tgoop.com/philosophyofss/201
Last Update:
هایک و فلسفۀ علوم اجتماعی
فریدریش فون هایک علاوه بر اینکه فیلسوف سیاسی برجستهای بود، نقش بسزایی در پیشبرد فلسفهٔ علوم اجتماعی هم داشت. در هر دو زمینه و حوزه، دلمشغولی اصلی او درک و فهم رابطهٔ میان فرد و اجتماع بود.
در فلسفهٔ علوم اجتماعی، مسئله، مسئلهای هستیشناختی است: آیا هستی فردی و هستی اجتماعی دو نوع هستیِ متفاوت و متمایز هستند؟ ربط آنها به هم چیست؟ حال آنکه در حوزهٔ سیاسی، مسئله برای هایک این است که چگونه میتوان نظم اجتماعی را با محفوظداشتن آزادی فردی وفق داد.
ربط میان این دو مسئله، بسی بیشتر از آن است که در ظاهر به نظر میآید. راهحل هایک برای مسئلهٔ سیاسی عمدتاً متکی بر امکانات بالقوۀ چیزی است که خودش آن را نظم اجتماعی خودانگیخته میخواند. اما برای آنکه نظم اجتماعی خودانگیخته بتواند راهحلی برای مسئلۀ سیاسی باشد، باید این نظم هم مثل هر نظم اجتماعی دیگری، نوع خاصی از رابطهٔ میان افراد باشد؛ البته بدیهی است که چنین چیزی باید ممکن هم باشد.
رسالهٔ هایک دربارۀ هستیشناسی اجتماعی، «ضد انقلاب علم»، حملهای است به آنچه او «علمباوری» میخواند و نه حملهای به خود علم. علمباوری نوعی بهکارگیری غیرمتفکرانه و نامناسب شیوههای علوم طبیعی در زمینهٔ علوم اجتماعی است.
علوم طبیعی و علوم اجتماعی اشتراکاتی دارند؛ اما بهعقیدهٔ هایک متدولوژی علوم طبیعی «عینگرایانه» است، یعنی شامل بررسی واقعیتهای عینی یا پدیدههای محسوس با حواس میشود؛ حال آنکه علوم اجتماعی نمیتواند چنین باشد؛ زیرا دادههای آن ذهنی هستند، یعنی نه بر اساس مادیات بلکه بر اساس نحوۀ تفکر انسان نسبت به مادیات تعریف میشوند.
آشکار است که علوم اجتماعی «ذهنگرایانه» آنگونه که هایک آن را به تصور درمیآورد، شبیه همان جامعهشناسی «درونفهمانۀ» ماکس وبر است. علاوه بر این و باز هم مانند وبر، متدولوژی علوم اجتماعی نهتنها باید ذهنگرایانه، بلکه باید فردگرایانه و ترکیبی هم باشد.
برشی از کتاب
فیلسوفان سیاسی قرن بیستم
اثر مایکل ایچ. لسناف
#فریدریش_فون_هایک
#هستی_شناسی
#فلسفه_علوم_اجتماعی
#برش_کتاب
@philosophyofss
BY فلسفه علوم اجتماعی دانشگاه تهران
Share with your friend now:
tgoop.com/philosophyofss/201