MALEKISOHEIL Telegram 7736
ساعت حدود نه صبح بود . خواب و بیدار کتری را روی گاز گذاشتم که زنگ در خانه زده شد ، پشت آیفون غزاله با لباس توی خونه و یک قابلمه کوچک و برادرم پشت در بودند. در را که باز کردم و بالا اومد . با اینکه قبلش عید دیدنی آمده بود و عیدی اش را گرفته بود ، دوباره در آستانه ی در ظاهر شد . در قابلمه ی کوچکی که دستش بود چند گلوله ی نامنظم قهوه ای و تقریبا سوخته به چشم میخورد که معلوم شد دیشب برای اولین بار آشپزی کرده و اون محصول !!! کتلت هاش بوده و برای من آورده ، داخل شد و طوری باد به غبغب انداخت که عمو برات ناهار آوردم که کسی نمی دونست فکر میکرد هر روز ، سه وعده غذای من را تامین میکنه

القصه ، قرار شد ناهار پیش من باشه . قبلش یکی از کتلتها را تعارف کرد که واقعیت وقتی خوردم به هرچی گناه ناکرده بود ، در دل اعتراف کردم اما ویترین را درست نشان دادم که دخترک ناراحت نشه و گفتم این بهترین کتلتی بود که خورده ام .

غزاله میگفت یکی از آرزوهاش اینه غذا درست کنه و بعد در سفر غذایی را که درست کرده در ماشین و مسیر با همسفرانش بخوره . گفتم خب اشکالی نداره من میخوام برم بنزین بزنم تو هم قابلمه ات رو بیار و تو مسیر کتلت میخوریم ، بچه خوشحال شد و قبول کرد . پس فقط لباس عوض کردم و مدارک ماشین را برداشتم و به اتفاق به پمپ بنزین رفتیم ( با دمپایی ) . تو ماشین ، صدای شجریان که داشت دوبیتی باباطاهر را می خواند پخش می شد و ما در صف پمپ بنزین بودیم . از غزاله پرسیدم تو باباطاهر رو میشناسی عمو ؟ دخترک گفت نه و من مشغول به پِرِزِنت کردن باباطاهر !!! شدم و ساعت حدود ده و نیم اینطورا بود

سرتون رو درد نیارم . ساعت چهار بعد از ظهر بود و من با دمپایی و غزاله با لباس تو‌ی خونه ، در مزار باباطاهر و در همدان بودیم و داشتیم لواشک میخوردیم !!!!! یعنی به این نتیجه رسیدم که بچه باید الساعه مزار باباطاهر را ببینه و بعد از بنزین زدن در جاده افتاده بودیم و به طرف همدان حرکت کردیم !!!!!😁😁

بعدش هم رفتیم گنج نامه و مزار بوعلی سینا و الساعه که دارم این یادداشت را می نویسم حدود چهارصد کیلومتر با خانه فاصله دارم و کتری را اگر برادرم کلید خانه را نداشت قطعا سوخته بود و دخترک اصلا بهانه ی خانواده را نمی گیرد و میگوید عمو لطفا تا آخر تعطیلات برنگردیم😁😁😁 و در ماشین هی شام و ناهار بخوریم و بکردیم و کیف کنیم
شاید لباس آبرومندی خریدیم و کرمانشاه رفتیم .. شاید 😁😁😁

👤سهیل-ملکی

@Malekisoheil



tgoop.com/malekisoheil/7736
Create:
Last Update:

ساعت حدود نه صبح بود . خواب و بیدار کتری را روی گاز گذاشتم که زنگ در خانه زده شد ، پشت آیفون غزاله با لباس توی خونه و یک قابلمه کوچک و برادرم پشت در بودند. در را که باز کردم و بالا اومد . با اینکه قبلش عید دیدنی آمده بود و عیدی اش را گرفته بود ، دوباره در آستانه ی در ظاهر شد . در قابلمه ی کوچکی که دستش بود چند گلوله ی نامنظم قهوه ای و تقریبا سوخته به چشم میخورد که معلوم شد دیشب برای اولین بار آشپزی کرده و اون محصول !!! کتلت هاش بوده و برای من آورده ، داخل شد و طوری باد به غبغب انداخت که عمو برات ناهار آوردم که کسی نمی دونست فکر میکرد هر روز ، سه وعده غذای من را تامین میکنه

القصه ، قرار شد ناهار پیش من باشه . قبلش یکی از کتلتها را تعارف کرد که واقعیت وقتی خوردم به هرچی گناه ناکرده بود ، در دل اعتراف کردم اما ویترین را درست نشان دادم که دخترک ناراحت نشه و گفتم این بهترین کتلتی بود که خورده ام .

غزاله میگفت یکی از آرزوهاش اینه غذا درست کنه و بعد در سفر غذایی را که درست کرده در ماشین و مسیر با همسفرانش بخوره . گفتم خب اشکالی نداره من میخوام برم بنزین بزنم تو هم قابلمه ات رو بیار و تو مسیر کتلت میخوریم ، بچه خوشحال شد و قبول کرد . پس فقط لباس عوض کردم و مدارک ماشین را برداشتم و به اتفاق به پمپ بنزین رفتیم ( با دمپایی ) . تو ماشین ، صدای شجریان که داشت دوبیتی باباطاهر را می خواند پخش می شد و ما در صف پمپ بنزین بودیم . از غزاله پرسیدم تو باباطاهر رو میشناسی عمو ؟ دخترک گفت نه و من مشغول به پِرِزِنت کردن باباطاهر !!! شدم و ساعت حدود ده و نیم اینطورا بود

سرتون رو درد نیارم . ساعت چهار بعد از ظهر بود و من با دمپایی و غزاله با لباس تو‌ی خونه ، در مزار باباطاهر و در همدان بودیم و داشتیم لواشک میخوردیم !!!!! یعنی به این نتیجه رسیدم که بچه باید الساعه مزار باباطاهر را ببینه و بعد از بنزین زدن در جاده افتاده بودیم و به طرف همدان حرکت کردیم !!!!!😁😁

بعدش هم رفتیم گنج نامه و مزار بوعلی سینا و الساعه که دارم این یادداشت را می نویسم حدود چهارصد کیلومتر با خانه فاصله دارم و کتری را اگر برادرم کلید خانه را نداشت قطعا سوخته بود و دخترک اصلا بهانه ی خانواده را نمی گیرد و میگوید عمو لطفا تا آخر تعطیلات برنگردیم😁😁😁 و در ماشین هی شام و ناهار بخوریم و بکردیم و کیف کنیم
شاید لباس آبرومندی خریدیم و کرمانشاه رفتیم .. شاید 😁😁😁

👤سهیل-ملکی

@Malekisoheil

BY سُهِیل مَلِکی🖊






Share with your friend now:
tgoop.com/malekisoheil/7736

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Telegram has announced a number of measures aiming to tackle the spread of disinformation through its platform in Brazil. These features are part of an agreement between the platform and the country's authorities ahead of the elections in October. The Standard Channel Hui said the messages, which included urging the disruption of airport operations, were attempts to incite followers to make use of poisonous, corrosive or flammable substances to vandalize police vehicles, and also called on others to make weapons to harm police. With the sharp downturn in the crypto market, yelling has become a coping mechanism for many crypto traders. This screaming therapy became popular after the surge of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May or early June. Here, holders made incoherent groaning sounds in late-night Twitter spaces. They also role-played as urine-loving Goblin creatures. With Bitcoin down 30% in the past week, some crypto traders have taken to Telegram to “voice” their feelings.
from us


Telegram سُهِیل مَلِکی🖊
FROM American