tgoop.com/maryam_jafari_azarmani/4341
Last Update:
چشمانِ تماشاییِ تو، وسوسهخیز است
تصویرِ تو در حافظه، توصیفگریز است
یک شخص نه، جانِ تو، برایم همهچیز است
ماندهم که تماشا کنمت یا بنویسم
تسلیمِ توام، هر شب و هر جا که دلت خواست
هر شدّت و هر حدّ تمنّا که دلت خواست
از هر جهتی هر روشی را که دلت خواست ـ
مشقم کنی وُ من غزلش را بنویسم
دور از تو وُ تأثیر تو، حسّم ـ هوسم ـ نیست
تصویر دلم تکّه و پارهست، بَسَم نیست
حالا که دو بازوی تو، در دسترسم نیست
مجبورم از این زاویه ـ تنها بنویسم ـ
هستم که تو را دوست بدارم به تصاعد
لذّت ببری از من و راضی شوم از خود
نه؛ لذّت اگر جسمیَتی داشت «تو» میشد
یک ثانیه آرام بمان تا بنویسم
باید بِدَرانم در و دیوارِ زبان را
در ظرفیتش نیست بفهمد جرَیان را
عریان بشوم تا نمی از این هیجان را
از لفظ درآرم که به معنا بنویسم
#مریم_جعفری_آذرمانی
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
BY کانال شعر مریم جعفری آذرمانی
Share with your friend now:
tgoop.com/maryam_jafari_azarmani/4341