوچهای بنبستم
که آجارش[2]
با حلبهای کهنه میخکوب است...
بیفایده بود
امانی در دوتهای که پریشان نمیماند، نیست
هنوز به سایهها عادت داشت
و نشان از ابری
که محالش بارانیست و شب را
ناله زده تا سپیده نیست.
(ص، ۱۹)
شعر واجارگاهی مانند همهی شعرهای شاملووار، ضربآهنگ کلامی امروزین دارد. ترکیب کلام و وقفها و تأکیدهای جمله از الگوهای منظمی پیروی میکند که به هماهنگی و قسمی درونی میرسد. اگر اینگونه همسازی و هماهنگی بر واژهها تحمیل شود، کلامی بیروح به دست میآید؛ اما در سرودههای واجارگاهی این موزیک و هماهنگی از درون خود سخن میبالد. تأکیدها و وقفهها و زیروبم جملهها از معنای سخن حاصل میشود، یعنی از کیفیت و فشار عاطفه و معانی پشت واژهها به دست میآید که موج و حرکتی به سخن شاعر داده است که بیشترین تأثیر را بر خواننده میگذارد.
واجارگاهی گوشهی چشمی به عرفان دارد، یعنی به درونگرایش پیدا میکند و یله و آزاد است و مانند کبوتر مولانا رو بهسوی جانب بیجانبی دارد و در حال و هوای گرگومیشی پرواز میکند و به عرفان آبی نزدیک میشود: «دستبردار نبودند/ تو را چیده بودند/ و قرار نبود شرحت / پنجرهای را باز کند / چند واژهی حلنشده / میتوانست تو را در من حل کند / چشمانت را از سقوط پس بگیرد / و به اندوهی که / غمت را سگدو زده / سلامی بگوید / اشتباهی با واژههایی ور رفتم / که بیداری را نفهمید / اشتباهی خودم را تشییع کردم / در نامهای چند رنگ / حواسم نبود / این خیسی را گیج ماندهام / حواسم نبود / تو را چیده بودند / در بلوغ نامهای نارس / و دوتههایت را تعارف کرده بودند به باد / من در این آغاز / رنگپریده ماندم / از این همه ادامه / که تو را میمکید بیشرح.»
(ص، ۴۰ و ۴۱)
واجارگاهی مردی کوهستانی است که در نسیم سحر جنگل و قلهها تنفس میکند و از چشمههای زلال آب مینوشد. واجارگاهی، عاشق جنگل، کوه، درختان، دریا، باران، پروانه، لحن خاک، ابر، مرداب، لمه (سقف چوبی)، موج، علف، پرنده و اجاق روشن و کلههای روستایی است:
«پرندهی من، صدای باد را میشنوی؟ / اتفاقی میافتد / اتاقی که در تنم پهن است / به جنگل تبدیل میشود / تو زیبا بودی که جنگل در من میزیست / آمده بودم افسردگی درخت را / از لب پنجره بر دارم / پنجرهای برگشت رو به دیوار
و این جنگل بود، همچنان پرندهاش را صدا میزد.»
ادامه تحلیل را از طریق لینک زیر در سایت ماهگرفتگان دنبال کنید.
https://mahgereftegi.com/3682/
لینک دریافت پیدیاف شماره هفتم فصلنامهبینالملليماهگرفتگی/ پاییز ۱۴۰۳:
https://mahgereftegi.com/3503/
#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی
#سال_دوم
#شماره_هفتم
#پاییز_۱۴۰۳
BY خانهجهانی ماهگرفتگان
Share with your friend now:
tgoop.com/khaneye_jahani_mahgereftegan/2485