MYHONEYLOVE Telegram 51510
پارت_صدو_سی_ونه

مالک‌ اخمی کرد و گفت : نه فعلا که نشدی ...
چشم هامو گرد کردم و گفتم : عقد کردیم ...
تو چشم هاش شیطنت میبارید و گفت : من چیز دیگه ای رو گفتم ...
سرمو به قلبش چسبوندم و گفتم: هر روز بخوای میتونیم ...
دستهاشو دور کمرم پیچید و گفت همین الان ...
سرمو بالا گرفتم و بهش خیره شدم‌...
خندید و گفت : نترس هرچیزی زمانی داره ...
_ نمیشه عجله کنیم ...من نمیخوام ازت دور بمونم ...
من با عشقت هر روز دارم میسوزم ...
مالک گونه اشو جلو اورد اروم‌ بو، سیدم ولی نتونستم خودمو کنترل کنم ...
دستهامو دور گردنش پیچیدم و چنان محکم صورتشو بو، سیدم که روی زمین افتادیم...
تو چشم های هم خیره شدیم و حس خاصی تو وجودم بود...
با صدای پا هردو خودمون رو جمع و جور کردیم و مالک عقب کشید ...
خانم جون با محبوب حرف میزد و یهو اومد داخل ...
خودشم خجالت کشید که بدون اجازه اومده و گفت : اتاق خودم ببخشید بدون اجازه اومدم ...

پارت_صدوچهل

مالک سرپا شد و گفت : داشتم میرفتم‌...
میرم سراغ اون دختری که فروختن به ملا صمد ...تا شب برمیگردم‌...
تو چهارچوب در بود که به طرفم چرخید و گفت : جواهر امانت دست شماست ...
خانم جون نچ نچ کرد و گفت : خوبه خوبه ...ببین چه هنوز نیومده عزیز شده ...
مالک میدونست مادرش شوخی میکنه و گفت : مادرشوهرشی اختیارش با شماست ...
مالک که رفت نتونستم صبر کنم و گفتم : خانم جون باید به حرفهام گوش بدی ...
میخواستم مراد رو براش تعریف کنم و کمکم کنه از دستش خلاص بشم‌...
خانم چون دستشو جلو اورد گوشمو گرفت و همونطور که میکشید گفت : مگه نگفتم‌ نباید شیطنت کنی تا عروسی ؟‌
_ به خدا کاری نکردم ...
_ اره ارواح خاک عمه ات رو صورت مالک چای اون ماتیکت بود ...
صدای خنده خانم جون بلند شد و گفتم : چطور میتونم ازش دور باشم ...شما نمیدونید چقدر دوستش دارم‌...
خانم‌ جون گوشمو ول کرد و گفت : عزیز منی ...میدونم‌...مگه میشه مالک رو کسی دوست نداشته باشه ...
خجالت نکشیدم و گفتم :اون همه وجود منه ...خاله کمکم‌ کن ...
نشست رو پشتی و به محبوب گفت : برو یه کاسه اجیل بیار ...انجیر خشکم بیار خانم بزرگ تا همشو نخوره بلند نمیشه ...
همش میگه معدم کار نمیکنه ...انجیر میخورم شل بشه ....اخه تو یه کامیون انجیر هم بخوری کارت راه نمیوفته ....



tgoop.com/myhoneylove/51510
Create:
Last Update:

پارت_صدو_سی_ونه

مالک‌ اخمی کرد و گفت : نه فعلا که نشدی ...
چشم هامو گرد کردم و گفتم : عقد کردیم ...
تو چشم هاش شیطنت میبارید و گفت : من چیز دیگه ای رو گفتم ...
سرمو به قلبش چسبوندم و گفتم: هر روز بخوای میتونیم ...
دستهاشو دور کمرم پیچید و گفت همین الان ...
سرمو بالا گرفتم و بهش خیره شدم‌...
خندید و گفت : نترس هرچیزی زمانی داره ...
_ نمیشه عجله کنیم ...من نمیخوام ازت دور بمونم ...
من با عشقت هر روز دارم میسوزم ...
مالک گونه اشو جلو اورد اروم‌ بو، سیدم ولی نتونستم خودمو کنترل کنم ...
دستهامو دور گردنش پیچیدم و چنان محکم صورتشو بو، سیدم که روی زمین افتادیم...
تو چشم های هم خیره شدیم و حس خاصی تو وجودم بود...
با صدای پا هردو خودمون رو جمع و جور کردیم و مالک عقب کشید ...
خانم جون با محبوب حرف میزد و یهو اومد داخل ...
خودشم خجالت کشید که بدون اجازه اومده و گفت : اتاق خودم ببخشید بدون اجازه اومدم ...

پارت_صدوچهل

مالک سرپا شد و گفت : داشتم میرفتم‌...
میرم سراغ اون دختری که فروختن به ملا صمد ...تا شب برمیگردم‌...
تو چهارچوب در بود که به طرفم چرخید و گفت : جواهر امانت دست شماست ...
خانم جون نچ نچ کرد و گفت : خوبه خوبه ...ببین چه هنوز نیومده عزیز شده ...
مالک میدونست مادرش شوخی میکنه و گفت : مادرشوهرشی اختیارش با شماست ...
مالک که رفت نتونستم صبر کنم و گفتم : خانم جون باید به حرفهام گوش بدی ...
میخواستم مراد رو براش تعریف کنم و کمکم کنه از دستش خلاص بشم‌...
خانم چون دستشو جلو اورد گوشمو گرفت و همونطور که میکشید گفت : مگه نگفتم‌ نباید شیطنت کنی تا عروسی ؟‌
_ به خدا کاری نکردم ...
_ اره ارواح خاک عمه ات رو صورت مالک چای اون ماتیکت بود ...
صدای خنده خانم جون بلند شد و گفتم : چطور میتونم ازش دور باشم ...شما نمیدونید چقدر دوستش دارم‌...
خانم‌ جون گوشمو ول کرد و گفت : عزیز منی ...میدونم‌...مگه میشه مالک رو کسی دوست نداشته باشه ...
خجالت نکشیدم و گفتم :اون همه وجود منه ...خاله کمکم‌ کن ...
نشست رو پشتی و به محبوب گفت : برو یه کاسه اجیل بیار ...انجیر خشکم بیار خانم بزرگ تا همشو نخوره بلند نمیشه ...
همش میگه معدم کار نمیکنه ...انجیر میخورم شل بشه ....اخه تو یه کامیون انجیر هم بخوری کارت راه نمیوفته ....

BY 💖عاشقتم عشقم & 💘


Share with your friend now:
tgoop.com/myhoneylove/51510

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Polls fire bomb molotov November 18 Dylan Hollingsworth yau ma tei In the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram, members are only allowed to post voice notes of themselves screaming. Anything else will result in an instant ban from the group, which currently has about 75 members. To view your bio, click the Menu icon and select “View channel info.” How to build a private or public channel on Telegram?
from us


Telegram 💖عاشقتم عشقم & 💘
FROM American