tgoop.com/niyazestanbarani/3862
Last Update:
#یاد_پدر
نسخهای که ماییم در صفحه صفحهاش بندی، سطری، ترکیبی یا واژهای عینن بهجای مانده از پدرمان و پدرانمان وجود دارد.
جدای از آنچه ایشان از جسم و روح و روانشان در ما به جا نهادهاند کارها و گفتارها و حتا نه کارها و نهگفتارهاشان در چیزی که هستیم و میشویم بسیار پررنگ است.
پدر در من بیشتر در کارهایش در گزینگفتهها و مثلها و حکایتها و ... به یاد میآید و در نقل حکایت هم طریقی داشت که گاه یک روایت یا خاطره و... را به بزرگی نامور نسبت میداد.
بعدها و دست کم در جستوجوهای من نشانی از آن سخن نزد فلان سناتور یا سرهنگ یا ورزشکار نامدار و.. نیافتم. یا نتوانستهاند آن داستان را به نام نامداری ضبط کنند یا پدر برای جلب توجه حکایتی را از قول بزرگی ذکر میکرد تا ما بیشتر متوجه اش باشیم.
یکیش را که نسبتی با زیست تاریخی ما ایرانیان دارد از قول مرحوم بازرگان ارجمند نقل میکرد که:
«ملانصرالدین خری داشت که یک چشمش کور بود، از آن سمت که خر بیچاره نابینا بود لگد و سیخ و میخ و... اش میزد و از سمتی که چشمی داشت ناز و نوازشش میکرد و علفش میداد و..»
حکایت آن موجود زبانبسته حکایت مردم ایران است. در طول تاریخ حاکمان سوارشده بر خر مراد، وقتی میخواهند حق کوچکی را که از آن خود ملت است به ایشان بدهند با وقاحت آن در چشم ملت فرومیکنند و چون زمان ضربه زدن و کندن از ملت است از زاویهای میآیند که ملت بیچاره نمیداند این کیست که دارد چنین بیرحمانه دخلش را در میآورد...
و حالا من فکر میکنم تا اکثریت قابل توجهی از ملت رها نشوند از اعوری و یکچشمی، تا اکثریتی از مردم دو چشم همه سو بین نداشته باشند تا بیشتر این مردم از نگاهی یکسویه رها نشوند و جامع به امور ننگرند کمدی تراژدی زندهگیشان حکایت همان خری است که ملا داشت و پدر از قول مرحوم بازرگان بارها و بارها آن حکایت کوتاه را برای من تعریف کرده بود...
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
BY نیازستان
Share with your friend now:
tgoop.com/niyazestanbarani/3862