tgoop.com/neypub/8472
Last Update:
ژان ژاک روسو بر آن بود كه انسان علاوه بر خودخواهى و حس صيانت نفس كه غريزهٔ اصلى است، تمايلى طبيعى به نوعدوستى و همدردى با ديگرى هم دارد. انسان به نظر او موجودى ذاتاً آزاد است، به اين معنى كه مىتواند برخلاف حيوانات از بند غريزهٔ خودخواهى آزاد باشد و بدين معنا موجودى اخلاقى شود. اما جامعه و تمدن اين دو ويژگى طبيعى آدمى را سركوب و به جاى آنها خودخواهى و خوددوستى را تشديد كرده و وابستگى و انقياد به ديگرى يا ناآزادى و سلطه و استثمار را به همراه آورده است. علت اصلى اين دگرديسى پيدايش نابرابرى و مالكيت خصوصى بود كه حس جماعت و نوعدوستى را از بين برد و در نتيجه انسان از طبيعت خود بيگانه شد. دو راه گريز از اين ازخودبيگانگى، از نظر روسو، وجود دارد كه يكى سياسى و ديگرى آموزشى است. راهحل سياسى ايجاد نظام سياسى جديدى است كه جامعهاى مركب از شهروندان آزاد به ارمغان آورد؛ و راه حل آموزشى، تربيت آدميان آزاده و اخلاقى و نوعدوست است. غايت مطلوب در ديدگاه روسو نيز، به سياق حكمت سياسى ديرين، بناى نظام و تمدنى تازه براساس آزادگى اخلاقى و مدنى و نوعدوستى و تعادل نفسانى آدمى است.
از کتابِ «احیای علوم سیاسی»
حسین بشریه
BY نشر نی

Share with your friend now:
tgoop.com/neypub/8472