زاهد خودپرست کو تا که ز خود رهانمش
درد شراب بیخودی از خم هو چشانمش
گر نفسم به او رسد در نفسی به یک نفس
تا سر کوی میکشان مویکشان کشانمش
#وحدت_کرمانشاهی
درد شراب بیخودی از خم هو چشانمش
گر نفسم به او رسد در نفسی به یک نفس
تا سر کوی میکشان مویکشان کشانمش
#وحدت_کرمانشاهی
آن خوبانی که فتنهٔ بتکدهاند
ما را به خرابات بتان ره زدهاند
کافر دل و خونخواره این ره بدهاند
وز مکر چنین عابد و زاهد شدهاند
#مولانا
ما را به خرابات بتان ره زدهاند
کافر دل و خونخواره این ره بدهاند
وز مکر چنین عابد و زاهد شدهاند
#مولانا
تا درس محبت تو آموخته ایم
در خرمن عمر آتش افروخته ایم
بی جلوۀ شمع رویت از آتش غم
عمریست که پروانه صفت سوخته ایم
#فرخی_یزدی
در خرمن عمر آتش افروخته ایم
بی جلوۀ شمع رویت از آتش غم
عمریست که پروانه صفت سوخته ایم
#فرخی_یزدی
ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
وی نفس جفا پیشه هنگام وفا آمد
بنگر به سوی روزن بگشای در توبه
پرداخته کن خانه هین نوبت ما آمد
#مولانا
وی نفس جفا پیشه هنگام وفا آمد
بنگر به سوی روزن بگشای در توبه
پرداخته کن خانه هین نوبت ما آمد
#مولانا
باز یادت در دلم مستانه غوغا می کند
ز اشتیاقت آتشی در سینه بر پا می کند
می برد تا روزهای دور دیدار و حضور
بر جمالت چشم دل غرق تماشا می کند
#ژاله_علو
ز اشتیاقت آتشی در سینه بر پا می کند
می برد تا روزهای دور دیدار و حضور
بر جمالت چشم دل غرق تماشا می کند
#ژاله_علو
تماشای جمال یار دیدن آرزو دارم
چو اشک خود به کوی او دویدن آرزو دارم
عرق بر چهرهٔ خوبان عجب کیفیتی دارد
گل مهتاب را در صبح چیدن آرزو دارم
#نواب_نظامالملک
چو اشک خود به کوی او دویدن آرزو دارم
عرق بر چهرهٔ خوبان عجب کیفیتی دارد
گل مهتاب را در صبح چیدن آرزو دارم
#نواب_نظامالملک
چون به سخن نوبت عیسی رسید
عیب رها کرد و به معنی رسید
عیب کسان را منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش
#نظامی
عیب رها کرد و به معنی رسید
عیب کسان را منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش
#نظامی
با آنکه رفته ای و مرا برده ای ز یاد
می خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت
ای مرد ، ای فریب مجسم بیا که باز
بر سینهٔ پر آتش خود می فشارمت
#فروغ_فرخزاد
می خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت
ای مرد ، ای فریب مجسم بیا که باز
بر سینهٔ پر آتش خود می فشارمت
#فروغ_فرخزاد
در ماتم تو دهر بسی شیون کرد
لاله همه خون دیده در دامن کرد
گل جیب قبای ارغوانی بدرید
قمری نمد سیاه در گردن کرد
#امیر_شاهی
لاله همه خون دیده در دامن کرد
گل جیب قبای ارغوانی بدرید
قمری نمد سیاه در گردن کرد
#امیر_شاهی
ما دل به درد هجر ضروری نهادهایم
زیرا که فارغست طبیب از دوای ما
بر کوه اگر گذر کند این آه آتشین
بی شک بسوزدش دل سنگین برای ما
#عبید_زاکانی
زیرا که فارغست طبیب از دوای ما
بر کوه اگر گذر کند این آه آتشین
بی شک بسوزدش دل سنگین برای ما
#عبید_زاکانی
جان درد تـو يادگار دارد بی تو
اندوه تـو در کنار دارد بی تـو
با اين همه من ز جان به جان آمده ام
جان در تن من چه کار دارد بی تـو
#انوری
اندوه تـو در کنار دارد بی تـو
با اين همه من ز جان به جان آمده ام
جان در تن من چه کار دارد بی تـو
#انوری
جمعه شد اما تو آن دلدار عـاشق سر بمان
هر چـه بـودی از ازل در عشق تا آخر بمان
فارغ از دلتنگی و دلشوره های جمعه باش
گرچه شیدا بودی و سرگشته شیداتر بمان
#پديده_احمدی
هر چـه بـودی از ازل در عشق تا آخر بمان
فارغ از دلتنگی و دلشوره های جمعه باش
گرچه شیدا بودی و سرگشته شیداتر بمان
#پديده_احمدی
جُز این قَدَر نَتوان گفت در جَمالِ تو عیب
که وضع مِهر و وفا نیست رویِ زیبا را
در آسمان نه عجب، گَر به گفتهٔ حافظ
سُرودِ زُهره به رقص آوَرَد مَسیحا را
#حافظ
که وضع مِهر و وفا نیست رویِ زیبا را
در آسمان نه عجب، گَر به گفتهٔ حافظ
سُرودِ زُهره به رقص آوَرَد مَسیحا را
#حافظ
چشمِ روشن میدهد از کف دلِ بیتاب را
صفحهٔ آیینه بال و پر شود سیماب را
از علایق نیست پروایی دلِ بیتاب را
هیچ دامی مانع از جولان نگردد آب را
#صائب_تبریزی
صفحهٔ آیینه بال و پر شود سیماب را
از علایق نیست پروایی دلِ بیتاب را
هیچ دامی مانع از جولان نگردد آب را
#صائب_تبریزی
یارب درون سینه دل با خبر بده
در باده نشهٔ را نگرم آن نظر بده
این بنده را که با نفس دیگران نزیست
یک آه خانه زاد مثال سحر بده
#اقبال_لاهوری
در باده نشهٔ را نگرم آن نظر بده
این بنده را که با نفس دیگران نزیست
یک آه خانه زاد مثال سحر بده
#اقبال_لاهوری
نگارا عزم آن دارم که گر بر رغم اغیاران
ز راه لطف و دلجوئی در آئی از در یاران
کنم دنیا و دین هر دو فدای خاک پای تو
چه وزن آرد کله جائی که سر بخشند عیاران
#ابن_یمین
ز راه لطف و دلجوئی در آئی از در یاران
کنم دنیا و دین هر دو فدای خاک پای تو
چه وزن آرد کله جائی که سر بخشند عیاران
#ابن_یمین
الهی حل مگردان تا قیامت مشکل ما را
مکن چون لاله پیدا در جهان داغ دل ما را
خیالی ساز یارب هر جا که در بزم ما سازد
بپرداز از حکایت های عالم محفل ما را
#سعيدا
مکن چون لاله پیدا در جهان داغ دل ما را
خیالی ساز یارب هر جا که در بزم ما سازد
بپرداز از حکایت های عالم محفل ما را
#سعيدا
ما را کنار گیر تو را خود کنار نیست
عاشق نواختن به خدا هیچ عار نیست
بی حد و بیکناری نایی تو در کنار
ای بحر بیامان که تو را زینهار نیست
#رباعی_مولانا
عاشق نواختن به خدا هیچ عار نیست
بی حد و بیکناری نایی تو در کنار
ای بحر بیامان که تو را زینهار نیست
#رباعی_مولانا
تنها نه فقط مرا کج و معوج کرد
هی خط نشان کشید و با من لج کرد
هر بار که خواستم ببینم خود را
این آینه صورت خودش را کج کرد
#هادی_ناظریان
هی خط نشان کشید و با من لج کرد
هر بار که خواستم ببینم خود را
این آینه صورت خودش را کج کرد
#هادی_ناظریان
از این همه بیکسی اگر پا خوردیم
از سفرهی غم همیشه تنها خوردیم
ای چشم به گریهٔ تو راضی نشدیم
از دست تو ما آب و نمکها خوردیم
#مرتضی_برخورداری
از سفرهی غم همیشه تنها خوردیم
ای چشم به گریهٔ تو راضی نشدیم
از دست تو ما آب و نمکها خوردیم
#مرتضی_برخورداری