tgoop.com/rmansouri_ir/587
Last Update:
بررسی مقالهء
On the roles of function and selection in evolving systems
Michael L. Wong, Carol E. Cleland , Daniel Arend Jr., Stuart Bartlett , H. James Cleaves II, Heather Demarest, Anirudh Prabhu, Jonathan I. Lunine , and Robert M. Hazen
PNAS 2023 Vol. 120 No. 43 e2310223120
https://doi.org/10.1073/pnas.2310223120
✍️ رضا منصوری
۱۴ دی ۱۴۰۳
نویسندگان مدعی قانونی جدید در علوم طبیعی هستند مبتنی بر مفهوم «اطلاعات کارکردی» (functional information) که قبلا معرفی شده. این قانون را فراگیرuniversal)) برای هر سامانهء پویا (evolving) در کیهان میدانند، چه در زیستشناسی، چه در سیارهشناسی، و چه در کیهانشناسی و اختر فیزیک و هستهزایی. صفت «evolving» را نمیشود در این بافتار برابر «فرگشتی» گرفت چون به سامانههایی هم اطلاق شده که در آنها با پدیدهای برامده (emergent) سروکار نداریم- اصلا «دشوار» هم نیستند چه رسد که پیچیده باشند تا در آن بشود انتظار برایش داشت. از طرف دیگر هم نمیشود آنها را سامانههای دینامیکی نامید که در فیزیک به معنایی دیگر بهکار میرود. پس از این اخطار مفهومی، میپردازم به نقدم از چند جهت مختلف.
۱. گزارههای اشتباه یا مبهم مقاله گزارههای پر شمار در بردارد که الزاما درست نیست. از جمله قوانین فیزیک را برای توضیح پدیدهها در کیهانشناسی، اخترفیزیک، و سیارهشناسی و هستهزایی ناکارامد میداند که درست نیست. تصور نویسندگان از کیهان همان تصور سادهء سه بعدی ترمودیناکی است. تعجب میکنند که چطور در کیهان ساختار ایجاد میشود که به معنی کاهش انتروپی و افزایش اطلاعات یا به قول نویسندگان افزایش پیچیدگی است. متوجه نیستند که عالم با هندسهء چهاربعدیاش در چارچوب ترمودینامیک سامانهای بسته است؛ «بیرون» ندارد که سامانهای باز بشود تلقیاش کرد؛ اشتباهی که در کیهانشناسی نانسبیتی شایع است. پس هر تغییری در انتروپی زیرسامانههای داخل عالم به معنی تغییری متقابل در محیط ساختار است تا انتروپی کل صفر (ثابت) بماند. برخلاف ادعای نویسندگان، در هیچ جایی در فیزیک که ادعا شده، و نویسندگان علاقهمندند برای آن قانونی جدید وضع کنند، نیازی به قانونی از نوعی که مطرح شده نیست.
۲. نویسندگان «طرح ایده» را با «بیان قانون» اشتباه گرفتهاند. گلمهء «قانون» در طبیعت کمابیش بر مفهومی تاریخی اطلاق میشود. اما میدانیم که کار ما در علوم طبیعی «مدلسازی» است به این معنی: ابداع تعدادی مفهوم با تعریف عملیاتی، تعریف نمادهای ریاضی مرتبط با مفهومها از مجموعه موجودات ریاضی (نردهای، بردار، تانسور، یا اسپینور)، و بیان رابطهای ریاضی میان آنها، همراه با ثابتهایی که طبیعت آن را مشخص میکند؛ چه الکترومغناطیس ماکسول باشد، چه هر مثلا «قانونی» مرتبط با الکترومغناطیس که رابطهای ریاضی است مشتق از معادلات اصلی. با این شناخت از مدل، مفهوم قانون معنی دیگری پیدا میکند متفاوت از معنای تاریخی آن. پس، تا مفهومها عملیاتی تعریف نشود، رابطهای ریاضی مبتنی بر آن برقرار نشود، و تا پاسخ هر پرسش را نشود با عدد بیان کرد نمیشود از قانونی جدید- بخوانید مدلی جدید برای درک پدیدههایی از طبیعت- صحبت کرد. نویسندگان کوشیدهاند رابطهای ریاضی برای مثلا قانون جدیدشان ابداع کنند اما کافی نیست چون مبتنی بر مفهومهایی با تعریف عملیاتی نیست و پاسخی به پرسشهایی ممکن نمیدهد تا بشود چیزی پیشبینی کرد.
۳. ندیدن آینده، یا نداشتن پاسخ برای رخدادی در آینده، ایرادِ دیگر ایدهء نویسندگان است. در مجموع، ایدهء نویسندگان، برگرفته از بخشی از روشهای علوم زیستی، غایتگرا (teleological) است: یعنی بیان توضیحی پسینی برای رخدادها بدون هیچ طرحی برای پیشبینی پدیدهای جدید. تمرکز آنها بر پدیدههایی موجود یا شناخته در فیزیک است. آن جا که از علوم زیستی مثال میآورند نظری ندارم. بر زیستشناس است که بگوید آیا این ایده گامی رو به جلو در شناخت پدیدهای زیستی است یا نه. اما هیچ مثالی در فیزیک- چه کیهانشناسی باشد چه سیارهشناسی و هستهزایی و اختر فیزیک- ندارند که به ما اطلاعاتی بیش از آن چه میدانیم بدهد؛ هیچ توانیهم نشان نمیدهند از بیان رخدادی در آینده. این ادعا که مفهومش (conceptualization) آنها کمک به درک پدیدههای اجتماعی هم میکند حرف بسیار گزافی است بی هیچ شاهد.
۴. جمعبندی اینکه شاید ایدهء نویسندگان بتواند به بخشی از علوم زیستی برای درک بهتر پدیدهها کمک کند اما هیچ چشماندازی برای ادعای آنها در کاربرد در علوم فیزیکی ندیدم.
BY رضا منصوری
Share with your friend now:
tgoop.com/rmansouri_ir/587