tgoop.com/ravanshidpoet/20612
Create:
Last Update:
Last Update:
غروبِ آزادی
آزادی
غروب
کلاغها...
.
آن مرد با منقلِ آتش میآید
روز را درو میکند کنارِ جدولِ آزادی
جدول تمام میشود ـ اما
زن همچنان مانده است
و بوی کباب
کبود میکند عالم و آدم را.
.
آزادی
غروب
کلاغها...
.
کِش میآید غروب تا کِشالهی ران
روحِ روانِ خوارج
سر میبُرد عبورِ آدم را در صف ـ
صف رفته تا «نمیدانم آن کجا»
اما
آزادی آنقدر جا دارد که
غوغا شود امشب.
.
آزادی
غروب
کلاغها...
.
کلاغها صف کشیدهاند بال تا بال
زن رفته است ـ اما
آن مرد با منقلِ آتش
مانده تا کباب کند
عالم و آدم را
تا سحر...
م . روانشید
@taranom_ordibehesht
BY م. روانشید M. Ravanshid
Share with your friend now:
tgoop.com/ravanshidpoet/20612