tgoop.com/nashrenow/6261
Last Update:
گاهی تشویش بر من چیره میشود. اینجور وقتها کیفم را برمیدارم، بالاپوشی روی دوشم میاندازم و از آپارتمان میزنم بیرون. ایگور دیگر پیشنهاد نمیکند که همراهم بیاید؛ مرا به حال خودم میگذارد، چون میداند کجا میروم. معمولاً میروم کنار دریا، میروم یکی از آن ساحلهای طویل شنی. ساحلهای متروک هلند را در اواخر پاییز و در زمستان خیلی دوست دارم. آنجا میایستم به دریای خاکستری و آسمان خیره میشوم، رو به دیواری خیالی میایستم و میخکوب میشوم. بعد دهان باز میکنم و کلمات را از دهانم بیرون میریزم، اول به آهستگی و بعد تند و تندتر و بلندتر. زبانم را مثل اژدهای قصههای پریان میجنبانم، زبانم چند شاخه میشود: کرواتی، صربی، بوسنیایی، اسلوونیایی، مقدونی... روبهروی دیوار نامرئی سرم را پیدرپی در باد فرو میبرم و حرف میزنم. به هیچ چیز اعتقاد ندارم؛ دعا بلد نیستم. پیچیده در باد، نقشبسته بر چشم انداز همچون نقشی بر فانوس خیال، منِ معلم، گل سرسبد همنسلهایم، چیزی را که باید بگویم میگویم، نیایش بالکانیام را ادا میکنم. واژهها مثل مرکبی که از ماهی مرکب میتراود از دهانم میتراوند. اصوات را مثل نامهای در بطری برای آدمهای بینام و نشان میفرستم. واژههایم را به باد میسپارم و میبینم همراه باد میروند.
□ وزارت درد | دوبراوکا اوگرشیچ | ترجمۀ نسرین طباطبایی | نشر نو، چاپ پنجم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۳۲۰ صفحه، قیمت: ۲۲۵.۰۰۰تومان، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
BY نشر نو

Share with your friend now:
tgoop.com/nashrenow/6261