MALEKISOHEIL Telegram 7735
ساعت حدود نه صبح بود . خواب و بیدار کتری را روی گاز گذاشتم که زنگ در خانه زده شد ، پشت آیفون غزاله با لباس توی خونه و یک قابلمه کوچک و برادرم پشت در بودند. در را که باز کردم و بالا اومد . با اینکه قبلش عید دیدنی آمده بود و عیدی اش را گرفته بود ، دوباره در آستانه ی در ظاهر شد . در قابلمه ی کوچکی که دستش بود چند گلوله ی نامنظم قهوه ای و تقریبا سوخته به چشم میخورد که معلوم شد دیشب برای اولین بار آشپزی کرده و اون محصول !!! کتلت هاش بوده و برای من آورده ، داخل شد و طوری باد به غبغب انداخت که عمو برات ناهار آوردم که کسی نمی دونست فکر میکرد هر روز ، سه وعده غذای من را تامین میکنه

القصه ، قرار شد ناهار پیش من باشه . قبلش یکی از کتلتها را تعارف کرد که واقعیت وقتی خوردم به هرچی گناه ناکرده بود ، در دل اعتراف کردم اما ویترین را درست نشان دادم که دخترک ناراحت نشه و گفتم این بهترین کتلتی بود که خورده ام .

غزاله میگفت یکی از آرزوهاش اینه غذا درست کنه و بعد در سفر غذایی را که درست کرده در ماشین و مسیر با همسفرانش بخوره . گفتم خب اشکالی نداره من میخوام برم بنزین بزنم تو هم قابلمه ات رو بیار و تو مسیر کتلت میخوریم ، بچه خوشحال شد و قبول کرد . پس فقط لباس عوض کردم و مدارک ماشین را برداشتم و به اتفاق به پمپ بنزین رفتیم ( با دمپایی ) . تو ماشین ، صدای شجریان که داشت دوبیتی باباطاهر را می خواند پخش می شد و ما در صف پمپ بنزین بودیم . از غزاله پرسیدم تو باباطاهر رو میشناسی عمو ؟ دخترک گفت نه و من مشغول به پِرِزِنت کردن باباطاهر !!! شدم و ساعت حدود ده و نیم اینطورا بود

سرتون رو درد نیارم . ساعت چهار بعد از ظهر بود و من با دمپایی و غزاله با لباس تو‌ی خونه ، در مزار باباطاهر و در همدان بودیم و داشتیم لواشک میخوردیم !!!!! یعنی به این نتیجه رسیدم که بچه باید الساعه مزار باباطاهر را ببینه و بعد از بنزین زدن در جاده افتاده بودیم و به طرف همدان حرکت کردیم !!!!!😁😁

بعدش هم رفتیم گنج نامه و مزار بوعلی سینا و الساعه که دارم این یادداشت را می نویسم حدود چهارصد کیلومتر با خانه فاصله دارم و کتری را اگر برادرم کلید خانه را نداشت قطعا سوخته بود و دخترک اصلا بهانه ی خانواده را نمی گیرد و میگوید عمو لطفا تا آخر تعطیلات برنگردیم😁😁😁 و در ماشین هی شام و ناهار بخوریم و بکردیم و کیف کنیم
شاید لباس آبرومندی خریدیم و کرمانشاه رفتیم .. شاید 😁😁😁

👤سهیل-ملکی

@Malekisoheil



tgoop.com/malekisoheil/7735
Create:
Last Update:

ساعت حدود نه صبح بود . خواب و بیدار کتری را روی گاز گذاشتم که زنگ در خانه زده شد ، پشت آیفون غزاله با لباس توی خونه و یک قابلمه کوچک و برادرم پشت در بودند. در را که باز کردم و بالا اومد . با اینکه قبلش عید دیدنی آمده بود و عیدی اش را گرفته بود ، دوباره در آستانه ی در ظاهر شد . در قابلمه ی کوچکی که دستش بود چند گلوله ی نامنظم قهوه ای و تقریبا سوخته به چشم میخورد که معلوم شد دیشب برای اولین بار آشپزی کرده و اون محصول !!! کتلت هاش بوده و برای من آورده ، داخل شد و طوری باد به غبغب انداخت که عمو برات ناهار آوردم که کسی نمی دونست فکر میکرد هر روز ، سه وعده غذای من را تامین میکنه

القصه ، قرار شد ناهار پیش من باشه . قبلش یکی از کتلتها را تعارف کرد که واقعیت وقتی خوردم به هرچی گناه ناکرده بود ، در دل اعتراف کردم اما ویترین را درست نشان دادم که دخترک ناراحت نشه و گفتم این بهترین کتلتی بود که خورده ام .

غزاله میگفت یکی از آرزوهاش اینه غذا درست کنه و بعد در سفر غذایی را که درست کرده در ماشین و مسیر با همسفرانش بخوره . گفتم خب اشکالی نداره من میخوام برم بنزین بزنم تو هم قابلمه ات رو بیار و تو مسیر کتلت میخوریم ، بچه خوشحال شد و قبول کرد . پس فقط لباس عوض کردم و مدارک ماشین را برداشتم و به اتفاق به پمپ بنزین رفتیم ( با دمپایی ) . تو ماشین ، صدای شجریان که داشت دوبیتی باباطاهر را می خواند پخش می شد و ما در صف پمپ بنزین بودیم . از غزاله پرسیدم تو باباطاهر رو میشناسی عمو ؟ دخترک گفت نه و من مشغول به پِرِزِنت کردن باباطاهر !!! شدم و ساعت حدود ده و نیم اینطورا بود

سرتون رو درد نیارم . ساعت چهار بعد از ظهر بود و من با دمپایی و غزاله با لباس تو‌ی خونه ، در مزار باباطاهر و در همدان بودیم و داشتیم لواشک میخوردیم !!!!! یعنی به این نتیجه رسیدم که بچه باید الساعه مزار باباطاهر را ببینه و بعد از بنزین زدن در جاده افتاده بودیم و به طرف همدان حرکت کردیم !!!!!😁😁

بعدش هم رفتیم گنج نامه و مزار بوعلی سینا و الساعه که دارم این یادداشت را می نویسم حدود چهارصد کیلومتر با خانه فاصله دارم و کتری را اگر برادرم کلید خانه را نداشت قطعا سوخته بود و دخترک اصلا بهانه ی خانواده را نمی گیرد و میگوید عمو لطفا تا آخر تعطیلات برنگردیم😁😁😁 و در ماشین هی شام و ناهار بخوریم و بکردیم و کیف کنیم
شاید لباس آبرومندی خریدیم و کرمانشاه رفتیم .. شاید 😁😁😁

👤سهیل-ملکی

@Malekisoheil

BY سُهِیل مَلِکی🖊






Share with your friend now:
tgoop.com/malekisoheil/7735

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Hui said the time period and nature of some offences “overlapped” and thus their prison terms could be served concurrently. The judge ordered Ng to be jailed for a total of six years and six months. Just as the Bitcoin turmoil continues, crypto traders have taken to Telegram to voice their feelings. Crypto investors can reduce their anxiety about losses by joining the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram. 1What is Telegram Channels? In handing down the sentence yesterday, deputy judge Peter Hui Shiu-keung of the district court said that even if Ng did not post the messages, he cannot shirk responsibility as the owner and administrator of such a big group for allowing these messages that incite illegal behaviors to exist. "Doxxing content is forbidden on Telegram and our moderators routinely remove such content from around the world," said a spokesman for the messaging app, Remi Vaughn.
from us


Telegram سُهِیل مَلِکی🖊
FROM American