tgoop.com/naghd_com/1060
Last Update:
▫️ امپراتوری هارت و نگری
▫️ یک مانیفست کمونیست جدید یا خوشآمدی رفرمیستی به جهانی شدن نئولیبرالی؟
15 دسامبر 2024
تاکیس فوتوپولوس و الکساندروس گزیرلیس
ترجمهی: بهرام صفایی
🔸 کتاب امپراتوری اثر مایکل هارت و آنتونیو نگری عموماً از سوی مطبوعات رسمی و برخی از چپها بهمثابهی یک مانیفست کمونیست جدید توصیف شده است. با این حال، بررسی دقیق محتوای کتاب نشان میدهد که امپراتوری بهجای اینکه واجد پیامدهای رادیکالی مشابه با مانیفست اصلی باشد، بهتر است خوشآمدی «ابژکتیو» به جهانی شدن نئولیبرالی تعبیر شود.
🔸 هارت و نگری از ابتدای کتاب خود تأکید میکنند که امروزه «حاکمیت شکل جدیدی به خود گرفته است، متشکل از مجموعهای از نهادهای ملی و فراملی که تحت یک منطق واحد حکومت متحد شدهاند.» آن دو در همین راستا به نتیجهگیری درستی میرسند که اگرچه آمریکا جایگاه ممتازی در امپراتوری دارد، این بدان معنا نیست که رهبر آن است، به همان شیوهای که دولت-ملتهای اروپایی در گذشته رهبران جهان بودند: «امپراتوری پستمدرن ما هیچ رومی ندارد.» با این حال، ازآنجاکه آنها مرکزیت امپراتوری را در قالب مثلاً یک نخبۀ فراملی نمیبینند و به صرف بیان این نکته اکتفا میکنند که یک شبهدولت فراملی در حال شکلگیری نیست، نظریهی آنها دربارهی امپراتوری بدون امپراتور ناپایدار میشود و در این فرایند، صرفاً برخی صورتبندیهای پیچیدهای را ارائه میدهند که انتزاعی باقی میماند و با دنیای واقعی ارتباطی ندارند.
🔸 به نظر هارت و نگری، ساختار سیاسی امپراتوری (یعنی نظم نوین جهانی) «بهصورت یک ساختار حقوقی» بیان میشود. با این حال، این توصیف از امپراتوری پاسخی برای مسئله حیاتی موجودیتی که ابتکارعمل را در چگونگی بازتولید جهانی شدن اقتصادی و تأمین ثبات کلی نظام به عهده دارد، ارائه نمیدهد. بدیهی است که «ساختار حقوقی و قدرت برساخته» که آنها توصیف میکنند، تنها میتواند تصمیمها و هنجارها را اجرا کند، اما نمیتواند ابتکارعمل را برای تعیین هنجارها یا راهاندازی «جنگهایی» ضروری برای ثبات نظام جهانی به دست بگیرد. یک مرکز قدرت، نخبگانی، برای این منظور لازم است و اگرچه نویسندگان درست میگویند که امروزه چنین مرکز قدرتی بهعنوان یک قدرت امپراتوری واحد مانند آمریکا وجود ندارد، این موضوع وجود نخبگانی فراملی غیرمتمرکز را، که خود نمایندهی یک مرکز قدرت است، نفی نمیکند...
🔸 هارت و نگری بهظاهر نظریهی توطئه پیرامون جهانیسازی را رد میکنند. اما در واقع، آنچه آنان رد میکنند فقط روایتهای خام این نظریه است که بنا به آن نظم جهانیشدهی نئولیبرالی «توسط یک قدرت واحد و یک مرکز عقلانیت متعالی بر نیروهای جهانی دیکته شده است و مرحلههای مختلف توسعهی تاریخی را بر اساس برنامهای آگاهانه و همهجانبه هدایت میکند.» با این حال، نویسندگان، با ادعای پایبندی به راستآیینی مارکسیستی، روایتی از نظریهی توطئهی سرمایهداری دربارهی جهانیسازی را میپذیرند که طبق آن سرمایه (همانگونه که در کتاب قبلی خود نیز تأکید کرده بودند). در مواجهه با بحرانی در توانایی خود برای «کنترل رابطهی متناقضش با کار از طریق دیالکتیک اجتماعی و سیاسی»، به دو حملهی مستقیم علیه کار متوسل شد: نخست، کارزاری مستقیم علیه رستهباوری و چانهزنی جمعی و دوم، بازسازی محل کار «از طریق خودکارسازی و کامپیوتری کردن، بهگونهای که کار را بهطور کلی از عرصهی تولید حذف کند.» نتیجهای که هارت و نگری میگیرند این است که «نئولیبرالیسم دههی ۱۹۸۰، ”انقلابی از بالا“ بود، پاسخی به بحران دههی ۱۹۷۰، که ”موتور“ آن»، همانگونه که در امپراتوری تأکید میکنند، «انباشت مبارزههای پرولتاریایی بود.» یا بهطور صریحتر، همانگونه که بعداً بیان میکنند: «اگر مبارزههای طبقاتی دههی ۱۹۶۰ نبودند، سرمایه به حفظ ترتیبات قدرت خود قانع بود و خوشحال میشد که از دردسر تغییر پارادایم تولید معاف باشد!» ــ تزی که در عبارت «انبوههها امپراتوری را به وجود آوردند» بهطور خلاصه بیان شده است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4sF
#امپریالیسم
#آنتونیو_نگری #مایکل_هارت
#تاکیس_فوتوپولوس #الکساندروس_گزیرلیس
#بهرام_صفایی
#امپراتوری
👇🏽
🖋@naghd_com
BY نقد
Share with your friend now:
tgoop.com/naghd_com/1060