tgoop.com/rashedansari/1762
Last Update:
تقدیم به دوستم راشدانصاری(خالوراشد)
خدا روزی که خالو آفریده
به تیغِ طنز نافش را بریده
بود اسطوره در طنز و فکاهی
دم عیسی یقین در وی دمیده
بدین نازک خیالی، بذله گویی
نه چشمی دیده نه گوشی شنیده
تو پنداری که بر طبع لطیفش
زدست غیب الهامی رسیده
ندارد هیچ آرام و قراری
چومرغ از آشیان خود پریده
کند رنج سفر برخویش هموار
شبی در منزل خود نارمیده
به هر شهری که افتاده گذارش
بساط شعر پیشاپیش چیده
نماید عمر شیرین صرف دانش
ز قید و بند دنیا وارهیده
چو هجو و هزل او خوانده است فرهاد
زلیخا جامه را از تن دریده
به دام طنز خود کرده گرفتار
هما، مهسا، شهین، سیما، سعیده
زده با چت مخ بیتا و سوسن
مهین ، مرجان ، فریبا و فریده
چه غم بار است تیتر این خبرکه،
زچاقی معده ی خالو پُکیده!
تو حقّا مرشد و استاد مایی
تو را باید ستودن در قصیده
الهی کور و کر گردد «طراوت»
نبیند رنگ رخسارت پریده
اسماعیل خوشابی (طراوت) کنگان پانزدهم دیماه هزار و چهارصدوسه
https://chat.whatsapp.com/GQ4dptYDHMtLYoAku4lkxT
BY راشد انصاری

Share with your friend now:
tgoop.com/rashedansari/1762