tgoop.com/khaterat_tehran/24
Last Update:
🔻 ی استاد خیلی باحال و باسواد داشتیم پردیس کشاورزی کرج؛ایده های خوبی داشت اما اکثر اساتید مسخره ش میکردن و کسی تحویلش نمیگرفت؛تا اینکه تو ی سفر به امریکا ایده شو پرزنت کرد تو یکی از دانشگاههاشونو اونام خیلی استقبال کردن؛این استاد ما هم برای همیشه از ایران رفت و الانم اونجا تدریس میکنه؛چرا میگم باحال چون با خرج خودش ترم اخر لیسانس دانشجوهاشو چندتا اردوی مختلط میبرد ی پیرمرد(حدودا ۶۵)اهل شعر و ادبیاتم بود؛تو یکی از اردوهامون رفتیم ی روستای ییلاقی تو قم اصلا ی چیز متفاوت بود با خود شهر؛سررررد وسط خرداد؛جوری که شب دندونات بهم میخورد از شدت سرما؛بهمون اجازه داد با شرط حد و حدود😁شبو تو محوطه هر کی خواست تا صب بمونه؛ی تعدادیمونم بیرون موندیم به حرف زدن و بازی کردنو تا صب نخوابیدیم؛ی پسری بینمون بود که ی کم شیش میزد؛طرفای صب گفت من برم بخوابم؛پتوشو انداخت رو سرشو رفت سمت اتاق؛خانما تو ی اتاق؛اقایون و استاد تو اتاق بغلی؛این طفلکم پتو رو سرش بود و تاریک بود نفهمید رفت تو اتاق خانما خوابید؛ما هم شاهد بودیم از دور ولی چیزی نگفتیم😁واسه نماز صب یهو صدای جیغ جیغ از اتاق خانما بلند شد؛نگو این بنده خدا راحت با شورت هم خوابیده به خیال اینکه اتاق پسراس😂دخترام از فرط وحشت و حالا هرچی با جارو افتادن به جونش تو خواب؛ 😂 طفلک هیچ وقت اون صحنه رو یادم نمیره ی پسر تپل با شورت پادار سفید دور محوطه میدویید فقط 😂😂😂😂
➕ تو هم خاطراتتو حتما تعریف کن!
خاطرات تهران | کانال تلگرام | اینستاگرام | ارسال خاطره
BY • خاطرات تهران •
Share with your friend now:
tgoop.com/khaterat_tehran/24