MALEKISOHEIL Telegram 7734
ساعت حدود نه صبح بود . خواب و بیدار کتری را روی گاز گذاشتم که زنگ در خانه زده شد ، پشت آیفون غزاله با لباس توی خونه و یک قابلمه کوچک و برادرم پشت در بودند. در را که باز کردم و بالا اومد . با اینکه قبلش عید دیدنی آمده بود و عیدی اش را گرفته بود ، دوباره در آستانه ی در ظاهر شد . در قابلمه ی کوچکی که دستش بود چند گلوله ی نامنظم قهوه ای و تقریبا سوخته به چشم میخورد که معلوم شد دیشب برای اولین بار آشپزی کرده و اون محصول !!! کتلت هاش بوده و برای من آورده ، داخل شد و طوری باد به غبغب انداخت که عمو برات ناهار آوردم که کسی نمی دونست فکر میکرد هر روز ، سه وعده غذای من را تامین میکنه

القصه ، قرار شد ناهار پیش من باشه . قبلش یکی از کتلتها را تعارف کرد که واقعیت وقتی خوردم به هرچی گناه ناکرده بود ، در دل اعتراف کردم اما ویترین را درست نشان دادم که دخترک ناراحت نشه و گفتم این بهترین کتلتی بود که خورده ام .

غزاله میگفت یکی از آرزوهاش اینه غذا درست کنه و بعد در سفر غذایی را که درست کرده در ماشین و مسیر با همسفرانش بخوره . گفتم خب اشکالی نداره من میخوام برم بنزین بزنم تو هم قابلمه ات رو بیار و تو مسیر کتلت میخوریم ، بچه خوشحال شد و قبول کرد . پس فقط لباس عوض کردم و مدارک ماشین را برداشتم و به اتفاق به پمپ بنزین رفتیم ( با دمپایی ) . تو ماشین ، صدای شجریان که داشت دوبیتی باباطاهر را می خواند پخش می شد و ما در صف پمپ بنزین بودیم . از غزاله پرسیدم تو باباطاهر رو میشناسی عمو ؟ دخترک گفت نه و من مشغول به پِرِزِنت کردن باباطاهر !!! شدم و ساعت حدود ده و نیم اینطورا بود

سرتون رو درد نیارم . ساعت چهار بعد از ظهر بود و من با دمپایی و غزاله با لباس تو‌ی خونه ، در مزار باباطاهر و در همدان بودیم و داشتیم لواشک میخوردیم !!!!! یعنی به این نتیجه رسیدم که بچه باید الساعه مزار باباطاهر را ببینه و بعد از بنزین زدن در جاده افتاده بودیم و به طرف همدان حرکت کردیم !!!!!😁😁

بعدش هم رفتیم گنج نامه و مزار بوعلی سینا و الساعه که دارم این یادداشت را می نویسم حدود چهارصد کیلومتر با خانه فاصله دارم و کتری را اگر برادرم کلید خانه را نداشت قطعا سوخته بود و دخترک اصلا بهانه ی خانواده را نمی گیرد و میگوید عمو لطفا تا آخر تعطیلات برنگردیم😁😁😁 و در ماشین هی شام و ناهار بخوریم و بکردیم و کیف کنیم
شاید لباس آبرومندی خریدیم و کرمانشاه رفتیم .. شاید 😁😁😁

👤سهیل-ملکی

@Malekisoheil



tgoop.com/malekisoheil/7734
Create:
Last Update:

ساعت حدود نه صبح بود . خواب و بیدار کتری را روی گاز گذاشتم که زنگ در خانه زده شد ، پشت آیفون غزاله با لباس توی خونه و یک قابلمه کوچک و برادرم پشت در بودند. در را که باز کردم و بالا اومد . با اینکه قبلش عید دیدنی آمده بود و عیدی اش را گرفته بود ، دوباره در آستانه ی در ظاهر شد . در قابلمه ی کوچکی که دستش بود چند گلوله ی نامنظم قهوه ای و تقریبا سوخته به چشم میخورد که معلوم شد دیشب برای اولین بار آشپزی کرده و اون محصول !!! کتلت هاش بوده و برای من آورده ، داخل شد و طوری باد به غبغب انداخت که عمو برات ناهار آوردم که کسی نمی دونست فکر میکرد هر روز ، سه وعده غذای من را تامین میکنه

القصه ، قرار شد ناهار پیش من باشه . قبلش یکی از کتلتها را تعارف کرد که واقعیت وقتی خوردم به هرچی گناه ناکرده بود ، در دل اعتراف کردم اما ویترین را درست نشان دادم که دخترک ناراحت نشه و گفتم این بهترین کتلتی بود که خورده ام .

غزاله میگفت یکی از آرزوهاش اینه غذا درست کنه و بعد در سفر غذایی را که درست کرده در ماشین و مسیر با همسفرانش بخوره . گفتم خب اشکالی نداره من میخوام برم بنزین بزنم تو هم قابلمه ات رو بیار و تو مسیر کتلت میخوریم ، بچه خوشحال شد و قبول کرد . پس فقط لباس عوض کردم و مدارک ماشین را برداشتم و به اتفاق به پمپ بنزین رفتیم ( با دمپایی ) . تو ماشین ، صدای شجریان که داشت دوبیتی باباطاهر را می خواند پخش می شد و ما در صف پمپ بنزین بودیم . از غزاله پرسیدم تو باباطاهر رو میشناسی عمو ؟ دخترک گفت نه و من مشغول به پِرِزِنت کردن باباطاهر !!! شدم و ساعت حدود ده و نیم اینطورا بود

سرتون رو درد نیارم . ساعت چهار بعد از ظهر بود و من با دمپایی و غزاله با لباس تو‌ی خونه ، در مزار باباطاهر و در همدان بودیم و داشتیم لواشک میخوردیم !!!!! یعنی به این نتیجه رسیدم که بچه باید الساعه مزار باباطاهر را ببینه و بعد از بنزین زدن در جاده افتاده بودیم و به طرف همدان حرکت کردیم !!!!!😁😁

بعدش هم رفتیم گنج نامه و مزار بوعلی سینا و الساعه که دارم این یادداشت را می نویسم حدود چهارصد کیلومتر با خانه فاصله دارم و کتری را اگر برادرم کلید خانه را نداشت قطعا سوخته بود و دخترک اصلا بهانه ی خانواده را نمی گیرد و میگوید عمو لطفا تا آخر تعطیلات برنگردیم😁😁😁 و در ماشین هی شام و ناهار بخوریم و بکردیم و کیف کنیم
شاید لباس آبرومندی خریدیم و کرمانشاه رفتیم .. شاید 😁😁😁

👤سهیل-ملکی

@Malekisoheil

BY سُهِیل مَلِکی🖊






Share with your friend now:
tgoop.com/malekisoheil/7734

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

There have been several contributions to the group with members posting voice notes of screaming, yelling, groaning, and wailing in different rhythms and pitches. Calling out the “degenerate” community or the crypto obsessives that engage in high-risk trading, Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared this group on his Twitter. He wrote: “hey degen, are you stressed? Just let it out all out. Voice only tg channel for screaming”. When choosing the right name for your Telegram channel, use the language of your target audience. The name must sum up the essence of your channel in 1-3 words. If you’re planning to expand your Telegram audience, it makes sense to incorporate keywords into your name. Healing through screaming therapy The SUCK Channel on Telegram, with a message saying some content has been removed by the police. Photo: Telegram screenshot. bank east asia october 20 kowloon
from us


Telegram سُهِیل مَلِکی🖊
FROM American