Notice: file_put_contents(): Write of 4124 bytes failed with errno=28 No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 50
Warning: file_put_contents(): Only 12288 of 16412 bytes written, possibly out of free disk space in /var/www/tgoop/post.php on line 50 عصیانگر@osiangar24 P.701
🟢بسیاری از ما آدمها تصور میکنیم که خیلی خاص و متفاوت از بقیه هستیم؛ یا مثلاً فهم ما، یا تجربیات ما یا فلان چیز ما بسیار خاص و منحصر فرد است و با مال بقیه خیلی فرق دارد. خصوصاً در افرادی که سن و سال کمتری دارند، یا دنیای کوچکتری دارند و تصور میکنند که کل جهان به اندازهی همان ۴ تا کوچه و محل و آدمهاییست که خودشان دیدهاند.
🟢البته، این تصورِ خود متفاوتپنداری، که در افراد نمایشی و اَدایی تبدیل به خود خفنپنداری، و در افراد کمالگرا تبدیل به خود پلنگپنداری، و در ملتها و افراد بشدت خودشیفته تبدیل به خود پُخپنداری خاصی میشود، ریشه تکاملی دارد؛ که بعداً درباره آن مینویسم.
🟢اما برخلاف این تصور طبیعیِ ما، که البته تاحدودی درست است و تجربیات هر کس یک جنبهی منحصر به فردِ اول شخص دارد که هیچکس حتی نزدیکترین اطرافیان نیز آن را درک نمیکنند (مثل درد ناشی از بیماری که فقط خود فرد آن را کاملاً درک میکند و نه حتی مادر دلسوزش)؛ از سوی دیگر یک جهانزیست و بین الاذهانیت مشترک و قدرتمندی نیز بین ما وجود دارد که پایه شکلگیری روابط، اجتماع، تعاملات و حتی علوم میشود. این بین الاذهانیتِ مشترک نیز منشأ تکاملی و زیستی و مغزی دارد.در اینباره یک تجربهی کاری جالب در مورد عشق بگویم برایتان.
🟢اکثر کسانی که در مورد رابطهی عشقیشان و یا شکست عشقیشان مراجعه میکنند، بهشکل عجیبی اصرار دارند که اثبات کنند رابطهی عاشقانه آنها اصلا "یک چیزِ دیگر" است، یعنی خیلی خاص و متفاوت.
🟢هم نوعِ رابطه خاص بوده است و هم طرفهای رابطه؛ و هم محبتی که بین آن وجود داشته است. و البته اصرار هم دارند که هیچکس این مسئله را نمیفهمد، حتی تویِ درمانگر.
🟢بارها شده است که طرف به هنگام تعریف مسئلهاش، طوری ناامیدانه در چشمانم نگاه میکند که انگار یاسین در گوش خر میخواند. آخرش هم میگوید که آقای دکتر تو اصلا چه میفهمی عشق یعنی چه.
🟢برای همین است که درمان اینگونه افراد هم بسیار دشوار میشود. از سویی باید با او و درد و رنجهایش همدلی کنی؛ و از سوی دیگر ساختمان خیالات او و دیدگاه تونِلی او را تخریب خلاقانه نمایی.
🟢نه تنها درمان، حتی پدر و مادرها که سرد و گرم روزگار را هزار برابر بیشتر از فرزندانشان چشیدهاند، به سختی میتوانند به او بفهمانند راهی که تو میروی را خود ما پیشتر آسفالت کردهایم. چرا فکر میکنی که ما این مسئله را به اندازه تو نمیفهمیم؟
🟢اما من که از بیرون شاهد این روایتها هستیم، اکثر قریب به اتفاق این روایتها شباهت پدیداری عجیبی به همدیگر دارند؛ باور کنید حتی جملاتی که عاشقها در توصیف خودشان و چندوچون رابطهشان به کار میبرند هم شبیهِ است.حتی گاهی کلمات و واژههایشان. و حتی نفرتی که پس از شکست عشقی پیدا میکنند، و یا تردیدها و پرسشهایی که برایشان ایجاد میشود. حتی دلتنگیها و رنجهایشان.
🟢آنقدر شباهت پدیداری دارند که در هر مسالهی مربوط به عشق یا خیانت از قبل میدانی که چه میخواهد بگوید، حتی میتوانی تهِ داستان را حدس بزنی. البته، گاهی فهمِ خوبِ این تجربه وابسته به این است که خودت هم آن را از سر گذرانده باشی. سلسلهی عاشقان شبیه همند؛ گرچه خودشان اینطوری فکر نمیکنند.
🟢صدالبته، این شباهت پدیداری نباید درمانگر را طوری گول بزند و غرّه نماید که نتواند آن جنبههای اختصاصی و اول شخص در هر کسی را کشف کند، و به دام کلیبافی و استبداد رای بیفتد.
🟢از نگاه مولانا عاشقی فقط یک جور طرزِ نگاه است. یک جور "دیده" است. تا آن دیده را نداشته باشی نمیفهمی یک عاشق و معشوق همدیگر را، و دنیا را چگونه میبینند. برای همین است که شاید اصلا این عشق برای دیگران معمولی و حتی مسخره به نظر بیاید.
🟢حتی گاهی خودِ آن عاشق و معشوق هم که از آن عشق بیرون میآیند، ممکن است تمامِ آن حالت قبلیشان را مسخره بشمارند و باورشان نشود که به چنین رابطهای تن داده بودند.
🟢خصوصاً عشقهای آبکی و پروتزی، که با «تو با همه فرق داری» شروع میشود و با «تو هم یک لاشی مثل بقیه هستی» تمام میشود.
🟢بسیاری از ما آدمها تصور میکنیم که خیلی خاص و متفاوت از بقیه هستیم؛ یا مثلاً فهم ما، یا تجربیات ما یا فلان چیز ما بسیار خاص و منحصر فرد است و با مال بقیه خیلی فرق دارد. خصوصاً در افرادی که سن و سال کمتری دارند، یا دنیای کوچکتری دارند و تصور میکنند که کل جهان به اندازهی همان ۴ تا کوچه و محل و آدمهاییست که خودشان دیدهاند.
🟢البته، این تصورِ خود متفاوتپنداری، که در افراد نمایشی و اَدایی تبدیل به خود خفنپنداری، و در افراد کمالگرا تبدیل به خود پلنگپنداری، و در ملتها و افراد بشدت خودشیفته تبدیل به خود پُخپنداری خاصی میشود، ریشه تکاملی دارد؛ که بعداً درباره آن مینویسم.
🟢اما برخلاف این تصور طبیعیِ ما، که البته تاحدودی درست است و تجربیات هر کس یک جنبهی منحصر به فردِ اول شخص دارد که هیچکس حتی نزدیکترین اطرافیان نیز آن را درک نمیکنند (مثل درد ناشی از بیماری که فقط خود فرد آن را کاملاً درک میکند و نه حتی مادر دلسوزش)؛ از سوی دیگر یک جهانزیست و بین الاذهانیت مشترک و قدرتمندی نیز بین ما وجود دارد که پایه شکلگیری روابط، اجتماع، تعاملات و حتی علوم میشود. این بین الاذهانیتِ مشترک نیز منشأ تکاملی و زیستی و مغزی دارد.در اینباره یک تجربهی کاری جالب در مورد عشق بگویم برایتان.
🟢اکثر کسانی که در مورد رابطهی عشقیشان و یا شکست عشقیشان مراجعه میکنند، بهشکل عجیبی اصرار دارند که اثبات کنند رابطهی عاشقانه آنها اصلا "یک چیزِ دیگر" است، یعنی خیلی خاص و متفاوت.
🟢هم نوعِ رابطه خاص بوده است و هم طرفهای رابطه؛ و هم محبتی که بین آن وجود داشته است. و البته اصرار هم دارند که هیچکس این مسئله را نمیفهمد، حتی تویِ درمانگر.
🟢بارها شده است که طرف به هنگام تعریف مسئلهاش، طوری ناامیدانه در چشمانم نگاه میکند که انگار یاسین در گوش خر میخواند. آخرش هم میگوید که آقای دکتر تو اصلا چه میفهمی عشق یعنی چه.
🟢برای همین است که درمان اینگونه افراد هم بسیار دشوار میشود. از سویی باید با او و درد و رنجهایش همدلی کنی؛ و از سوی دیگر ساختمان خیالات او و دیدگاه تونِلی او را تخریب خلاقانه نمایی.
🟢نه تنها درمان، حتی پدر و مادرها که سرد و گرم روزگار را هزار برابر بیشتر از فرزندانشان چشیدهاند، به سختی میتوانند به او بفهمانند راهی که تو میروی را خود ما پیشتر آسفالت کردهایم. چرا فکر میکنی که ما این مسئله را به اندازه تو نمیفهمیم؟
🟢اما من که از بیرون شاهد این روایتها هستیم، اکثر قریب به اتفاق این روایتها شباهت پدیداری عجیبی به همدیگر دارند؛ باور کنید حتی جملاتی که عاشقها در توصیف خودشان و چندوچون رابطهشان به کار میبرند هم شبیهِ است.حتی گاهی کلمات و واژههایشان. و حتی نفرتی که پس از شکست عشقی پیدا میکنند، و یا تردیدها و پرسشهایی که برایشان ایجاد میشود. حتی دلتنگیها و رنجهایشان.
🟢آنقدر شباهت پدیداری دارند که در هر مسالهی مربوط به عشق یا خیانت از قبل میدانی که چه میخواهد بگوید، حتی میتوانی تهِ داستان را حدس بزنی. البته، گاهی فهمِ خوبِ این تجربه وابسته به این است که خودت هم آن را از سر گذرانده باشی. سلسلهی عاشقان شبیه همند؛ گرچه خودشان اینطوری فکر نمیکنند.
🟢صدالبته، این شباهت پدیداری نباید درمانگر را طوری گول بزند و غرّه نماید که نتواند آن جنبههای اختصاصی و اول شخص در هر کسی را کشف کند، و به دام کلیبافی و استبداد رای بیفتد.
🟢از نگاه مولانا عاشقی فقط یک جور طرزِ نگاه است. یک جور "دیده" است. تا آن دیده را نداشته باشی نمیفهمی یک عاشق و معشوق همدیگر را، و دنیا را چگونه میبینند. برای همین است که شاید اصلا این عشق برای دیگران معمولی و حتی مسخره به نظر بیاید.
🟢حتی گاهی خودِ آن عاشق و معشوق هم که از آن عشق بیرون میآیند، ممکن است تمامِ آن حالت قبلیشان را مسخره بشمارند و باورشان نشود که به چنین رابطهای تن داده بودند.
🟢خصوصاً عشقهای آبکی و پروتزی، که با «تو با همه فرق داری» شروع میشود و با «تو هم یک لاشی مثل بقیه هستی» تمام میشود.
On June 7, Perekopsky met with Brazilian President Jair Bolsonaro, an avid user of the platform. According to the firm's VP, the main subject of the meeting was "freedom of expression." 4How to customize a Telegram channel? The channel also called on people to turn out for illegal assemblies and listed the things that participants should bring along with them, showing prior planning was in the works for riots. The messages also incited people to hurl toxic gas bombs at police and MTR stations, he added. Today, we will address Telegram channels and how to use them for maximum benefit. The court said the defendant had also incited people to commit public nuisance, with messages calling on them to take part in rallies and demonstrations including at Hong Kong International Airport, to block roads and to paralyse the public transportation system. Various forms of protest promoted on the messaging platform included general strikes, lunchtime protests and silent sit-ins.
from us