tgoop.com/niyazestanbarani/4057
Last Update:
⭕️⭕️ هزارهای دیگر برای استبداد( بخش پایانی)
#زیستن_در_مدارصفردرجه
درچهار یادداشت پیشین قصدداشتم بخشی از #ژنوم_خودکامهگی را در ایران، با توجه به ده دوازدهسال سلطنت مسعودغزنوی ترسیم کنم
دراین میان از بیتوجهی ناشی از عدم دقت و گاه بیسوادی روشنفکران صد صدوپنجاه سالهی اخیرمان گفتم.
بیتوجهی ویرانگر ِ خرد و کلان روشنفکران به سازوکار زیستی ایرانیان در طول تاریخ و بیخبری از اساطیر و تاریخ و نیز کتب گرانقدری مانند تاریخ بیهقی
از منظر من در این کتاب میتوان بخش بزرگی از نقشهی خودکامهگی را ترسیم کرد
رابطهی خدایگان و بندهگان، اسباب پیدایش و قوام آن، دلایل فروپاشی نظام پیشین شبان/رمهگی، و تکرار و تداوم آن در سیستم بعدی، کم و بیش در تاریخ بیهقی نهفته است
محمد دهقانی در کتاب «حدیث خداوندی و بندهگی» طی مقدمهای تلاش کرده از منظر اجتماعی و روانشناختی به این کتاب بپردازد منتها مقاله گونهی او را باید فتح بابی در این مورد محسوب کرد و آغازی
جلال متینی نیز در مقالهای مندرج در یادنامهی ابوالفضل بیهقی سیمایی از مسعودغزنوی را ترسیم کرده و دیگران گاه به ترسیم مناسبات قدرت، چهگونهگی نظام دیوان ساری و.. پرداختهاند.
بااین حال هنوز هم تاریخ بیهقی و دیگر کتب دیرسال زبان فارسی میتوانند کمک بسیار بزرگی در پاسخ دادن به «چه بوده ایم و چرا؟» بکنند تا شاید بدانیم چه بایدمان کرد؟
به گمانم برای برون رفت از #مدارصفردرجهای که ما ایرانیان قرن هاست ساکنش هستیم کارها باید کرد و ریشهیابیها
مثلن غلبهی انگارهی هرمی ِ عبد و معبود و خدایی قادر و فعال لمایشا و الباقی هیچ، در چهرهای سلطان و مقربانش بازتولید میشود و این مقربان، خود خداوندان بندهگان دیگر میشوند و قس علی هذا.
در این میان به کلیدواژهی #سرنوشت و تقدیر نیز اشاره کردم که چنبرهای تمام عیار بر ذهن و زبان انسان ایرانی انداخته و اتفاقن بسیاری از کنشگران هنرمند، گویا ناخودآگاه ازین موضوع مطلع شدهاند، نالیده و اعتراض کرده و..
وگرنه اخوان ثالث «کتیبه» یا «پوستین کهنه» را نمینوشت یا شاملو« دیگر گونه خدایی» نمیساخت
اساطیر ما چونان بسیاری از اساطیر جهان به چهگونهگی، علل، تداوم و نهایت ِ هستی پرداخته. اما من هیچ جهان ِاسطورهای دیگری را نمیشناسم که اینگونه موبهمو و دقیق آغاز و انجام زندهگی مقدر انسان و جهان را در حیطه های فردی و جمعی ترسیم کرده باشد
شاید این دقت، از منظری برای بسیاری موجب تفاخر باشد(که هست) منتها سخن اینکه: این زیبای باشکوه در زیر نگین درخشان وجودش زهری فلج کننده نیز دارد که در سر تعظیم فروآوردن و بوسیدن این انگشتری، ازکارافتادن و فلج نصیب یک تاریخ میشود و اسطوره خود را بر تاریخ تحمیل میکند. هم خود را تباه میکند و هم تاریخ را سیاه
بازگردیم به مسعود غزنوی. او بعد از دوسال و اندی قلع و قمع ناهمسویان، وارد غزنه شد و آن کرد که کرد.
جدای از سران لشکری و بزرگان اهل سیاست و دولتمندان و.. بیچهرهگان تاریخ،مردم، هم کم کم نسبت به امیرمسعود دلسرد شدند
در این میان دست اندازیهای ترکمانان سلجوقی هم فزونی گرفته بود و با بیدرایتی مسعود در عیاشی و پرداختن به امور فرعی و.. بیشتر هم میشد
مثلن مسعود به جای تجهیز سپاه برای سرکوب سلجوقیان نورسیده، به گرگان و طبرستان و آمل بیچاره لشکر میکشید و سپاه را فرسوده میکرد. یا پس از چند شکست خُرد از ترکمانان به جای حمله به آنان راهی جهاد در هند میشد تا قلعهی #هانسی را تصاحب کند و ثروت هند را همچون پدرش ذیل نام غزو و خدمت به خدا و نذر و.. غارت کند
ترکمانان نیشابور را فتح میکردند و خراسان را غارت، مسعود سر در سودای فروکوفتن اطرافیان و داخلیها داشت و کشتن مشتی هندوی بیچاره
او هنگام قدرت نسق خرد و کلان را میکشید اما پس از تنگنا و شکست امتیازات مهیب به دشمنان میداد دهستان و فراوه و نسا را به ترکمنها داد و پس از چند شکست دیگر و مرگ سُباشی حاجب و گریز تاش فراش از ری و.. باز امیر به فراگیری (دستگیری و حصر) لشکری و کشوری پرداخت تا کارد به استخوان رسید و از آن برگذشت و فاجعهی #دندانقان اتفاق افتاد
این شکست در واقع پایان کار غزنویان در خوارزم و خراسان و ری و سپاهان بود
مسعود به غزنه گریخت تمام اموال قابل حمل را جمع کرد.برادر قبلن کور کردهاش را نواخت و با خانواده و عورات راهی هندوستان شد
در آبان ماه ۴۱۹ سپاهیان مسعود به طمع طلا و جواهرات و.. در دژ #گیری بر او تاختند، او را در غربت و بهخواری کشتند و سرش را به غزنه نزد امیدمحمد فرستادند
شگفتا وقتی در اردیبهشت ۴۲۰ شاه ملک خوارزم را فتح کرد و به نام خداوندسلطان مسعود خطبه خواند، خبر نداشت سلطانش شش ماه پیش کشته شده چنان که کس ندانست سرکجاست و تنش کجاست؟
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات
@niyazestsnbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
BY نیازستان
Share with your friend now:
tgoop.com/niyazestanbarani/4057