tgoop.com/majmaqomh/3909
Last Update:
💠آنه ماری شیمل، حنّانهٔ رسول
🌱باید همیشه به یاد داشته باشیم که محمد(ص) هرگز دعوی آن نکرد که دارای خصایص فوقبشری است. بشری بود که بر او «وحی میرسید»(سورهٔ ۴۱: ۶) و نمیخواست که جز این باشد.(ص۳۷)
🌱محمد(ص) میدانست و در آیات وَحیانی قرآن مکرر یادآوری شده است که او بشر است، انسانی است که تنها امتیاز خاص او این است که مرتبهٔ شهود بیحجاب و نزول وحی حقتعالی او را بخشیدهاند. سورهٔ ۶: ۵۰ متذکر میشود که «بگو: من به شما نمیگویم که خزائن الهی نزد من است، و غیب نیز نمیدانم، و به شما نمیگویم که فرشتهام؛ من از هیچ چیز پیروی نمیکنم جز از آنچه به من وحی میشود...» همچنین، به او یادآوری میشود که تنها پروردگار است که قادر است بشر را هدایت کند: «تو هر کس را که دوست داری هدایت نمیکنی، بلکه خداوندست که هر کس را بخواهد هدایت میکند، و او به رهیافتگان داناترست»(سورهٔ ۲۸: ۵۶)(ص۳۹)
🌱معیارهای اخلاقی که از پیمبر به ما رسیده است، رایحهٔ همان روحیهای را دارد که همهٔ رهبران بزرگ ادیان آسمانی به پیروان خود تعلیم دادهاند. پرسیدند «بِرّ چیست؟» پاسخ داد: «از دلت فتوا بجو؛ بِرّ، نیکویی، آن زمانی است که نفْس بیارامد و دل قرار یابد، و گناه آن است که نفْس بیقراری بیافریند و در سینه غوغا به پا کند.» و چون پرسیدند که بهترین اسلام چیست؟ گفت: «بهترین اسلام آن است که گرسنه را سیر کنی و در میان مردمی که میشناسی و مردمی که نمیشناسی آرامش بگستری.»(ص۹۶_۹۷)
🌱اما باید نکتهای را به یاد داشته باشیم: چنین سنّتی، اگر محمد(ص) از برکت فرّهٔ ایزدی خارق عادتی نصیب نمییافت، نمیتوانست راه کمال بپیماید. همچنان که یوهان فوک بهشایستگی میگوید، «هنوز هم بازتاب آن مکاشفهٔ الهی و مشاهدهٔ ربانی را که_۱۳۰۰ سال پیش_ به محمدبن عبدالله نیرو داد تا قدم پیش نهد و خداوند و روزی داوری را بر خلق موعظه کند، در دیانت راستین اسلامی میبینیم.» و بهیقین با سخن تور آندرائه هماوازیم که، به سال ۱۹۷۱، ضمن کتاب تحقیقی خود پیرامون نقش پیمبر در دیانت و شریعت اسلام نوشت: ما همه به کمال عقل معتقدیم که محمد(ص) به حقیقت هنر دلربودن از خلق را میدانست، آن هم به حدی که نادر چنین افتد.(ص۹۷ــ۹۸)
🌱یک داستان، بخصوص، دلخواه شاعران بوده است و در درازای روزگاران توأم با مهری ژرف فراوان نقل آن رفته است: حکایت حنّانه، آن تنهٔ زاران نخل. محمد(ص)، در هنگام موعظه، دست خود بر تنهٔ نخلی تکیه میداد؛ اما سرانجام که منبری بهر او افراشتند، آن تنهٔ نخل دیگر به کاری نمیآمد. این پارهچوب، که وجودش را اندوه و اشتیاق پر کرده بود، سخت زارید، چون آرزومند وصل دست محمّد بود و پیمبر بر او رقت آورد و دستور داد او را به حضورش آرند تا آرام گیرد. از این اشارت است که مولانا جلالالدین میپرسد: ما باید کم از این تنهٔ نخل گریان باشیم؟ در جایی که حتی پارهچوبی بیزبان محمّد را آرزو میکند، انسان که قلب و عقل به او عطا شده است و فضایل و علوّ مرتبهٔ محمّد را میتواند درک کند، تا چه پایه فزونتر باید که آرزومند وی باشد!(ص۱۴۲)
◽️(محمد رسول خدا، آنه ماری شیمل، ترجمهٔ حسن لاهوتی، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۷)
🔸برگرفته از کانال عقل آبی / #صدیق_قطبی
🌐https://www.tgoop.com/majmaqomh
BY مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
![](https://photo2.tgoop.com/u/cdn4.cdn-telegram.org/file/vkCzXXLsz_1rbB4CEAY1jqnhBv9HEeIcsVbWFKF2nPYJFZtWnibQH8-Y_Qvdn3tWM2sMwmR1WmsFZcWHzBrLtTnr7sF8xW0zC3r9KStVtM9nUW4d-OYHzDzVAiGUYpFkjiIbo2UEhWDLFUFWMnUMU1Ge-Hu-HtrwKLCtTNq_vDrCcN8X29jnhq_3D5GzOGK4zwEf_1N9id-wlSEmGEgRF4yu47jJi-hjgEtycffR7ikimZckSBa8ZYS0Bx9cHl2bsEMFS8X5cOFGMSUb3hUiW9jHMB6F8ECUMchY_82zwRKYjHXrnFA30KStJhdO4pF7ecXy9w-5wsCL7nfkWxA1fA.jpg)
Share with your friend now:
tgoop.com/majmaqomh/3909