Telegram Web
تاریخ ، از آنجا خنده‌دار می‌شود که
بزرگترین دانشگاه خاورمیانه را
رضاشاه می‌سازد
سپس به‌ما یاد می‌دهند،
او بی‌سواد بود ... !

•••📚🌗
👍4💔4👏3👎1
کشف الاسرار امام خمینی.pdf
21 MB
📚 کتابِ کشف الاسرار امام خمینی

در اوایل دهه ۱۳۲۰ پس از پایان
حکومت رضاشاه تألیف شد.
ممنوع‌الچاپ و ممنوع‌الفروش است.
ذکر این نکته که امام دوازدهم حفظ
امامت را به مجتهدان واگذار کرده است
امام می‌نویسد؛
هیچ فقیهی نگفته ماهم ذکر نکردیم که
شاهیم یا نگفته که سلطنت حق ماست.‌
علت اینکه مردم به دین بی‌علاقه
شدند چیست؟ علت‌های اصلی و
فرعی زیاد است لکن اروپاییان
دریافتند نفوذ روحانیت می‌تواند
استعمار ممالک دینی را در پی
داشته باشد...
نوشتهٔ؛
روح‌الله خمینی

www.tgoop.com/ktabdansh 📚
.
■■■

چه دردناک است شرمسار وطن بودن


آن‌گاه که وطن در دستِ مُشتی
نيرنگ بازِ بی‌رگ است
که از سرِبی‌تدبیری و
خودخواهی اداره‌اش می‌کنند

آن‌گاه که در چشمِ جهانیان
چهره‌ای گستاخ ، موذی و
بی‌ارج دارد،

آن‌گاه که به‌جای خوراک سالمِ روحانی ،
خوراک فاسد پیش رويش می‌گذارند،

آن‌گاه که فقر و پریشانی چنان در
تاروپود زندگی مردم لانه کرده که
به‌هیچ روی نمی‌توان چاره‌اش کرد !

احساسی است خفت‌بار
که آدمی را رها نمی‌کند؛
احساسی ماندگار که
خلافِ احساسات روزمره‌ی
پیش‌پاافتاده
به آسانی زدوده نمی‌شود.

آری، این شکنجه و خفقانی بی‌پایان
و همیشگی است که باآن از خواب
برمی‌خیزی،
هرساعت از روز را باآن
می‌گذرانی و شب باآن به‌بستر
می‌روی،
تنها مرگ، که از غم و اندوه شخصی
رهایت می‌کند، از چنگ این شرمساری
نجاتت می‌دهد.

اما تو هنوز در شمار زندگانی و این
شرمساری همچنان بر تو سایه افکنده!!

📓 خرده‌ریزها
- الکساندر سالژنیستین

...📚
کتاب دانش
📖 مطالعه قسمت ششم جهان برای من به‌صورت رؤیا و تخیل خدا به‌نظر آمد. - نیک و بد، - لذت و رنج، من و شما... برای کسی‌که رنج می‌کشد، تا حد مستی لذت‌بخش است که نگاهش را از رنج کشیدن بردارد و خودش را فراموش کند. اوه، برادران من این خدایی که من خلق کرده…
📖 مطالعه قسمت هفتم

انسان چیزی است که باید بر او
غلبه شود. شما قاضیان و قربانی
کنندگان، آیا شما واقعا می‌خواهید
بکشید تا یک جانور سرش را به تأیید
خم کند؟ - جنایتکار سرش را خم
می‌کند، تحقیر بزرگ با زبان نگاه
صحبت می‌کند. نفس چیزی است
که باید برآن غلبه شود.‌ نفس از
دیدگاه خودم حقارت بزرگ بشریت
است. ای قاضیان، کشتن توسط شما
باید یک ترحم باشد نه انتقام.
بگذارید اندوه شما عشق به انسان
برتر باشد‌‌.‌ بگوئید دشمن نه شرور.
بگوئید فرد بیمار نه رذل. بگوئید
احمق نه گناهکار. ای قاضی، اگر
افکارت صدای بلندی داشت همه فریاد می‌زدند؛ این پلید و این کرم زهرآگین
را دور کنید.‌ - اما فکر یک چیز است
و کردار یک چیز و تصویر کردار آدمی
هم یک چیز دیگر. ‌آدمی خود را به
عنوان انجام دهنده‌ی یک کردار دید.
دیوانگی پیش از عمل.
چرا جنایتکار کسی را کشته؟‌
چون میخواست دزدی کند‌. نه. او
خواهان خون بود نه دزدی.
تشنه‌ی شعف خنجر بود.‌
منطق گفت خون چه اهمیتی دارد؟
دست کم در این جریان مرتکب دزدی
هم بشو.‌سخن مانند سرب در دلش
سنگینی کرد.
این بشر چیست؟ توده‌ای از بیماری‌ها.
با استفاده از روحش به جهان دست
درازی می‌کند.
این بشر چیست؟ توده‌ای از مارهای
وحشی.‌ که به‌ندرت در آرامش است.
این بدن ضعیف را ببین، هرچه این
بدن بیشتر زجر می‌کشد، روح ضعیف
را تفسیر می‌کند. برای شادی، خنجر
تعبیر می‌کند. ( می‌خواهد با همان
چیزی که از آن درد می‌کشد، دیگران
آزار ببینند.) هرکس که بیمار شود،
قربانی شر است. - یک ضمیر
گناهکار موجب رنج دیگران می‌شود.
به راستی شرارت آنها چیست؟
من یک حصار در برابر سیلاب هستم
اما عصای زیر بغل شما نیستم.
چنین گفت زرتشت

درباره خواندن و نوشتن

من از میان همه ی آنچه نوشته شده تنها عاشق آن چیزی هستم که کسی با خون خودش نوشته باشد با خون بنویسید
من از اینها که بيهوده می‌خوانند
متنفرم. هرکس که خواننده را بشناسد
هیچ کاری برای او انجام نمی‌دهد.
آن‌ها که نوشتن را بلد نیستند،
اندیشه را هم تباه می‌کنند. درگذشته
روح همان خدا بود سپس به انسان
تبدیل شد.
- هرکسی که با خون می‌نویسد
و حکایت می‌کند نمی‌خواهد
نوشته اش را بخوانند، بلکه می‌خواهد
آنها را با قلبشان یاد بگیرند. برای
حرکت در مسیر کوهستان باید
پاهای بسیار بلندی داشته باشید.
آنکه در قله می ایستد دیگر کسی
نیست که قبلا راه افتاده بود
میخندد. شما هنگامی که آرزوی تعالی
دارید به بالا نگاه می‌کنید و من به
پایین. چون در جایگاه بلندی هستم
هرکسی از بلندترین کوه صعود کند،
به همهٔ بازی های داستان های غم انگیز
و واقعیت های غم انگیز می‌خندد.
جسور، طعنه زننده، خشن...- دانایی
ما را اینگونه می‌خواهد.
- دانش یک زن است و همیشه
عاشق جنگجویان است.
شما به من می‌گوئید تحمل زندگی
دشوار است اما چرا شما در صبحگاه
قوی و در عصر گاه تسلیم هستید؟
تحمل زندگی دشوار است؛ اما بازهم آن
را با این ملایمت نگذرانید.بارهای
سنگین را حمل کنیم.ما عاشق زندگی
هستیم نه به این دلیل که به زندگی
خو گرفته ایم بلکه به این خاطر که
به عشق عادت کرده ایم. - همیشه
نوعی دیوانگی در عشق است.
اما نوعی منطق در دیوانگی است.
کسی که زندگی را دوست دارد و دانش هرچیزی را می‌بیند خوشبخت است.
- من فقط به خدایی ایمان می آورم که رقصیدن را بلد است و هنگامی که شیطان خود را دیدم اورا مشتاق، کامل،
عمیق، محزون یافتم؛ او روح وقار بود؛
همهٔ چیز در او فرو می افتد.
چنین چیزی را با خشم نمی‌کشد،
بلکه باخنده می‌کشد. بپا خیزید
بگذارید روح وقار را بکشیم!
من راه رفتن را یادگرفتم،
از آن زمان به بعد به خودم اجازه
دادم بدوم.
من پرواز را آموختم، از آن زمان به‌بعد
منتظر نمی‌مانم تا من را هل بدهند
تا از جایم بجنبم حالا سبک هستم،
حالا پرواز میکنم حالا خودم را پايين‌تر
از خودم می‌بینم،
حالا یک خدا در درون من میرقصد.
چنین گفت زرتشت.

📚 چنین گفت زرتشت - نیچه


ادامه دارد
📚
Audio
به خودش گفت ایندفعه
بهتر است چیزی نباشد
اتاق را بوی موش و چرم
برداشته بود
فکر می‌کرد. فکر و خیال
یکی از پس دیگری می‌آمد
دلش می‌خواست فکرش
را به چیزی مشغول کند.
شب‌ها چقدر از خش خش
برگ‌ها بدم می‌آید
هرگز گمان نمی‌کردم که
ممکن است به چنین
درجه‌ای از ناراحتی برسم.
.
●■
🌍 #ادبیات_ملل

بااینکه پیشِ هیچکس اعتراف نمی‌کرد

از دل‌تنگی تقریبا فلج شده بود..‌‌

#جومپا_لاهیری
کتابِ؛ خاک_غریب

••☆📚🌘
🤝2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تماشاکنید ♡

آهنگ آرامش‌بخش



📚 #کتاب_دانش

...📚
لهیب سوزان.pdf
3.6 MB
رمان ادبیات

بررسی وضعیت انسان‌ها در شرایط
سخت در قالب داستان_نمایش
• پیرمردی که در آرزوی فرزند
است و تدبیر همسرش برای عبور
از این ماجرا...
• من می‌دونم ولی مجبور شدم
به دنیای سیاهی پا بزارم
• تو نور می‌خوای؟
آنگاه ماسک صورتش را پاره کرد...

📚 #لهیب_سوزان
جان استاین بک

www.tgoop.com/ktabdansh 📚
.
🔸🔸🔸

صمیمی بودن برای ما آدم‌ها
طبیعی است.
ما در آرزوی احساس صمیمیت هستیم
و چنان آفریده شده‌ایم که صمیمی
یا به بیان دیگر،
نسبت به همدیگر با توجه، حساس و
پر محبت باشیم.
هنگامی شما صمیمی هستید،
رضایت‌خاطر دارید و همهٔ برخوردها
رضایت‌بخش هستند یا فرصتی
برای رشد معنوی و درک عمیق‌تر به
شما می‌دهند.
هنگامی که صمیمیت ندارید، یعنی
نسبت به دیگران، حساس و پرمهر
نیستید، هیچ‌چیز شما را راضی
نمی‌کند و بر هم کنش‌هایتان
سرد و گاه خشن است.
صمیمی نبودن تجربه‌ای بسیار دردناک
است و شما احساس تنهايی و انزوا
می‌کنید. شما نمی‌توانید با دیگران
ارتباط برقرار کنید و آنها نیز
نمی‌توانند ارتباطی با شما داشته باشند.
بیشتر می‌کوشید به اهداف خود دست
یابید و کارها را به انجام برسانید تا
این که رابطه‌ای ایجاد کنید.
در نتیجه، شما فقط در پی روابطی
هستید که گره‌ای از کارتان بگشایند
و شما را به اهدافتان نزدیک‌تر کنند.

صمیمیت نمی‌تواند با تلاش در پی
قدرت بیرونی، یعنی توانایی کنترل
و بهره‌برداری سازگار باشد.

- گری زوکاو


' قدرت حقیقی ' ص 119 ; 120

...📚
👍2
.
#پیتر_کینکزلی

اگر بخت یارتان باشد،
در برهه‌ای از زندگی
به بن‌بست مطلق
می‌رسید.

- پیتر کین‌کزلی


نویسندهٔ شش کتاب و مقالات
متعدد پیتر کینگزلی (متولد 1953) نویسنده شش کتاب و مقالات متعدد در مورد فلسفه باستان، از جمله فلسفه باستان، رمز و راز و جادو است. زوایای تاریک حکمت مغولستان، تبت و سرنوشت دنیای غرب است. همچنین او در کتاب خودزندگی‌نامه درباره فیلسوفان پیش از سقراط، پارمنیدس و امپدوکلس و جهانی که در آن زندگی می کردند، مطالب زیادی نوشته است.

سال 1971 در مدرسه Highgate در شمال لندن تحصیل کرد. او در سال 1975 با رتبهٔ ممتاز از دانشگاه لنکستر فارغ التحصیل شد و پس از تحصیل در کالج کینگ، مدرک کارشناسی ارشد ادبیات را از دانشگاه کمبریج دریافت کرد. پس از آن، مدرک دکترای خود را از دانشگاه لندن دریافت نمود. کینگزلی عضو سابق مؤسسه واربورگ در لندن، او در هر دو دانشگاه سیمون فریزر کانادا و دانشگاه نیومکزیکو تدریس کرده است.
خود کینگزلی بیان کرده است که او
یک عارف بوده.

...📚
کتاب دانش
داستان‌های کوتاه نویسنده؛ کریستین بوبن 📝دوره گرد در کامروایی یک تنهایی، دنیا پست و تو سرافراز می‌شوی. این اولین دایرهٔ بسته است. روزی باید جانت را به روح آتش ، پیوند بزنی و این دایره را ترک کنی. چیرگی بر جهان پیرامون، پیروزیِ ناچیزی است و…
.....

📝 دوره گرد 5



به کودکی که می‌پرسد سُرده‌های
مدفون در کلام به کجا می‌روند،
به زنی عاشق که نگران ابدیت
عشق است و می‌داند که عشق
فنا می‌پذیرد،
به انسانی که درد و رنج همه‌چیز،
حتی احساس رنج او را ستانده،

کدامین متن تاکنون پاسخ گفته؟

بخوان، بدان سان که گویی نمی‌خوانی،
و در آن حال که می‌دانی در هیچ
کتابی، جوهرهٔ هستی را نخواهی
شناخت. در آن حال که می‌دانی
هیچ دانشی به جوهرهٔ هستی
دست نمی‌یابد.
رؤیا پردازان راه‌های طولانی،
عزلت گزینانی که چهره‌ای چون
شعله برافروخته دارند،
در غروبی که فرومی‌رسد،
آهسته پیش می‌روند.
روحشان از کالبد بیرون لغزیده و
بازوهایشان باز و گشاده است.

باد از آنها پیشی می‌گیرد و در
پيشواز این رهگذر، گندمها را
با زیباترین جامه‌هایشان به کرنش
وامی‌دارد.
آن‌ها از اندک توشه‌ای، از ریزه‌های
ناخنی خطرآفرین که از آسمان
کتابی فروافتاده، از کشتزار نوری که
از ستبری جوهر فراموش شده،
نیرو می‌گیرند، شادمانی
جیرجیرک ها و سحر و سکوت ،
از این‌روست.

زندگی شاعران دوره گرد
قرون وسطی را می‌خواندم
و آمدن مردانی فرومایه ،
آواره‌هایی بی‌خیال را ،
از ژرفای سپید صفحه ،
میسر می‌کردم.
آن‌ها از سیال قرون می‌گذرند و
در روشنایی صبحگاه ،
چشم‌هایشان، در درخشش
گل‌های وحشی ، با دانه‌های ریز
ترانه‌ای در دست‌های خشن ،
به اتاقم می‌رسند.

آن‌کس که از همه‌چیز ،
حتی از شهرت و شکوه بی‌مقدار
چشم‌پوشیده ،
کاش نامش را در این‌جا فاش کند.
گیلم فیگرا ( اشاره به حدیثی از
انجیل ) پسر خیاط و خود خیاط
نسیم ها بود.

جمله‌هایش را برای تهیدست ترین
انسان‌ها ، نه برای کشیشان ،
یا سلحشوران به‌هم می‌دوخت :
اگر مردی از درباریان را می‌دید ،
که به‌سویش می‌آید ،
اندوهگین می‌شد..

نوشتهٔ؛ کریستین بوبن

ادامه دارد

...📚🖊
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽فیلم سینمایی،

‌‌ 📽📘وقتی نیچه گریست
محصول 2007
480p کیفیت
●■ بر اساس کتابی با همین نام
■● نوشته‌ای از
دکتر اروین دیوید یالوم
.
تحقیقی هوشمندانه و سرشار
از تخیل آموزه‌ای از واقعیت
عشق و تقدیر
( دکتر برویه با نامه‌ای از
سالومه مواجه می‌شود که
دربارهٔ نیچه نگرانی‌هایی را
ابراز می‌کند. )
امیدوارم زمانی برسد که
هیچ زن یا مردی
قربانی ضعف یا بی‌مایه گی
دیگری نشود

📚#وقتی_نیچه_گریست
بازیگران؛ آرماند آسانته
بن کراس
کاترین وینیک
محصول امریکا

🉑www.tgoop.com/ktabdansh 📚📚
••☆📚🌖
4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

تهران سال ۱۳۲۲
خیابان لاله‌زار


     "بی آزاری و سودمندی گزین،
      که این است فرهنگ و آیین و دین..

              " آرزو و اندرزه شاهنامه.؛

🍃🍃

...📚
4
📚
📖 #حکایت

روزی هارون‌الرشید بهلول را خواست
و او را به سمت نماینده تام الاختیار
خود به بازار بغداد فرستاد و به او
گفت:
اگر دیدی کسی به دیگری ظلم و
تعدی میکند و یا کاسبی در امر
خرید و فروش اجحاف میکند همان
جا عدالت را اجرا کن و خطاکار را
به کیفر برسان.

بهلول ناچار قبول کرد و یک دست لباس
مخصوص محتسبان پوشید و به بازار
رفت.
اول پیرمرد هيزم فروشی دید که
هيزم هایش را برای فروش
جلویش گذاشته که ناگهان جوانی
سررسید و یک تکه از هيزم ها را
قاپید و به سرعت دور شد.
بهلول خواست داد بزند بگیریدش
که جوان باسر به زمین افتاد و
تراشه ای از چوب به بدنش فرورفت
و خون بیرون جهید.
بهلول باخود گفت: حقت بود.

راه افتاد که برود، بقالی دید که ماست
وزن میکند و با نوک انگشت کفه ترازو
را فشار می دهد تا ماست کمتری بفروشد.
بهلول خواست بگوید چه میکنی؟
که ناگهان الاغی سررسید و سر به
تغار ماست بقال کرد و بقال خواست
الاغ را دور کند تنه الاغ تغار ماست را
برگرداند و ماست بریخت و تغار شکست.

بهلول جلوتر رفت و دکان پارچه فروشی
را نگاه کرد که مرد بزاز مشغول زرع
کردن پارچه بودو حین زرع کردن
با انگشت نیم گز را فشار مي دهد
و بااین کار مقداری
از پارچه را به نفع خود نگه می دارد.
جلو رفت تا مچ بزاز را بگیرد و
مجازاتش کند ولی در کمال تعجب دید
موشی پرید داخل دخل بزاز و یک
سکه به دهان گرفت بدون اینکه
پارچه فروش متوجه شود به ته
دکان رفت.
بهلول دیگر جلوتر نرفت و از همان
دم برگشت و پیش هارون‌الرشید
رفت و گفت:
محتسب در بازار است و هیچ
احتیاجی به من و دیگری نیست....

• زرع؛ اندازه گیری
• محتسب؛ دارای مقام. شمارنده.

وَ گفتن این جملهُ بَس؛
بد مکن از گردشِ دوران بترس.


@ktabdansh 📚📚📚
5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#سریال غرورآفرین شاهنشاه
کوروش بزرگ


#شاهنشاه_کوروش_بزرگ

کارگردان؛ یاسین مومیوند


قسمت ششم و پایانی

شاهنشاه آریامهر:
زمانی که پادشاه ما کوروش بزرگ
منشور حقوق بشر را منتشر کرد
اروپایی ها از درخت بالا می‌رفتند



@ktabdansh 📚📚
...📚
💘1
Audio
او باید راه خودش را برود
من هم راه خودم را
منتها تازگی‌ها یک خورده
مرموز شده
چهره‌اش از حول و هراس
مسخ شده بود
بس کن مادر ، خداحافظی
آخر که‌ نیست هست؟
هوا گرم بود و پاک و روشن
آسمان صاف بود
راسکولنیکف میخواست
قبل از غروب آفتاب
کار را تمام کند تا آن
وقت دلش نمی‌خواست
کسی را ببیند

.
👤#ژاک_لکان
••☆📚🌗
3
7تکنیک #ژاپن ی
برای پیشرفت شما ;

1 کایزن
هر روز فقط یک درصد بهتر شو
🔺اصل کایزن معتقده برای ایجاد بهبود
نباید دنبال تغییرات بزرگ و ناگهانی
باشی بلکه هر بهبودی به شرط اینکه
مستمر و ادامه دار باشه باعث
پیشرفت میشه

2 ایکیگای
🔺ایکیگای یعنی منبع ارزش یا
انگیزه‌ات برای بیدار شدن از خواب
و ادامه دادن به زندگی
پس بگرد دنبال معنای
زندگیت و اهدافت رو پیدا کن.

3 شوشین
🔺شوشین یعنی ذهن بی حدومرز.
اشتیاق برای یادگیری مداوم و
نگاه کردن به مسائل از زاویه‌های
مختلف

4‌ هاراهاچیبو
وقتی در حال غذا خوردنی از خوردن
غذای زیاد بپرهیز وقتی ۸۰درصد سیر
شدی دست از غذا خوردن بردار
با این کار انرژی و بهره‌وریت افزایش
پیدا میکنه

5 وابی‌سابی
🔺وابی سابی یعنی نقص رو در
آغوش بگیر؛ به جای کامل‌گرایی و
تاکید بر عالی بودن، زیبایی رو در
نقص‌ها پیدا کن و به جای تمرکز بر
نتیجه رو فرایند متمرکز باش

6 شینرین‌یوکو
🔺رفتن به دل طبیعت، مرهم روح و جسمه
طبق تحقیقات سپری کردن مدت زمان
کمی در جنگل و طبیعت سطح هورمون کورتیزول (استرس) رو کاهش میده

7 گانبارو
🔺استمرار و استمرار
خرده‌عادت هات رو فراموش نکن که نتایج بزرگی به همراه دارن
...📚
👍5
ایکیگای. @ketab_mamnouee.pdf
4.4 MB
یکی از محبوب‌ترین
کتاب‌های حوزه خودیاری
پرفروش‌ترین لس‌آنجلس تایم

📚#ایکیگای / بهای زندگی


نويسندگان برتر جهان ادبیات؛
- هکتور گارسيا
- فرانچسک میرالس

www.tgoop.com/ktabdansh
کتاب دانش
📖 مطالعه ص ۹۶ در ونیز ، مراسم تدفین را بر روی قایق‌ها تماشا کردم. در سویل ، تصلیب مسیح را . - آدم‌هایی در سن چهل سالگی احساس می‌کنند از تجربه‌ای که نمی‌توانند از دستش خلاص شوند، ورم کرده‌اند.‌ تجربیاتشان را به بچه‌هایشان انتقال می‌دهند، دوست دارند…
📖 مطالعه ص ۱۰۱

به دکتر لبخند می‌زنم.
دلم می‌خواهد لبخندم، همهٔ چیزهایی
را که می‌خواهد از خودش پنهان کند،
آشکار سازد.

باران بند آمده است؛ آنی ' اگر بود،
در دل‌هایمان جزرومدهای کوچک
تاریکی پدیدار می‌کرد.
- در زیر آسمانی از پاافتاده، آرام و
تهی و بی‌هدف راه می‌روم.
چهارشنبه
- نباید بترسم.
پنجشنبه
چهار صفحه نوشتم. یک لحظهٔ طولانی
از شادی.
- نباید بیش از حد به اعتبار و ارزش
تاریخ فکر کنم.
رولبون تنها بهانهٔ من برای زندگی است.
قرار است یک هفتهٔ دیگر آنی را ببینم.

جمعه
در پیاده‌رو راه می‌روم، آدم‌هایی در
اطرافم بودند، صدای قدم‌ها و
همهمهٔ آنها را می‌شنیدم اما کسی را
نمی‌دیدم.
آن‌قدر غرق در افکارم بودم که
نمی‌دانستم کجا می‌روم. باید زمین
را کاوید، به برگشتن فکر نکردم.
کافه مابلی؛
از این جوان‌ها در شگفتم:
در ضمن نوشیدن قهوه‌شان،
قصه‌های واضح و راست‌نما نقل
می‌کنند. اگر ازشان بپرسند دیروز
چه کردند، دستپاچه نمی‌شوند:
با چند کلمه همه چیز را برایتان تعریف می‌کنند. اگر من به جایشان بودم،
به تته پته می‌افتادم. راست است که
از مدتها پیش دیگر کسی دلواپس آن نیست که وقتم را چه جور می‌گذرانم.
قهوه تلخ، زنی روبرویم
نشسته، در کنار مردی تنومند.
زنگ تلفن صدا میکند،
مه بر پنجره‌ها سنگینی می‌کند.
آنها بیرون می‌روند؛ مه آنها را بلعید.
کافه در سایه فرومی‌رود.
هوایی سرد داخل می‌شود، در خودم
می‌لرزم.‌
- می‌توانستم در کتابخانه، نور و گرما
بیابم.
- حالا تنهایم و از برگشتن می‌ترسم.
به خیابان تورن برید" رفتم.
نور از شیشه‌های مغازه‌ها بیرون
می‌ریخت، اما نور سرحالی نبود.
- به دوروبرم نگاه کردم تا شاید
چیزی مرا از دست افکارم نجات دهد.
ناگهان تصویری؛ کسی با صورت
زمین خورده و خونش روی غذاها
ریخته. می‌روم کتابخانه، روز دیگری
هدر شد.
مرد خودآموخته، وقتی او را دیدم،
نوری در دلم زنده شد. خسته به‌نظر
می‌رسید.
" مسیو چهارشنبه بامن نهار می‌خورید؟
' با کمال میل.
- سرم را بلند کردم، تنها بودم.‌
- بی‌ثباتی اشیای بی‌جان.
این اشیاء برای تعیین حدود اتفاقات
احتمالی به‌درد می‌خورند.
کتابی را که مشغول خواندش بودم،
در دستانم گرفتم.
- همه‌چیز واقعی به‌نظر می‌رسید.
حس میکردم اطرافم را منظره‌ای
مقوایی احاطه کرده، که خیلی سریع
می‌شد از میان برش داشت.
- جهان در انتظار بود، نفسش را در
سینه حبس کرده بود و در خودش
جمع شده بود. منتظر تشنجش بود،
- تهوعش.
دیگر نمی‌توانستم میان این اشیای
غیرطبیعی بنشینم.
هرچیزی می‌تواند رخ بدهد،
هرچیزی.
با ترس و لرز به موجودات ناپایدار
نگاه می‌کنم. من در میان کتاب‌ها با
اطلاعات تغییر ناپذیر در جهانی از
انرژی بودم.
- از سر تنبلی است که جهان ،
هر روز به همان شکل است. اما
امروز به‌نظر می‌رسد می‌خواهد
تغییر کند، - زمانی برای
از دست‌دادن نداشتم. پالتویم را
برداشتم و از آنجا فرار کردم.


📚 تهوع - ژان_پل_سارتر


ادامه دارد.
...📚
2
2025/07/13 04:05:58
Back to Top
HTML Embed Code: