tgoop.com/reading_poem/6013
Create:
Last Update:
Last Update:
از دست عزیزان چه بگویم؟ گلهای نیست
گر هم گلهای هست دگر حوصلهای نیست
سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه جز این دست، مرا مشغلهای نیست
دیریست که در خانه خرابان جهانم
بر سقف فرو ریختهام چلچلهای نیست
در حسرت دیدار تو آوارهترینم
هر چند که تا خانه تو فاصلهای نیست
بگذشتهام از خویش... ولی از تو گذشتن
مرزیست که مشکلتر از آن مرحلهای نیست
سرگشتهترین کشتی دریای زمانم
میکوچم و در رهگذرم اسکلهای نیست
من سلسله جنبان سر عاشق خویشم
بر زندگیام سایهای از سلسلهای نیست
یخ بسته زمستان زمان در دل بهمن
رفتند عزیزان و مرا قافلهای نیست
#بهمن_رافعی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
BY شعرخوانی

Share with your friend now:
tgoop.com/reading_poem/6013