tgoop.com/rmansouri_ir/509
Last Update:
بخش دوم از پیامدهای نامنظور
چرا سیاستگذاریهای ما ناموفقاست؟
How to understand the lack of success in our policies
بخش۳-۸ از کتابم «مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه»
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
rmansouri.ir
اکنون که با مفهوم سامانه و تغییر آشنا شدیم میپردازم به مبحث سیاستگذاری. هدف از هر سیاستگذاری تغییری است در یک سامانهء اجتماعی، چه اجتماعی (social) به معنی کل جامعه باشد، چه بنگاهی (corporate)، و چه انجمنی (societal). هدف از تغییر هم رسیدن به نتیجهای مورد نظر است (پیامدِ منظور - intended consequence). پس سیاستگذاری میکنیم تا برنامهای برای هدف خاصی اجرا بشود؛ بهاین معنی، سیاستگذاری در خلا اتفاق نمیافتد و گزارههای سیاستی بیان آرزوها نیست. همین امر بدیهی در هر آنچه سند سیاستگذاری در جمهوری اسلامی دیدهام نادیده گرفته شده. این نادیدهگرفتن نه ربطی به شرق دارد و نه غرب، نه الحادی است و نه مقدس؛ صرفا بیتوجهی به بدیهیات تجربهء انسانی است که در علم مدرن سامانمند شدهاست. یادمان باشد مفاهیم تغییر و اجرا مرتبطاست با دینامیک سامانههای اجتماعی.
در سادهترین مثال دینامیک دیدیم چگونه و بهچه دلیل مسیر واقعی یک پرتابه از مسیری که دینامیک به ما میگوید منحرف میشود. این انحراف از برنامه، یعنی از شرایط اولیهای که دینامیک تعیین میکند، از جنس «پیامد نامنتظر (unanticipated consequences)» در علوم اداری و در سیاستگذاری است، بدون اینکه نامنظور باشد. پرتابه یک سامانه نیست؛ حتی موشکهای پیشرفته که اجزای بسیار دارند هم هنوز به آن معنی که من به کار بردم سامانه نیستند چون پدیده های برامده در آنها مشاهده نمیشود. اما در دینامیکِ همین مصنوعات پیچیده پیامدهای نامنتظر دیده میشود؛ پدیدهای که در سامانههای اجتماعی بهوفور پیش میآید.
در مثال پرتابه، با تعبیهء سازوکارهایی، میشود پیامدهای نامنتظر را به کمترین حد مطلوب رساند. حالا به سامانههای اجتماعی برای سیاستگذاری توجه کنید که نه تنها مثال سادهای از دینامیک نیستند، دینامیک ناخطی پیچیده هم نیستند، سامانههای دشوار هم نیستند، سامانههای پیچیده هم نیستند، بلکه سامانههای گوریدهاند و بسیار پیچیده؛ در این موردها باید انتظار نتیجههای بسیار متفاوت داشت- هم پیامدهای نامنظور که در مثال پرتابه وجود نداشت، و هم پدیدههای برامده. ما باید در سیاستگذاری بهاین پیچیدگیهای اجرای سیاستها توجه داشته باشیم. همین بیتوجهی بهاین بدیهیات علمی است که برنامهریزیهای راهبردی ما و سیاستگذاریهای ما را در زمینههای گوناگون با مشکل مواجه کرده است.
بنابراین، سیاست که باید نتیجهء توافق جمعی باشد خوب یا بد ندارد، مگر به اجبار باشد نه به توافق! آنچه نتیجهء سیاستی را خوب یا بد میکند پایش و تصحیح آن است، کمی شبیه به مثال پرتابه که زدم. هر سیاستی که در اجرا متصلب باشد بیشک پیامدی نامطلوب، چه از جنس نامنتظر چه نامنظور، دارد. پس، بر سیاستگذار است که سازوکاری برای تصحیح سیاست به سمت مطلوب در طول اجرا ببینند. نمونهء خوبمطالعه شدهای سیاست تشویق مقالههای جهانی در ایران در دههء هشتاد به بعد است. این سیاست در دوسال اول پیاپی، بر مبنای دادههای رسیده در سوء استفاده، تصحیح شد و در سال سوم قرار بود کاملا تصحیح شود و دیگر شخص تشویق نشود بلکه برنامههای تحقیقاتی تشویق شود که با روی کار آمدن دولت جدید ابتدا از کل سیاست تشویق انتقاد شد اما سپس همان سیاست بهصورت متصلب بهکارگرفته شد و تاکنون ادامه دارد. به این ترتیب، سیاستی که انعطاف و تصحیح را به سمت مطلوب در خود دیده بود به سیاستی مضر برای علم کشور تبدیل شد (رک قانون پیامدهای نامنظور در یادداشت بعدی).
BY رضا منصوری
Share with your friend now:
tgoop.com/rmansouri_ir/509