tgoop.com/nashrenow/6489
Last Update:
... روزبهروز سنگینی بار زندگی را بیشتر احساس میکرد، آرزو داشت دیگر نباشد. آنچه از امید باقی مانده بود، آخرین مانع سر راه او شده بود. بیصبرانه انتظار میکشید تا آخرین قطرۀ امید هم بخشکد. به طرف جنگلها و کوچههای پرت و دروازههایی کشیده میشد که شبها بسته میشدند. انگار که میشد در مکان تغییرنیافته، زمان ازدسترفته را بازیافت. این گشتن معتادوار دردناک بود، چراکه او در پی نشانههای گذشته نبود، بلکه دنبال خود آن بود. گاه به زن دیوانهای میماند که میخواهد یاد لبخندهای ظریف و خندههای ناب فرزند مردهزادش را در خاطرش زنده کند. در زندان و اردوگاه کار اجباری دریافته بود کسی که از زمان حال فرار میکند، گذشتهاش بهطرز کلافهکنندهای تبدیل به حال میشود. اما او دیگر زندانی نبود. بدون امید و وحشت زندگی میکرد. حافظهاش چون زخمی بود که سر باز کرده باشد. خاطراتش چون خونی بود که بند نمیآمد و بیرون میریخت.
□ قطرهاشکی در اقیانوس | مانس اشپربر | ترجمۀ روشنک داریوش | ویراستۀ محمدرضا جعفری، محمد همتی | نشرنو، ویراست دوم چاپ دوم ۱۴۰۲، (ویراست اول ۱۳۶۲)، قطع رقعی، جلد سخت، دوازده + ۱۰۰۲ صفحه، قیمت: ۱.۲۰۰.۰۰۰تومان، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
BY نشر نو

Share with your friend now:
tgoop.com/nashrenow/6489