tgoop.com/nimasaffar/1117
Last Update:
«تعبیر و داده»
#ترشینوشت_۴۱
#نیما_صفار - سر گپکی که با #مرتضی_حسینی سر چپ ارتدوکس داشتیم و لزوم «سوزن به خود»، دیدم بد نیست همین رو درباره #داستان_گرگان که بد مریدشم بگم. داستان پستمدرنیستی که طرفدارشم دلیلی نیست که «بینیاز»مون کنه از چیزای دیگه چون اصلن منظر پستمدرنیستی خودش ضدّ کمال و ضدّجماله. یعنی این مهمّه که هر چقدر اسمزی، ژلهیی، کاتوره تو یه اوضاعی هستیم، بازم ببینیممون از بیرون و بیرون رو نگاه کنیم. مثلن؟ مثلن #مادر #گورکی یا #آنها_که_زندهاند #ژان_لافیت بخونیم. راستش دیشب که شایعه مرگ #چامسکی پیچید رفتم باز سراغ مناظرهش با #فوکو و تازه شد برام گپم با #روزبه_گیلاسیان تو حاشیه مرحوم جلسات #پاتوق_پنجشنبهها؛ که ضمن تأثیر انکارناپذیر فوکو روی ما و اینکه چشممون رو روی خیلی چیزا واز کرده، فراموش نکنیم «طرح مسأله»ش و اولویتا و دغدغههاش مربوطه به دولتای رفاه فرانسهی ۶۰ و ۷۰ میلادیِ جهانِ دوقطبی و ما ضمن اینکه خیلی «یاد میگیریم» از فوکو بهتره حواسمون باشه که «مسأله»هامون یکی نیستن که هیچ، خیلی اوقات در تقابل همم هستن و حتا فرانسهی #امباپه هم زیاد ربطی به اون دغدغهها نداره چه برسه به ما. اصلن عقبتر میرم و از #مارکز میگم که هر کی میشناستم میدونه «بابامه» و یهجورایی چکیدم ازش ولی وقتی تشبیه میکنه به رگبار بستن کارگرای اعتصابی رو به پیازی که لایهلایه واز داره میشه ... بارها پرسیدم از خودم که: با اینطور انداختن از وحشتناکی و دهشتناکی یه جنایت فجیع میتونم همراه بشم؟ این با فانتزیک کردن خشونت که #تارانتینو میکنه فرق فوکوله البته و البته فراموش نکنیم که گابریل با کلمه کار میکنه و کوئنتین با تصویر + کلمه! بیا از اینور ببینیم! چقدر میشه اون تجربهی کشتار رو «منتقل» کرد؟ خیلی کم! قبلنم گفته بودم انداختن تو استمرار جهانِ «بیوقفه منقطع» کاریه که روایت میکنه، بهقولمون «طیبیعیش (طبیعیش) میکنه» و این «دهنی کردن» بهقول #سارا_سعیدی کارش بد یا خوب فاصلهزداییه مثل نشستن پای درددل یه قاتل زنجیرهای که در مورد مرحوم #حسین_سارانی تجربهش رو داشتم و عادّیسازیِ کشتن! اون عکس بچّههه تو #غزه که کلهش نیمبریده بیرون از آواره و زبونشم بیرون افتاده و #اینستاگرام تا میتونه سانسورش میکنه با اینکه دارم مینویسمش بهمحض گفتن و بیشتر گفتن مشمول و مشغول روایت میشه و اینجا موافق با #محسن_نامجو هستم که میگه ما فقط میتونیم «داغ» بازمونده رو درک کنیم. تو عزاداریا هم هول عظیم اینکه اونکه مرده دیگه «نیست» اشکآور نیست، یادآوری بازموندهها از بودناشه که بغضترکون میشه.
همه اینا گفتم که بگم همه اینا دلیل نمیشه تلاش برای انتقال تجربه و «فکت» و «دیتا» نکنیم! ببین! این خیلی مهمّه که بفهمیم: اینکه چیزی در نهایت نشدنیه، دلیلی نمیشه که بیخیالش بشیم و برعکس اتفاقن ملزممون میکنه به پیگیریش و نباید میلش رو سرکوب کنیم. مثالش «حقیقت» که هرگز بهچنگ نمیاد و همین رانهی محکمیش میکنه برامون!
فکر کنم قبل از کرونا بود سر یه داستانی که #متین_گرگانی نوشته بود نهچندان بیربط با ماجراهای #ترکمن_صحرا گفته بودم حوادث باید خیلی فیزیکیتر و ژورنالیستیتر تو کار باشن تا یه فرضی از «کل» تولید کنه برای چرخش جزئیات و ... و دوستان بهجماعت مخالفت کردن. این پرهیز از دادهها این پرهیز از پرداختن به شرح ماوقع (که قبول دارم ترس از عواقب امنیتی میتونه به این پرهیز دامن بزنه) در نهایت میتونه بندازتمون تو «جهانی از تعابیر»!
#گپنوشت
#داستان_نویسی
#گفتیوری
BY تا اطلاع ثانوی
Share with your friend now:
tgoop.com/nimasaffar/1117