MAZDAKPANJEHEE Telegram 626
Forwarded from شعر سخت (کوروش جوانروح.شعرسخت)
نمایش زیبا از نشست صدای دیگر را در آواهای ارس ( پسر مزدک) می بینیم که قان قون ها به اصوات شاعرانه بدل شده اند. گرته برداری از آن چیزی که در اطراف شاعر در حال بروز است ازاو یک جزء نگر و شاعروابسته به زمینه می سازد. وجه خبرنگاری و پلیسی بر توانایی او در جستجو و رصد آن ها و حالت ها افزوده است.
دردفتر دوم: کیفر خواست وجه خبرنگاری و گزارش نویسی شاعر برجسته ترشده، با یک بلوغ معرفتی و شناختی از وضعیت های سخت زندگی، با چهره ای متفاوت، درگیر چالش عاطفی شدید می شود. چالشِ ملامت  از او چهره ای عصبی و سرکش می سازد. او به خاطر شغل وکالت مستقیم در بطن حوادث و اتفاقات حقوقی قرار می گیرد که گاه شکل فاجعه ی اجتماعی دارند.
تجاوز، اعتیاد، بزه کاری ها، اعدام، قصاص و قتل های ناموسی و...قضاوت و دفاع در برابر ایستایی کلماتی که از حکم و دستور به نافرمانی رسیده اند.
زبان مزدک وحشی تر شده است و برای رسیدن به زبان کوچه بازار آن هم رشت نمی توان از قسمت رکیک زبان که حالت بومی و محلی دارد بی خیال شد. رفته از دستم لغت/دستم زبان/نفهمی که نمی فهمید مرد بودنم سخت است/ سوء تفاهم نبود/ زبان نفهم شده بود ص 74
شانس نداریم شانس
خواهر این شانس رو...
جنگ همین طوری اتفاق می افتد
میان دو گفتگو
عصبیت
فحش های ناموسی
عربده ی کر کننده
تخم ورم کرده ص ۳۴
پنجره را برای زندان بان کنار می گذارد. دریچه ای که خاصیت گذرگاه زمان دارد که به سمت آینده ای فانتزی باز می شود.
 درحقیقت شاعر هم به عنوان ناظر و هم عامل هم از درون زندان می نویسد هم از بیرون، زندانی سلول های انفرادی است.
 شاعر به مثابه ی انعکاس دهنده و منتقد اجتماعی، دادگاهی را برپا می کند و با طرح دادخواست اول خود را محاکمه می کند. جایی که دشواری وظیفه با مبانی انسانی به تضاد و تناقض می رسد
 وجه خبرنگاری مولف دیگر به شکل گزارش نویسی صرف نیست بلکه شکلی از التهاب وجودی است که به او چهره ای مصلح می دهد. او شاهد ماجراهای پیچیده ی قضایی است که با ادبیاتی تند و لحنی درشت قراراست بیش از بازگویی به هم ذات پنداری برسد. تغییر لحن و فرم های شنو- دیداری در کیفر خواست با زبانی ترکیبی به زیبایی نشان داده می شود. یاس اجتماعی شکل اندوهی مقدس است و از لمس مستقیم نابرابری های اجتماعی، تبعیض، فقر و بی عدالتی در بستری آلوده بر می خیزد. نمادگرایی و طنز شاعر را به بیانی طبیعی رسانده است. زبان قضایی دارای جلوه های مطنطن و سخت است اما مزدک در یک رشد جامعه شناختی به زبانی سرکش و یاغی می رسد. او در قسمت نگفته ها اشاره ی مستقیم به لکنت و افسوس دارد. اعتراف نامه ی او برای این است که قرار بود شاعری شجاع و روزنامه نگاری معترض باشد اما تقاضای بخشش می کند. برای گناه نیست ها و نشدها... نگاه انسانگرایانه و زیست عاشقانه او را از نیست انگاری های کافکایی به دور می کند.
 
    با توجه به عنوان شعر کیفر خواست قرار است بارمعنایی وضعیتی را به دوش بکشد که به آسانی تن به واگشایی و رونمایی نمی دهد. بسیاری از وجوه تبهکارانه و ضداجتماعی چنان چندش آورهستند که قابلیت نشست در شعر را ندارند . فقط تن به گزاره های خبری می دهند مانند تجاوز به کودک دو ساله و سربریدن مادر بخاطر مصرف شیشه و...
قوانین مدنی خود به عنوان بند، مانع از نشست صادقانه ی کلمات بر بطن شعر می شوند و ناگزیر مولف درگیر زبان متفاوت تری می شود تا با کدگذاری و نشانه سازی های مبهم و زبان زرگری و حتی خودسانسوری به اشارات نظر برسد.
مولف به عنوان شاهد و وکیل مدافع در کیفر خواست خواهان اصلاح و مجازات کدام بانیان رنج  است؟ او به نام وظیفه به دشواری مسئولیت رسیده است.
او به شکل زیبایی در شعر "قسمت" این چالش معرفتی در تقسیم عدالت و ظهورنیروهای متضاد را نشان  می دهد. وقتی مسئله نان با  آزادی گره  خورده، عدالت درگیر ساختاری لغزان می شود.
 
نیروهای در بر گیرنده با فروپاشی من و ما بیش و بیشتر قدرت می گیرند.
و ما به پرسش هایِ بازِ کیفر خواست می رسیم:
تاریخ از ما چه خواهد گفت؟
در سلول انفرادی شیشه چه می کند؟
هیج کس درد را به سمت خود نمی کشد...
هیج کس؟
حق با کیست؟
من پس از آن انسان باقی خواهم ماند؟!
او کی می آید! کی؟
رونده ی در تاریکی!
 
 
 کیفر خواست چنین بود:
زندان لازم نیست آزادش کنید
زندان لازم نیست آزادش کنید
ویرگول را شما بگذارید! ص 75
 
 1402-07-03
 
@koorosh_javanrooh

https://www.tgoop.com/sheresakht



tgoop.com/mazdakpanjehee/626
Create:
Last Update:

نمایش زیبا از نشست صدای دیگر را در آواهای ارس ( پسر مزدک) می بینیم که قان قون ها به اصوات شاعرانه بدل شده اند. گرته برداری از آن چیزی که در اطراف شاعر در حال بروز است ازاو یک جزء نگر و شاعروابسته به زمینه می سازد. وجه خبرنگاری و پلیسی بر توانایی او در جستجو و رصد آن ها و حالت ها افزوده است.
دردفتر دوم: کیفر خواست وجه خبرنگاری و گزارش نویسی شاعر برجسته ترشده، با یک بلوغ معرفتی و شناختی از وضعیت های سخت زندگی، با چهره ای متفاوت، درگیر چالش عاطفی شدید می شود. چالشِ ملامت  از او چهره ای عصبی و سرکش می سازد. او به خاطر شغل وکالت مستقیم در بطن حوادث و اتفاقات حقوقی قرار می گیرد که گاه شکل فاجعه ی اجتماعی دارند.
تجاوز، اعتیاد، بزه کاری ها، اعدام، قصاص و قتل های ناموسی و...قضاوت و دفاع در برابر ایستایی کلماتی که از حکم و دستور به نافرمانی رسیده اند.
زبان مزدک وحشی تر شده است و برای رسیدن به زبان کوچه بازار آن هم رشت نمی توان از قسمت رکیک زبان که حالت بومی و محلی دارد بی خیال شد. رفته از دستم لغت/دستم زبان/نفهمی که نمی فهمید مرد بودنم سخت است/ سوء تفاهم نبود/ زبان نفهم شده بود ص 74
شانس نداریم شانس
خواهر این شانس رو...
جنگ همین طوری اتفاق می افتد
میان دو گفتگو
عصبیت
فحش های ناموسی
عربده ی کر کننده
تخم ورم کرده ص ۳۴
پنجره را برای زندان بان کنار می گذارد. دریچه ای که خاصیت گذرگاه زمان دارد که به سمت آینده ای فانتزی باز می شود.
 درحقیقت شاعر هم به عنوان ناظر و هم عامل هم از درون زندان می نویسد هم از بیرون، زندانی سلول های انفرادی است.
 شاعر به مثابه ی انعکاس دهنده و منتقد اجتماعی، دادگاهی را برپا می کند و با طرح دادخواست اول خود را محاکمه می کند. جایی که دشواری وظیفه با مبانی انسانی به تضاد و تناقض می رسد
 وجه خبرنگاری مولف دیگر به شکل گزارش نویسی صرف نیست بلکه شکلی از التهاب وجودی است که به او چهره ای مصلح می دهد. او شاهد ماجراهای پیچیده ی قضایی است که با ادبیاتی تند و لحنی درشت قراراست بیش از بازگویی به هم ذات پنداری برسد. تغییر لحن و فرم های شنو- دیداری در کیفر خواست با زبانی ترکیبی به زیبایی نشان داده می شود. یاس اجتماعی شکل اندوهی مقدس است و از لمس مستقیم نابرابری های اجتماعی، تبعیض، فقر و بی عدالتی در بستری آلوده بر می خیزد. نمادگرایی و طنز شاعر را به بیانی طبیعی رسانده است. زبان قضایی دارای جلوه های مطنطن و سخت است اما مزدک در یک رشد جامعه شناختی به زبانی سرکش و یاغی می رسد. او در قسمت نگفته ها اشاره ی مستقیم به لکنت و افسوس دارد. اعتراف نامه ی او برای این است که قرار بود شاعری شجاع و روزنامه نگاری معترض باشد اما تقاضای بخشش می کند. برای گناه نیست ها و نشدها... نگاه انسانگرایانه و زیست عاشقانه او را از نیست انگاری های کافکایی به دور می کند.
 
    با توجه به عنوان شعر کیفر خواست قرار است بارمعنایی وضعیتی را به دوش بکشد که به آسانی تن به واگشایی و رونمایی نمی دهد. بسیاری از وجوه تبهکارانه و ضداجتماعی چنان چندش آورهستند که قابلیت نشست در شعر را ندارند . فقط تن به گزاره های خبری می دهند مانند تجاوز به کودک دو ساله و سربریدن مادر بخاطر مصرف شیشه و...
قوانین مدنی خود به عنوان بند، مانع از نشست صادقانه ی کلمات بر بطن شعر می شوند و ناگزیر مولف درگیر زبان متفاوت تری می شود تا با کدگذاری و نشانه سازی های مبهم و زبان زرگری و حتی خودسانسوری به اشارات نظر برسد.
مولف به عنوان شاهد و وکیل مدافع در کیفر خواست خواهان اصلاح و مجازات کدام بانیان رنج  است؟ او به نام وظیفه به دشواری مسئولیت رسیده است.
او به شکل زیبایی در شعر "قسمت" این چالش معرفتی در تقسیم عدالت و ظهورنیروهای متضاد را نشان  می دهد. وقتی مسئله نان با  آزادی گره  خورده، عدالت درگیر ساختاری لغزان می شود.
 
نیروهای در بر گیرنده با فروپاشی من و ما بیش و بیشتر قدرت می گیرند.
و ما به پرسش هایِ بازِ کیفر خواست می رسیم:
تاریخ از ما چه خواهد گفت؟
در سلول انفرادی شیشه چه می کند؟
هیج کس درد را به سمت خود نمی کشد...
هیج کس؟
حق با کیست؟
من پس از آن انسان باقی خواهم ماند؟!
او کی می آید! کی؟
رونده ی در تاریکی!
 
 
 کیفر خواست چنین بود:
زندان لازم نیست آزادش کنید
زندان لازم نیست آزادش کنید
ویرگول را شما بگذارید! ص 75
 
 1402-07-03
 
@koorosh_javanrooh

https://www.tgoop.com/sheresakht

BY سنگ‌پشت ِ مزدک پنجه‌‌ای


Share with your friend now:
tgoop.com/mazdakpanjehee/626

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

“[The defendant] could not shift his criminal liability,” Hui said. Administrators The channel also called on people to turn out for illegal assemblies and listed the things that participants should bring along with them, showing prior planning was in the works for riots. The messages also incited people to hurl toxic gas bombs at police and MTR stations, he added. SUCK Channel Telegram How to create a business channel on Telegram? (Tutorial)
from us


Telegram سنگ‌پشت ِ مزدک پنجه‌‌ای
FROM American